واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فريادي نه از جنس زمان
![](http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/posc/8703/amam-0313-tl.jpg)
سياست - گروه سياسي:
فرياد امام خميني(ره) يادگاري است كه در تاريخ مانده است.
فريادهايي نه از جنس زمان كه قدمت آن بسته به تاريخ باشد بوي كهنگي ازآن به استشمام برسد چه اينكه نفسي پاك آن را به دنيا ارزاني داد، جاني شيفته حضرت باري كه جز او را نميديد و همين ماندگار كرد كلام او را.
شايد مورخين سالها بعد به آناني اشاره كنند كه خمينيست خوانده ميشدند، فرزنداني از تبار و پيرو خميني و جملاتي از او را مستند انديشههاي او كنند.
هنوز چند صباحي از او نگذشته است و هنوز زمان زمان اوست؛ چرا كه پيامش براي امروز نيست نافع است.
نگاهي به فرازهايي از آخرين پيامهاي امام خميني(ره) مروري بر تاريخ سرزمينمان است و جستن خاطرهها در هزارتوي فراموشي ها؛ آنچه به يادمان ميآورد چرا فردا ميخوانند عدهاي را خميني است.
جام زهري كه نوشيده شد
قبول اين مسئله براي من از زهر كشندهتر است ولي راضي به رضاي خدايم و به رضايت او اين جرعه را نوشيدم... اين جملهاي بود كه امام خميني(ره) درباره پذيرش قطعنامه 598 درخصوص جنگ تحميلي عليه ايران از سوي عراق بيان كردند.
همزمان با يورش رژيم بعث عراق به ايران در سال 1359 جوانان زيادي براي دفاع از مرز و بوم و ناموس كشور راهي جبهه شدند.جبههاي كه ناجوانمردانه و با حمايت غرب از صدام بهمدت هشت سال كوچك و بزرگ؛پير و جوان ؛ زن و مرد ايراني را به خاك و خون غلتاند اما هيچچيز مانع از آن نشد تا جبههها خالي از نيرو شود چرا كه همان طور كه رهبرفقيد و بزرگ انقلاب اسلامي فرمودند: جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمىشناسد و امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار و جنگ پابرهنهها و مرفهين بىدرد شروع شده است؛ و من دست و بازوى همه عزيزانى كه در سراسر جهان كولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نمودهاند، مىبوسم؛ و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچههاى آزادى و كمال نثار مىكنم .
از همين رو عطش شهادت فوج فوج تشنگان اين راه را به سوي پيكار با طاغوتي ديگر كشاند. با وجود اين شرايط به جايي رسيد كه امام ناگزير به قبول قطعنامه شد. قعنامهاي كه آن را به جام زهري تشبيه كرد كه چارهاي جز نوشيدنش وجود نداشته است. ايشان درباره چرايي قبول قطعنامه گفتند: «اما در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود؛ اين است كه من تا چند روز قبل، معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مىديدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى كه از ذكر آن فعلًا خوددارى مىكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه بهنظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور كه من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم.
خدا مىداند كه اگر نبود انگيزهاى كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شود، هرگز راضى به اين عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ايران نيز چنين بوده و خواهد بود.»
با اين وجود امام خود را شرمسار ملت ميدانست «خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيدهام و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مىكنم».
اما امام خميني توصيهاي هم به بازماندگان وهمين طور آيندگان درخصوص نحوه پايان جنگ و قبول قطعنامه كردند وآنان را به هشياري فراخواندند: «در اين روزها ممكن است بسيارى از افراد بهخاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بايدها و نبايدها كنند. هرچند اين مسئله بهخودى خود يك ارزش بسيار زيباست اما اكنون وقت پرداختن به آن نيست.
چه بسا آنهايى كه تا ديروز در برابر اين نظام جبههگيرى كرده بودند و فقط بهخاطر سقوط نظام و حكومت جمهورى اسلامى ايران از صلح و صلحطلبى به ظاهر دم مىزدند، امروز نيز با همان هدف سخنان فريبنده ديگرى را مطرح نمايند و جيرهخواران استكبار، همانها كه تا ديروز زير نقاب دروغين صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو كرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند؛ و مليگراهاى بىفرهنگ براى از بين بردن خون شهداى عزيز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبليغات مسموم خويش را آغاز نمايند كه ا نشاءالله ملت عزيز ما با بصيرت و هوشيارى جواب همه فتنهها را خواهد داد».
رهبر فقيد ايران در خاتمه نيز نكتهاى را متذكر شدند و آن اينكه در قبول اين قطعنامه فقط مسئولان كشور ايران، به اتكاى خود تصميم گرفتهاند و كسى و كشورى در اين امر مداخله نداشته است.
نامهاي كه گواهي داد
شايد كمتر كسي باور ميكرد وقتي كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران پيشبيني كند كه ماركسيست را بعد از اين بايد در موزهها جستوجو كرد ؛ دو سه سال بعد اين موضوع به واقعيت تبديل شود ؛ اما اينگونه شد و پيشبينيهاي اين فيلسوف و عارف الهي مبني بر فروپاشي بلوك شرق يعني شوروي و از بين رفتن اردوي سرمايهداري به وقوع پيوست. امام خميني در نامه تاريخي خود به ميخائيل گورباچف، رهبر اتحاد جماهير شوروي قبل از متزلزل شدن پايههاي اردوي كمونيستي، در سايه دورانديشي خود تأكيد كرده بودند كه موازنه قدرت در دنيا رو به تغيير است و اين تغييرات به فروپاشي كمونيسم و بلوك شرق خواهد انجاميد.
نامه مهم و تاريخي امام خميني(ره) به گورباچف در دي ماه 1367 در شرايط خاص تاريخي صادر شد و تأثيرات اساسي و پيامدهاي ويژهاي در زمينه بيداري اسلامي و پاسخگويي به سؤالات فكري بشريت تشنه حقيقت داشت كه بهعنوان يكي از اقدامات محوري و بنيانگذار جمهوري اسلامي، در راستاي نظريه «صدور انقلاب» مورد توجه قرار ميگيرد.
اين نامه در شرايطي صادر شد كه تحليلگران و سياستمداران جهاني در ترديد كامل نسبت به آينده اتحاد جماهير شوروي سابق به سر ميبردند و تنها در انتظار تجديدنظر طلبي دنياي كمونيسم بودند و هيچ گونه پيشبيني مناسبي نسبت به آينده بلوك شرق نداشتند. اما امام خميني(ره) با برخورداري از يك بينش و بصيرت عميق نسبت به تحولات جهاني و درك مناسب از مشكلات حاكم بر نظام فكري و سياسي شوروي سابق، ضمن پيشبيني فروپاشي قطعي ساختار ايدئولوژيك حاكم بر بلوك قدرتمند شرق، مباني و اصول مورد نياز براي گذر از شرايط تحول را فراروي حكام كاخ كرملين قرار دادند تا آنها با شناخت صحيح از زمان، قادر شوند به مسئوليت تاريخي خود نسبت به ملت عمل كنند.
امام خميني در مطلع نامه خود خطاب به گورباچف مينويسد: «اولاً رهبري شما بر اتحاد شوروي و موضعگيري تان در مسئله پروستريكا و علنيت توازن كنوني موجود، جهان را در آينده نزديك دستخوش تحولات اساسي خواهد كرد. متانت شما در رويارويي با تحولات جهاني در بسياري از موارد منبع تغييرات و مسبب بر هم خوردن توازن كنوني موجود ميشود.»
ايشان در ادامه با قاطعيت اعلام ميكند: «فروپاشي كمونيسم بهدليل ضعف آن در پاسخگويي به نيازهاي واقعي انسانها اجتنابپذير است. و بايد بعد از اين در موزه تاريخ سياسي جهان بهدنبال كمونيسم بگرديم. زيرا، كمونيسم پاسخگوي هيچيك از نيازهاي واقعي انسانها نيست.... چرا كه آن يك مكتب ماديگر است و رها كردن بشريت از بحران بياعتقادي و هدايت آن به سوي دنياي معنويات كه اصليترين درد جوامع شرق و غرب است، ميسر نيست.»
امام همچنين دو باره به گورباچف خاطرنشان ميكند: «نظام كمونيستي براي اصلاح روشهاي نادرست خود اصلاً نبايد به دامن غرب پناه ببرد و در آن بهدنبال راه حل مشكلات خود باشد. امكان دارد كه از فعاليتهاي اقتصادي سران سابق كمونيستي و روشهاي نادرست آنها باغ سبز جهان غرب شكوفا شود ولي حقيقت در جاي ديگري است. اگر شما در چنين شرايطي مايل باشيد براي باز كردن گرههاي اقتصاد بر باد رفته كمونيسم به منابع سرمايهداري غرب پناه ببريد، در آن صورت هرگز نخواهيد توانست دردهاي جامعه خود را علاج كنيد. بايد ديگران بيايند و دردهاي شما را علاج كنند. چرا كه امروز اگر ماركسيسم در مسائل اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده، جهان غرب نيز در همان مسائل دچار سختي شده است. امروز در جهان چيزي بنام كمونيسم وجود ندارد. ولي از شما با جديت ميخواهم كه در تخريب ديوارهاي خيالي ماركسيسم در زندان غرب و شيطان بزرگ (آمريكا) گرفتار نشويد.»
ايشان در خاتمه نيز تاكيد ميكند : «صريحاً اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران بهعنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي ميتواند خلأ اعتقادي نظام شما را پر نمايد و در هر صورت كشور ما همچون گذشته به حسن همجواري و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم ميشمارد.»
بيانات مذكور امام راجع به نامه تاريخي خود پيرامون سرنوشت آتي اتحاد شوروي فوقالعاده جالب است. آنقدر كه بعدها ميخائيل گورباچف در اين مورد گفت: «اگر به دورانديشي امام خميني توجه ميكرديم و به هشدارهاي ايشان با جديت عمل مينموديم اكنون چنين سرنوشت ناخوشايندي را نداشتيم.»
اين اعترافات درست 10سال بعد از ارسال نامه تاريخي حضرت امام خميني به رهبري اتحاد شوروي بيان شد. ظرف اين مدت دو مورد از درايت امام يعني اضمحلال امپراتوري شرق و پناه بردن اتحاد شوروي به آغوش غرب و به بن بست رسيدن آن آشكار شد.
حكم الهي
«والله اگر جوان بودم و قدرت حركت داشتم شخصا ميرفتم و او [سلمان رشدي] را ميكشتم.» اين جملهاي است كه امام خميني(ره) در واكنش به انتشار يك كتاب توسط يك نويسنده هندي تبار انگليسي گفتند.چاپ يك كتاب در سال 1367 كه دربردارنده وقيحانهترين اهانتها به ساحت مقدس پيامبر اكرم(ص) بود باعث شد تا رهبر فقيد ايران حكم تاريخي خود را درباره نويسنده آن صادر كند؛ حكمي كه به موجب آن تمامي مسلمانان اجازه قتل نويسنده كتاب يعني سلمان رشدي را يافتند.
تاريخ درج: 13 خرداد 1387 ساعت 14:30 تاريخ تاييد: 13 خرداد 1387 ساعت 15:57 تاريخ به روز رساني: 13 خرداد 1387 ساعت 17:48
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]