تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820717317
مروری بر زندگی و سفرهای خاقانی
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۳
میرجلالالدین کزازی از زندگی و آثار خاقانی، سفرهای خاقانی و پیوند این شاعر با شاعران همدورهی خود سخن گفت. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، دومین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی خاقانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. مشروح سخنان دکتر کزازی در این نشست در پی میآید. خویشان و وابستگان خاقانی سخن ما دربارهی خانواده خاقانی بود و کسانی که او پیوندی نزدیک با آنان داشته است. یک تن دیگر که میسزد سخت کوتاه یادی از او برود، زیرا در زندگانی و سرنوشت خاقانی کارکردی باریک و بهرهای بسیار داشته است، افدر زادهی او «وحیدالدین»، پورِ «کاف الدین عمر عثمان»، است که خاقانی او را پدر مینوی و فرهنگی خویش میدانسته است. وحیدالدین هم مانند پدر مردی بود فرهیخته و دانشآموخته. خاقانی او را بسیار گرامی میداشت و بیتهایی پُرشمار در ستایش او یا در سوگ او سروده است. در «تحفه العراقین» هم به فراخی از او سخن گفته است. در آنجا باز نموده است که چگونه وحیدالدین به هنگام خُردی او را در آموختن یاری میرسانیده است: «من فایده جوی و او مفیدم / عم بوده مدرس، او مُعیدم». هنگامی که خبر اندوهبار درگذشت وحیدالدین را هنگامی که او در سفر بوده است، به خاقانی میدهند، چنین سروده است: «چون من خطر زدم به عراق از پی وحید / جان از بر وحید برآمد بدان خطر؛ آمد به گوش من خبر جان سپردنش / جانم ز راه گوش برون شد بدان خبر». به هر روی، از خویشان و وابستگان خاقانی درمیگذریم و به زمینهای دیگر در زندگانی او میپردازیم که همچنان زمینهای است که در پروردن خاقانی کارساز بوده است؛ سفرهای خاقانی. سفرهای خاقانی و بازتاب آن در سرودهها و نوشتهها خاقانی سفرهایی چند داشته است. این سفرها در سرودهها و نوشتههای او بازتاب یافتهاند. چرا که سفرهایی بوده است هنگامهساز که بر خاقانی بسیار کارگر افتاده است. نخستین سفر خاقانی سفری بوده است که به آهنگ دیدار از خانهی کعبه آغاز میگیرد و به انجام میرسد. این سفر در میانهی سالهای ۴۴۹ یا ۴۵۰ رُخ داده است. سفری بوده است که خاقانی در آن در رنج و آزار افتاده است. هنگامی که در این سفر به ری میرسد، شهری که ما امروز آن را به نام تهران میشناسیم (چون با ری کهن درآمیخته و یکی شده است) چندی در آن میماند، اما برکامهی خویش. هم رازیان با او بدان سان که میسزیده است رفتار نکردهاند، هم چندی را در بستر بیماری و رنجوری میماند و میگذراند. از این روی همواره یادمانی تلخ از ری و رازیان داشته است و در سرودههای خود به نفرین و نکوهش از این دو یاد کرده است. خواست خاقانی این بوده است که اگر بتواند به خراسان هم راهی بجوید؛ اما نمیتواند. در چندین سروده، از آرزوی رفتن به خراسان یاد کرده است؛ آرزویی که هرگز برآورده نمیشود. اندوهی دیگر که جان خاقانی را در این سفر میگزد آن بوده است که او را که همچنان بیمار و رنجور و افتاده میآوردهاند تا به شروان بازگردد، شبی در بیابان، هنگامی که کاروان آسوده بوده است، ستوری که کتابها و نوشتههای خاقانی بر پشت آن نهاده شده بوده است، بند میگسلد و میگریزد. بامدادان هر چه میکوشند آن ستور را بیابند راه به جایی نمیبرند. این دریغ بزرگ که او نوشتههای خود را از دست میدهد، همواره دل نازک خاقانی را میآزرده است. بندچامههای بشکوهی که در زندان سروده شد دومین سفر خاقانی که به آهنگ دیدار از خانهی کعبه آغاز میگیرد، در سال ۵۵۱، سفری بوده است که خاقانی در آن کامگار و بختیار میتواند به خواست و آماج خویش برسد و آن را به فرجام بیاورد؛ اما این سفر هم با رخدادهایی بزرگ همراه بوده است. یکی از این رخدادها خشم رفتگی خاقانی است که او را به بند و زندان درمیاندازد. جلالالدین اخستان شروانشاه با این سفر دمساز نبوده است. خاقانی بیدستوری او گام در راه مینهد. روزبانان او را در جایی در نزدیکی شروان مییابند و در بند میکشند و به فرمان شروانشاه چندی را در زندان میگذراند. آن بندچامههای بشکوه چون کوه را خاقانی در زندان سروده است؛ همانند این بیت: «صبحدم چون کِله بندد آه دود آسای من / چون شفق در خون نشیند چشم شب پالای من». خاقانی هنگامی که در بند بوده است با هر چاره و ترفند میکوشیده است که دل شروانشاه را بر خود نرم بگرداند و او را بر سر مِهر بیاورد. یکی از این تلاشها همان است که انگیزهای میشود در سرودن یکی از پُرآوازهترین و شگرفترین چامههای خاقانی، چامهی ترسایی: «فلک کژ روتر است از خط ترسا/ مرا دارد مسلسل راهب آسا». سرانجام زنی گره از کار فروبستهی خاقانی میگشاید. عصمتالدین خواهر شروانشاه نزد برادر پای مرد چامهسرای سترگ میشود. شروانشاه به پاس خواهر، خاقانی را از بند و زندان میرهاند. خاقانی چامهای بلند در ستایش عصمتالدین سروده است. بیتی هست برخوانده به نظامی گنجوی. من برآنم که این بیت یکی از اندوهگنانهترین بیتهاست، در سخن پارسی. بیتی که در دریغ خاقانی سروده شده است. نظامی و خاقانی همروزگار بودهاند و دیدارهایی با هم داشتهاند. آن بیت این است: «همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد / دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی». گمانآمیز است بازخوانی این بیت به نظامی؛ زیرا نظامی گذشته از پنج گنج دیوانی هم دارد که بازخوانده بدوست. در این دیوان چامهای هست با این پیکره که این بیت میتواند از آن چامه باشد: «چراغ دل شبافروز است و چشم عقل نورانی / بدین چشم و چراغ آن به که جویی گنج پنهانی». این آغازینهی آن چامه است. منش، کنش، کردار و هنجاری برپایهی سرودههای خاقانی سخنی کوتاه در منش و کنش خاقانی برپایهی سرودههای او نیز بگوییم. من تنها کردار و هنجاری را در زندگانی خاقانی نمونهوار یاد میکنم که او خود از آنها سخن گفته است. او در سرودهای میگوید که گیرم من روزگار را در بینوایی بگذرانم؛ اما نیازهایی هست که ناگزیرم آنها را برآورم. این نیازها را برمیشمارد: ولیکن گرفتم که هرگز نجویم / نه ملک و منالی و نه مال و متاعی نه ترکی وشاقی نه تازی براقی / نه رومی بساطی نه مصری شراعی هم آخر بنگریزد از نقد و جنسی / که مستغنیام دارد از انتجاعی... از پیوند خاقانی با سخنوران همروزگار وی نیز یاد میتوان یاد کرد. خاقانی با دو سخنور همروزگارش پیوند داشته است. این دو پیوند کارکردی بنیادین در زندگانی و سرودهی خاقانی داشته است. نخستین، سخنوری است که پیشیادی از وی رفت: ابوالعلای گنجهای. وی هموست که خاقانی پس از آن که خشمگین و آزردهدل از پدر، خاندان خود را وانهاد، به نزد وی رفت. ابوالعلا خاقانی نوجوان را بسیار گرامی داشت. او را در پناه مهر و نواخت خویش گرفت. پس از چندی خاقانی را به دربار شروانشاه بُرد. او را با این دربار پیوند داد؛ اما به انگیزهای که به درستی روشن نیست این پیوند ِ تنگ، پایدار نماند و این دو دل به یکدیگر چرکین گردانیدند. خاقانی پاس ابوالعلا را ننهاد؛ مردی که هم برکشنده و استاد او بود و هم خسورهی (پدر زن) وی. ابوالعلا دُخت خود را به زنی به خاقانی داده بود. این دو در سرودههایی زهرآگین و گزنده و ویرانگر یکدیگر را نکوهیدند. دیدگاه خاقانی دربارهی ابوالعلای گنجهای خاقانی ابوالعلا را بسیار زشت نکوهیده است، هم در «تحفه العراقین» و هم در سرودههایی دیگر؛ اما سخنور دیگر که پیوندی هنگامهخیز و آشوبانگیز و ستیزآمیز با خاقانی داشت مُجیر بیلقانی است. به درست، مجیر با خاقانی همان کرد که او با ابوالعلای گنجهای کرده بود. به راستی کیفرگری چون روزگار نیست. از همان دست که میدهیم از همان دست میستانیم. آنچه بر دیگران روا میداریم، دیر یا زود بر ما روا خواهند داشت. همچنان که پیر بلخ فرمود: «این جهان کوه است و فعل ما صدا / سوی ما آید صداها را ندا». مُجیر بیلقانی هم شاگرد خاقانی بود، هم داماد او؛ اما هنگامی که به برنایی رسید و زبانآور شد نخست تیغ بر استاد و خسورهی خویش برکشید: تیغ زبان که زخم آن به زودی درمان نمیشود. مُجیر هنگامی که از سوی اتابک ایلدگز که از اتابکان آذربایجان بود چونان بلندپایهای دیوانی به سپاهان رفت، سپاهانیان او را گرامی نداشتند. مُجیر خشمآگین از سپاهان بازآمد. زبان به نکوهش سپاهانیان گشود. یکی از سخنوران نامبردار آن روزگار در سپاهان جمالالدین عبدالرزاق سپاهانی است. او پاسخ نکوهشهای مجیر را داده است. در سرودهای گفته است: «هجو میگویی ای مجیرک / هان تا تو را زین حجاب جان چه رسد؛ در سپاهان زبان نهادی/ باش تا سرت را از این زیان چه رسد». سپس برای آن که مجیر را خوار بدارد، خاقانی را هم مینکوهد: «تیز در ریش خواجه خاقانی! / تا به تو خام قلتبان چه رسد!». خاقانی از این ماجرا، سخت دلآزرده بوده است. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
«اکبر رادی زندگی ما را همچون آینه نشان داد»
شنبه ۵ دی ۱۳۹۴ - ۲۱ ۴۲ بنیاد اکبر رادی به مناسبت پنجم دی هشتمین سال روز درگذشت این نمایشنامهنویس پیامی را منتشر کرد به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا در متن این پیام آمده است اکبر رادی در روز پنجم دی ماه 1386 چشمها را برای همیشه بست تا از آن پس دوستداران هنر نمایش با چشمستند زندگی اینانلو نیمه کاره ماند
مستند زندگی اینانلو نیمه کاره ماند از مدتی پیش ساخت یک مستندی را آغاز کرده بودم که در مورد زندگی و بیوگرافی آقای اینانلو بود اما متأسفانه و افسوس که این کار نیمه کاره ماند فواد صفاریانپور در حال ساخت مستندی از زندگی محمدعلی اینانلو بود که با درگذشت او نیمهکاره ماند به گزافیلم زندگی لامبورگینی روی پرده سینما
فیلم زندگی لامبورگینی روی پرده سینما یک کمپانی ایتالیایی ساخت فیلمی بر اساس زندگی فروچو لامبورگینی را از تابستان آغاز خواهد کرد به گزارش ایلنا آندره آ لروولینو موسس AMBI با اعلام این خبر که کمپانیاش قصد ساخت فیلمی براساس زندگی فروچو لامبورگینی را دارد گفت پسر فروچدعوت به زندگی برای بیماران "ای بی" در برنامه «زنده باد زندگی»
دعوت به زندگی برای بیماران "ای بی" در برنامه زنده باد زندگی ایلنا زنده باد زندگی با تهیه کنندگی و اجرای محمدجعفر خسروی کاری است ازگروه نهادهای اجتماعی که روزهای شنبه تا دوشنبه ساعت 9 40روی آنتن شبکه دو میرود به گزارش ایلنا «زنده باد زندگی» درچرا خاقانی به نامی که شایسته اوست نرسیده؟
یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۱ ۲۶ میرجلالالدین کزازی با طرح این پرسش که چرا خاقانی آن آوازهی بلند و نامی ارجمند را که شایستهی اوست فرادست نیاورده است به این سوال پاسخ داد به گزارش ایسنا بر اساس گزارش رسیده نخستین جلسه از مجموعهی درسگفتارهایی دربارهی خاقانی به خاقانی کیستاینانلو سرخوشانه زندگی کرد
شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۳ ۵۳ منصور ضابطیان که از شنیدن خبر درگذشت محمدعلی اینانلو به شدت متاثر شده بود گفت هیچ وقت رفتن استاد اینانلو را باور نمیکنیم و لزومی هم ندارد که باور کنیم چراکه ایشان با آثاری که از خود بر جای گذاشت یادش همیشه زنده خواهد بود این مجری و برنامهساز تلویزیونمستند زندگی «اینانلو» نیمه کاره ماند
مستند زندگی اینانلو نیمه کاره ماند فواد صفاریانپور در حال ساخت مستندی از زندگی محمدعلی اینانلو بود که با درگذشت او نیمهکاره ماند فواد صفاریانپور کارگردان و مجری برنامههای تلویزیونی در خصوص درگذشت محمدعلی اینانلو در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنزندگینامه مرحوم محمد علی اینانلو
زندگینامه مرحوم محمد علی اینانلو محمدعلی اینانلو مجری کارگردان و کارشناس پیشکسوت صداوسیما و فعال محیط زیست صبح امروز در تهران دار فانی را وداع گفت به گزارش فرهنگ نیوز محمد علی اینانلو روزنامه نگار و فیلم ساز طبیعت بیش از ۴۰ سال در طبیعت ایران گشته دیده آموخته نوشته و فیلزندگی «واقعی» ولادیمیر ناباکوف
زندگی واقعی ولادیمیر ناباکوف با خواندن بسیاری از نقدها و داستانهای ناباکوف میبینیم که او یکدم از نیشزدن به فروید و هوادارانش باز نایستاده است و این سماجت در انکار فروید گویی از آن روست که او شبح فروید را همواره در تعقیب خود میدیده است روزنامه شرق - علی شروقی اگرچه هجومرویاهای کودکی و شکنجههای زندگی یک بازیگر جوان
رویاهای کودکی و شکنجههای زندگی یک بازیگر جوان امیر کاظمی از رویای کودکی خود و شکنجههای زندگیاش گفت به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان امیر کاظمی مجری و بازیگر متولد سال 1369 است او مجری برنامههایی مثبت من سپید پررنگ بوده-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها