واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳
«دوربینم را مثل یک موجود جاندار دوست دارم. با او به زیباترین و مهمترین لحظههای زندگی رفتهام. کابوس من خوابی است که در آن، دوربینم را گم کردهام یا رویش را گلولای گرفته یا اینکه در یک لحظه مهم و زیبا، شاترم نمیزند!» این جملههای مریم زندی است در سالروز تولدش؛ عکاسی که تجربه حضورش در روزهای انقلاب، در کتاب عکس «انقلاب 57» منتشر شده است. با گذشت چند دهه از فعالیتش در حوزهی عکاسی و در زمینهی پرتره، طبیعت و مستندنگاری، همچنان دوربیناش همراهش است و در سفرها، قابهای تازهای از طبیعت را ثبت میکند. زندی را بیشتر با عکسهایش از انقلاب اسلامی میشناسند و پرترههایی که از بازیگران سینما در قاب دوربینش به ثبت رسانده است. مریم زندی سال 1325 در گرگان متولد شد. در دانشگاه تهران رشتهی حقوق و علوم سیاسی خواند و قبل از انقلاب، بازیگری را تجربه کرد. با شروع انقلاب، زندگیاش با عکاسی گره خورد و با دوربینش، لحظههای متفاوتی از اتفاق بزرگ بهمن 57 را به تصویر کشید. از عکسهای او در ژانرهای مختلف، کتابهای متعددی به چاپ رسیده و در حال حاضر روی عکاسی از پرترهی موسیقیدانان مطرح کشور کار میکند. خبرنگار ایسنا با او در آستانهی سالروز تولدش گفتوگو کرد. این روزها و در آستانهی ورود به سالی نو از حیاتتان چه احساسی نسبت به «زندگی» دارید و چقدر از کیفیت زندگیتان راضی هستید؟ خوشحالم که به من فرصت زندگی کردن، کار کردن، مهر ورزیدن داده شده و از چگونگی آن راضی هستم و کاملا در مقابل اجباری و توطئه جمعی! که پیری را تحمیل میکند، مقاومت میکنم. مریم زندی پس از گذشت چند دهه از فعالیتهای هنریاش، مهمترین دستاورد خود را چه میداند؟ عکاسی یا لذت بردن از زندگی در شاخههای مختلف هنر یا ...؟ عکاسی کردن و لذت بردن از زندگی برای من دو موضوع جدا از هم نبوده، من با عکاسی زندگی کردهام و با زندگی عکاسی. فکر میکنم مهمترین دستاورد من آن چیزهایی است که بعد از من برای فرهنگ و هنر کشورم باقی میماند. شما برای عکاسی زیاد سفر میکنید. این سفرها چه تأثیری در زندگی و هنر شما داشتهاند؟ کدام سفر بیشترین تأثیر را روی شما داشته و چرا؟ فکر میکنید در سفر میتوان به راههای تازهتری برای ارائهی هنر رسید؟ راههای تازه و ناشناخته را رفتن و دیدن و تجربه کردن، بخش لذتبخش و هیجانآور زندگی است که با سفر اتفاق میافتد. من عاشق سفرم و بسیار سفر کردهام و حتما هم در زندگیام تأثیر عمیقی داشته، ضمن اینکه روزیِ عکاس در سفر است! یکی از کارهای مستمر شما، چاپ تقویمهایی است با موضوع خوراکیها. سوژهای که بین کارهای هنرمندان ایرانی دیده نمیشود یا بهندرت کار شده است. چه چیز این سوژه شما را به سوی خود جلب کرد؟ فکر میکنم بهخاطر این است که این سوژهها یعنی خوراکیها بخشی از طبیعت هستند که بهطور مستمر و همیشگی در زندگی ما حضور دارند. من میخواستم آنها را زیباتر و مهمتر جلوه دهم و توجه را به آنها جلب کنم. فکر میکنید وضعیت عکاسان ایرانی، بخصوص عکاسان مستند اجتماعی در این سالها تغییر کرده است؟ مشکل اصلی ما در این بخش چیست و چه پیشنهادهایی دارید؟ بله، وضعیت عکاسی تغییر کرده و من آیندهی بهتری را میبینم. البته مشکلات جامعه عکاسی از مشکلات کل جامعه جدا نیست. فکر میکنم باید سخت و عاشقانه و سالم کار کرد و کار کرد. بخشی از کارهای شما به پرترههایی از چهرههای مشهور مربوط است. حتی خیلیها مریم زندی را بهعنوان یک عکاس پرتره میشناسند. برای نشان دادن ویژگیهای یک آدم خاص در یک قاب، چه مهارتهایی لازم است؟ کدام چهره یا چهرهها روی خودتان بیشترین تأثیر را داشتهاند و چرا؟ غیر از دانستن عکاسی، دقت و هوشیاری و البته روانشناسی و مهمتر از همه تجربه. دیدار با آقای ضیاءپور برایم جالب و عجیب بود، چون به محض اینکه وارد شدم و خودم را معرفی کردم، او گفت: مریم خانم زندی / اسبت رو کجا میبندی / زیر درخت نرگس / داغت رو نبینم هرگز. این شعری بود که دایهی من در کودکی همیشه برایم میخواند! نسبت به دوربینتان که سالهاست با شما همراه است چه احساسی دارید؟ این احساس چیزی شبیه وابستگی است که باید همراهتان باشد یا اینکه در شرایط و مکان و زمان خاصی از آن استفاده میکنید؟ دوربینم را مثل یک موجود جاندار دوست دارم، ولی همیشه با من نیست. با او به زیباترین و مهمترین لحظههای زندگی رفتهام. کابوس و خوابهای بد من خوابی است که در آن، دوربینم را گم کردهام یا رویش را گلولای گرفته یا اینکه در یک لحظه مهم و زیبا شاترم نمیزند! از آن چیزهایی بگویید که جزو دوستداشتنیهای زندگیتان هستند و حالتان را خوب میکنند. گل، رقص، حیوانات، سفر، رانندگی و سرعت. آیا در زندگی بهدنبال همان چیزهایی رفتهاید که رویایشان را داشتید یا گاهی هم مجبور شدید براساس شرایط انتخاب کنید؟ همیشه بهدنبال رویاهایم رفتهام. بهدنبال آن چیزهایی که دوست داشتهام، حتی اگر خلاف جریان آب بوده و معمولا آنچه را که میخواستم بهدست آوردهام. هیچوقت نتوانستهام بهخاطر مصلحت تصمیمی بگیرم، حتی به قیمت از دست دادن موقعیت یا امکانی. شما از عکاسانی هستید که موفق شدهاید مجموعهای از آثار خود را در قالب کتاب به چاپ برسانید. امروز جای خالی کتابهای عکس در بازار نشر احساس میشود. چقدر معتقد هستید که عکسها باید به این صورت منتشر شوند و در اختیار مردم قرار گیرند؟ معتقدم برای بهتر شدن و ماندگاری عکس، چاپ آن بهصورت کتاب بهترین روش است. در بازار نشر، کمبود کتابهای عکاسی وجود دارد، ولی دلیل عمدهاش به وضعیت کلی نشر در ایران مربوط است. این روزها چه کار میکنید و برای آیندهتان چه برنامههایی دارید؟ مشغول آماده کردن کتاب چهرههای موسیقی معاصر ایران برای چاپ هستم، همچنین برای چاپ جلد دوم انقلاب 57 برنامهریزی میکنم. برای آینده هم تصمیم دارم زندگی کنم و عکاسی! انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]