تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837635124




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا خاقانی به نامی که شایسته‌ اوست نرسیده؟


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۶




1451202121021_IMG_6752.JPG

میرجلال‌الدین کزازی با طرح این پرسش که "چرا خاقانی آن آوازه‌ی بلند و نامی ارجمند را که شایسته‌ی اوست، فرادست نیاورده است"، به این سوال پاسخ داد. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، نخستین جلسه از مجموعه‌ی درس‌گفتارهایی دربار‌ه‌ی خاقانی به «خاقانی کیست؟» اختصاص داشت که با حضور دکتر میرجلال‌الدین کزازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این درس‌گفتار کزازی به زندگی شاعر پرداخت تا در نشست آینده به این پرسش که «آیا خاقانی خودکم‌بین است؟» پاسخ دهد. خاقانی در سده‌ی ششم هجری می‌زیست و شاعری زبان‌آور و نام‌آشنا بود و سرودن شعر را از کودکی آغاز کرد و 50 سال از زندگی خود را در شَروان به سر برد. خاقانی یکی از باصلابت‌ترین شاعران زبان فارسی است و تقریباً همه‌ی شاعرانی که بعد از او آمدند، از وی تأثیر پذیرفتند. متن سخنان کزازی در این نشست در پی می‌آید. خاقانی بزرگترین و بشکوه‌ترین چامه‌سرای ایرانی است اگر از من بپرسند که بزرگترین چامه‌سرای ایران کیست، نخستین نامی که در یاد من برخواهد جوشید، خاقانی است. این سخن سخنی خُرد و خام نیست. این دید و داوری درباره‌ی خاقانی که او را بزرگترین و بشکوه‌ترین چامه‌سرای بدانیم، به تنهایی جایگاه بلند و ارجمند او را در سخن پارسی آشکار می‌تواند داشت. بی‌گمان در پی این سخن، این پرسش در پیش نهاده خواهد آمد که اگر چنین است چرا خاقانی آن آوازه‌ی بلند و نامی ارجمند را که شایسته‌ی اوست، فرادست نیاورده است؟ پاسخی که بدین پرسش می‌توان داد این است که خاقانی سخنوری برای همگان نیست؛ مانند فردسی یا سعدی یا حتی حافظ. خاقانی سخنوری است که بر ستیغ می‌رود. اندکی از مردمان به ستیغ می‌توانند رسید؛ ستیغِ میغامیغ! آن که به ستیغ می‌رسد چشم‌اندازی را پیشاروی خود خواهد داشت که آن که در کمرکش کوه مانده است، از آن بی بهره خواهد ماند. به هر روی، شناختن خاقانی دشوار است، اما دل بستن به او آسان است. کسی که خاقانی را شناخت، به ناچار دل بدو درخواهد باخت. چشم‌اندازی فراخ از زندگانی خاقانی در نامه‌ها ما خاقانی را افزون‌تر از دیگر سخنوران زبان پارسی می‌شناسیم. زیرا او در سروده‌های خویش گهگاه هم از زندگانی خود، هم از منش و کنش خویشتن یاد می‌آورَد؛ افزون‌تر از سروده‌ها، در نامه‌های خویش. خاقانی نامه‌های بسیار به بزرگان روزگار خود نوشته است. در این نامه‌ها ما می‌توانیم چشم‌اندازی فراخ از زندگانی خاقانی را بیابیم. نام خاقانی، آنچنان که او خود در بیت‌های خویش از آن یاد آورده است، «بدیل» بوده است. نمونه را گفته است: «بدل من آمدم اندر جهان سنایی را/ بدین دلیل پدر نام من «بدیل» نهاد». در میان سخنوران ایران، خاقانی به ویژه سنایی را ارج می‌نهد؛ یا خود را با او برابر می‌داند، یا فزون‌تر و فراخ‌تر. پاره‌ای از زیست‌نامه‌نویسان، فریفته‌ی بیتی از خاقانی، نام او را «ابراهیم» دانسته‌اند. زیرا خاقانی در آن بیت خود را به گونه‌ای پندارینه ابراهیم نامیده است. آن بیت این است: «به خوان معنی‌آرایی براهیمی پدید آمد/ ز پشت آزر صنعت، علی نجار شروانی». پیداست که خواست خاقانی این نیست که ابراهیم نامیده می‌شده است. این ترفندی ادبی است. چون پدر خود را در درودگری با آزرِ بتگر سنجیده، خود را براهیم، یا ابراهیم، نامیده است. برنام خاقانی، «افضل» یا «افضل‌الدین» بوده است. خاقانی پیش از آن که خود را به این نام برخواند، نامی دیگر داشته است: «حقایقی». دو سه بار این نام بیشتر در دیوان او نیامده است. مانند این بیت: «چون کار به کعبتین عشق افتد/ شش پنج زنش حقایقی باید». اما هنگامی که خاقانی به شروانشاهان می‌پیوندند، که «خاقان» برنامیده می‌شده‌اند، برنام «خاقانی» را برمی‌گزیند. زادگاه خاقانی شَروان بوده است؛ یکی از شهرهای ارّان، بخشی از آذربایجان که در این روزگار در آن سوی ارس جای دارد. گاهی این نام را به نادرست شِروان می‌خوانند. شروان شهری است در خراسان امروز، که ریخت دیگر آن شیروان است. زادگاه خاقانی شروان بوده است. او بارها با این نام به زیبایی بازی کرده است. یک نمونه این است: «عیب شروان مکن که خاقانی/ هست از آن شهر که ابتداش شر است». زادسال خاقانی را به درستی نمی‌دانیم؛ اما استاد فروزانفر به شیوه‌ای سنجیده سال 520 را چونان زادسال او برگزیده است. خاقانی در چندین بیت از زادسال خویش سخن گفته است، اما نه باریک و روشن. او در این بیت‌ها از «سال پانصدم» چونان سالِ زادنش یاد کرده است. نمونه را، در چامه‌ی «صفاهان»، گفته است: «پانصد هجرت چو من نزاد یگانه/ باز دوگانه کنم دعای صفاهان». پیوند خاقانی با پدر، پیوندی دوگانه و پُرشیب و فراز پدر خاقانی «استاد علی نجار» نامیده می‌شده است. پیوند خاقانی با پدر، پیوندی دوگانه و پُرشیب و فراز بوده است. گاهی او را نیک ستوده و زمانی، سخت او را نکوهیده است؛ اما مادر خاقانی زنی شگفت‌انگیز بوده است. کنیزکی ترساکیش که در پی جنگ‌های چلیپا که در میان ترسایان و مسلمانان درمی‌گیرد، به کنیزی به شروان می‌افتد. پدر خاقانی او را می‌بیند و دل بدو می‌بازد و او را به زنی می‌ستاند. شاید ترساگرایی خاقانی، که بیش از هر سخنوری دیگر از آیین و فرهنگ ترسایان در سروده‌ها و سخن‌های خویش یاد آورده است، بازمی‌گردد به کیش مام او که پس از پیوند با علی نجار به آیین اسلام می‌گرود. اگر خاقانی گاه پدر را می‌نکوهد و خوار می‌دارد، هر زمان از مادر سخن می‌گوید سراپای ستایش است. خاقانی در «تحفة‌العراقین» از مادر خود چنین یاد می‌کند: کارم ز مزاج بد نرستی/ گر نه برکات مادر استی آن پیرزنی که مرد معنی است/ آن رابعه‌ای که ثانی‌اش نیست وز رابعه در صیانت افزون/ بل رابعه‌ی بنات گردون کدبانوی خاندان حکمت/ مستوره‌ی دودمان عصمت بگرفته ز عیش پنج روزه/ چون مریم چهار ماه روزه نسطوری و موبدی نژادش/ اسلامی و ایزدی نهادش در بیت‌هایی از پیشه‌ی مادر، یا پیشه‌ی نیاکانی او، که خورشگری بوده است، و نیز در بیت‌هایی دیگر از پیشه‌ی نیای خویش که جولاهگی بوده است، یاد کرده است. «جولاهه‌نژادم از سوی جد/ در صنعت من کمال ابجد». خاقانی از سالیان خُردی با پدر در کشاکش بوده است. پدر می‌خواسته است او را بر پیشه‌ی خویش بکشاند؛ اما خاقانی پرواهایی دیگر در سر می‌پخته است و آرزوهایی بلند و دور و دراز داشته است. نمی‌خواسته است درودگری باشد همانند پدر. از همین روی روزی آزرده‌دل و خشمگین، از خانه‌ی پدری بیرون می‌آید. می‌رود به نزد افدر، یا عم (: عمو) خویش: کافی‌الدین عمر عثمان؛ مردی دانشور و اندیشمند. کافی‌الدین عمر برادرزاده‌ی خود را بسیار گرامی می‌دارد و برمی‌کشد؛ زیرا می‌دانسته است که آن پسر آینده‌ای درخشان می‌تواند داشت، اگر به هرز و هدر نرود. از همین روی خاقانی افدر خویش را بسیار گرامی می‌داشته است. هر چه درباره‌ی او سروده است، از درِ ستایش و بزرگداشت است: «بگریخته‌ام ز دیو خذلان/ در سایه‌ی عمر بن عثمان؛ هم صدرم و هم امام و هم عم/ صدر اجل و امام اکرم». پاره‌ای از سوگ‌سروده‌های خاقانی در دریغ این افدر است؛ با سوز و گدازی بسیار از مرگ او یاد آورده است. نگاهی به بانوان خاقانی و دختر بوالعلای گنجه‌ای، سخنور نامدار می‌رسیم به بانوان خاقانی. در زیست‌نامه‌ها تنها از یک بانوی خاقانی سخن رفته است؛ بانویی که به شگفتی در سروده‌ها و نوشته‌های خاقانی هیچ یادی از وی نیست. این بانو، دختر بوالعلای گنجه‌ای، سخنور نامدار آن روزگار بوده است. بوالعلای گنجه‌ای بود که خاقانی را به دربار شروانشاه بُرد. داستانی دارد خاقانی با این خَسوُره (: پدر زن). اما به‌جز این بانو، خاقانی چند بانوی دیگر داشته است. نخستین بانوی او زنی بوده است از یکی از روستاهای شروان. خاقانی این نخستین زن خود را بسیار گرامی می‌داشته است. اما این زن خاندانی داشته است بسیار درشت‌خوی. بُرنای برومند خاقانی که در جوانی درمی‌گذرد، رشیدالدین، زاده‌ی این بانوست. این بانو اندکی پس از درگذشت این بُرنا از جهان می‌رود. خاقانی در سروده‌ای از این فرزند برومند و مام او یاد کرده است: «پسر داشتم چون بلند آفتابی/ ز ناگه به تاریک مغاکش سپردم؛ به درد پسر مادرش چون فرو شد/ به خاک آن تن دردناکش سپردم». خاقانی در سوگ‌سرودی پیمان بسته بوده است که پس از این بانو زنی دیگر نستاند؛ اما پیمان به سر نمی‌بَرد. بانوی دومین او همچنان از شروان بوده است، اما زنی شهری. خاقانی چندان از این زن دوم دلخوش نیست. این شهری را با آن روستایی برابر نمی‌نهد. به‌جز این دو بانو، خاقانی بانویی سومین هم داشته است: «بود مرا خانه‌ی نخست و دوم، خوب/ نیست سوم خانه خوب اگرچه یگانه است». برپایه‌ی نشانه‌هایی این بانو می‌تواند زنی باشد که خاقانی هنگامی که به تبریز رفته بوده است، به زنی ستانده است. از این زن تبریزی پسری داشته است به نام مؤیدالدین. خاقانی زنی چهارمین هم داشته است، همان دُخت بوالعلای گنجه‌ای. او همزمان این زنان را نستانده بوده است! هیچ نام و نشانی از این زن چهارم، تا آنجا که من دیده‌ام و می‌دانم، در سروده‌ها و نوشته‌های خاقانی نیست. شاید آگاهانه درباره‌ی این زن خاموش مانده است، در پی آن کشاکشی که روزگاری با بوالعلا داشته است. انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن