تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804024624




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معمای جسد بی سر زن


واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: هیچ کس مرد را ندیده. قاتل چاقو را پشت گردن زن و پسربچه گذاشته. عمق ضربه های چاقو گردن زن را از تنش جدا کرد و مرد قاتل را بی جان کرد، آنقدر که قدرت ضربه هایش نتوانسته گردن پسربچه را بشکافد و زنده مانده است. اینها گزارش پلیس و حرف های اهالی خیابان ثارالله در نزدیکی میدان امام حسین است. کسی هنوز نمی داند زن و بچه با مرد قاتل چه نسبتی داشته اند، تنها موضوع مشخص شده این است که این سه نفر چند روزی بوده که در این خانه مهمان بوده اند و البته بدون حضور کسی که خانه را اجاره کرده بود. مرد صاحبخانه نخستین کسی بود که بعد از فرار قاتل با جسد زنی رو به رو شد و با صدای هراسان از خانه بیرون آمد و از همسایه خواست تا برای دیدن جنازه همراهش بروند. قتل در زیرزمین خانه ای که قتل در آن اتفاق افتاده سه تا در ورودی دارد. یکی برای آرایشگاه زنانه که به رنگ صورتی است، یکی برای انبار و یکی برای زیرزمین که قتل در آن اتفاق افتاده. پلیس دری را که به زیرزمین باز می شود با کاغذ پلمب کرده است. مردی میانسال از یکی از درهای خانه بیرون می آید. ما را که می بیند خودش را به ندیدن می زند و با میز نئوپانی تکه تکه شده راهش در خانه را محکم به هم می کوبد و می رود. آرایشگری که یک تکه از این خانه سه قسمتی را اجاره کرده تابلوی آرایشگاهش را از دیوار بیرون خانه برداشته تا تصویرش میان عکس هایی که از در ورودی برداشته می شود نیفتد. پیرزنی که چادر مشکی براق پوشیده وارد کوچه می شود و سرراست جلوی در خانه زن می ایستد. کاغذ پلمب پلیس را می بیند و زیر لب نچ نچ می کند. «رفته بودم مغازه فامیلمون بهم گفت اینجا یه زن رو کشتن.» لبش را می گزد و با دست به صورتش می زند: «اینجا؟ تو این خونه سر زنه رو بریدن.» اهالی محل می گویند: پسر قهوه چی که مغازه اش رو به روی کوچه خانه زن است ماجرا را می داند. روایت پسرک قهوه چی از جنازه پیچیده در پتو نزدیک ظهر است و قهوه خانه کوچک و قدیمی کم کم شلوغ می شود. پرده مشمایی مغازه دیزی فروشی که کنار می رود بوی املت و دیزی و چای تازه دم، جای دود و دم خیابان را می گیرد. نان های بربری تکه تکه شده را مرتب و منظم روی میز گذاشته اند. یکی از سه پسر ماهی تابه های کوچک پر از املت را روی میز مشتری ها می گذارد. همین که اسم زن کشته شده می آید مردها با هیجان همدیگر را تماشا می کنند، اما کسی چیزی نمی گوید. پسرک پشت دخل هم چشم هایش را گرد می کند و می خندد: « والا من آن زن را ندیده بودم. همه می گویند که در این خانه مهمان بوده اما این طور نبود. مردی او را با خودش به این خانه آورده بود. در این دو، سه روز پسربچه هشت ساله اش صبح و شب به اینجا می آمد، غذا می گرفت و برای مادرش می برد. اول آمد و پرسید که عمو املت چند تومان است. گفتم چهارتومان بعد به خانه رفت و پول آورد و ظرف املت را برد. ظهرها ظرف املت شب را می آورد و دیزی می برد و شب ها ظرف دیزی را می آورد و املت می برد. پلیس از صبح تا شب اینجا بود. همه همراه اهالی محل ایستادند به تماشای کروکی کشیدن پلیس.» این را که می گوید مردهای توی قهوه خانه شروع می کنند به خندیدن. آنها که غذای شان را خورده اند منتظر رسیدن استکان های چای هستند. پسرک قهوه چی تند استکان چای را روی میز می گذارد و می گوید: «من حاضرم به شما قول بدهم که هیچ کدام از اهالی این محل زن را ندیده اند. در این چند روزی که زن در این خانه بود او حتی یک بار هم بیرون نیامده بود. هر کاری هم داشت به پسرش می گفت برایش انجام می داد. روزی که این اتفاق افتاد صاحبخانه از زیرزمین که قتل در آن اتفاق افتاده بود بیرون آمد و از مغازه دارهای نزدیک خواست تا همراهش داخل خانه بروند. اما هیچ کس قبول نکرد این کار را انجام دهد. ساعت هشت و نیم تا ٩ صبح بود داشتم چای می خوردم که او را دیدم و همراهش به داخل خانه رفتم و جلوی در که رسیدم فهمیدم که زنی در آنجا کشته شده. هیچ کدام از همسایه ها صدای داد و فریاد زن و پسربچه اش را نشنیده بودند. زیرزمین خانه تاریک بود و وسایل زندگی در حد خیلی ابتدایی در آن گذاشته بودند. معلوم بود که خانه برای زندگی طولانی مدت آماده نشده است. دیدم یک زن آن طرف خانه دراز افتاده و پسربچه هم یک طرف دیگر. از بالای پله ها متوجه نشدم که کشته شده اند. گفتم شاید زن و بچه اش در خانه خواب هستند.» پسرقهوه چی به اینجای ماجرا که می رسد کلمه هایش بریده بریده تر می شود و چرخش مردمک چشم هایش تندتر «وقتی از پله ها پایین رفتم دیدم زن را داخل پتو پیچیده اند تنها موهای طلایی زن و پاهایش که خونی بود معلوم بود. پشت گردن پسربچه هم خونی بود و خون ها خشک شده بود، خیلی ترسیده بود. جواب صاحبخانه را نمی داد. تا من را دید شناخت، گفت: عمو یه لیوان آب به من میدی؟ همان وقت صاحبخانه با اورژانس تماس گرفت تا بیایند او را ببرند. مامور اورژانس صدای بچه را از پشت تلفن شنید و به مرد صاحبخانه گفت: به بچه آب ندهید. من هم لیوان آبی که دستم بود را کنار خانه گذاشتم و از خانه بیرون آمدم.» او ادامه می دهد: «قاتل ساعت دو و نیم یا سه نصف شب وقتی زن و بچه خواب بودند به آنها حمله کرده و شاهرگ شان را بریده است. انگار پسرک با نخستین ضربه چاقو از هوش می رود و قاتل به خیال اینکه او کشته شده خانه را ترک می کند.» مردهای داخل قهوه خانه هم نشسته اند به گوش دادن روایت های پسرک قهوه چی. داستانش که تمام می شود همدیگر را تماشا می کنند و چیزی نمی گویند. پسرک قهوه چی نگران مشتری هاست. به آشپزخانه می رود تا دیزی های آماده شده را به مغازه بیاورد. نه صدای استکان نعلبکی می آید و نه صدا از کسی بلند می شود. یکی از مشتری های داخل قهوه خانه همراه ما بیرون می آید. می گوید: «من می دانم چه کسی این زن را کشته و با دست مغازه قدیمی تعمیرات رادیو و تلویزیونی را که چند قدم با قهوه خانه فاصله دارد نشان می دهد و می گوید صاحب مغازه مردی که شب قبل پیش زن بوده را دیده.» مقتول؛ مهمان رفیق مستاجر صاحب مغازه پشت صفحه های تلویزیون قدیمی و جدید مشغول است. صدای ما را که می شنود خودش شروع می کند به تعریف کردن ماجرا: «مالک خانه ای که این زن سه روز در آن زندگی می کرد مردی است که در یکی از بنگاه های همین اطراف کار می کند. خانه را به سه قسمت تقسیم کرده و زیرزمینش را به یکی از دوستانش اجاره داده تا از مهمان هایش پذیرایی کند. اما این زن مهمان یکی از دوستان مستاجر اصلی بوده است. شب قبل از حادثه دیدم که مردی با ماشین اینجا آمد و سر کوچه ایستاد. می خواست آدرس پستی خانه را به کسی بدهد. من خصوصیات مرد را به پلیس گفتم و حالا دنبالش هستند.»  گزارش پلیس از حادثه به گزارش تسنیم، در حدود ساعت ٩ صبح روز یک شنبه خبر قتل زن ٣٥ ساله ای و مجروح شدن پسر ٨ ساله اش توسط ماموران کلانتری ١٢٨ تهران نو به بازپرس کشیک قتل اعلام شد. با حضور قاضی ایلخانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران در محل حادثه، در خیابان ١٧ شهریور، مشخص شد زنی ٣٥ ساله توسط قاتل سر بریده شده و پسر ٨ ساله وی نیز که با ضربات چاقو مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شده است. با بررسی بیشتر در صحنه وقوع جرم مشخص شد، مقتول و پسرش در زیرزمین خانه محل حادثه میهمان بوده اند و ظاهرا از صاحب این خانه خواسته بودند که منزلش را برای ساعاتی در اختیار آنها قرار دهند که گویا صاحبخانه چند بار با آنها تماس داشته و به این دلیل که مقتول تلفن صاحبخانه را جواب نمی داده است، صاحبخانه به این موضوع شک می کند و در برگشت به خانه اش با جسد این زن و پسر ٨ ساله روبه رو شد. جسد زن به پزشکی قانونی منتقل شده است و تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان این حادثه ادامه دارد.


پنجشنبه ، ۲۴دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صدای ایران]
[مشاهده در: www.sedayiran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن