تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833609610
زندگی مجردی رو عشق است!
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
زندگی مجردی رو عشق است!
علت گرایش جوانان به زندگی خصوصی، زیرزمینی و مجردی چیست؟
روزنامه شهروند - لیلا مهداد: در یکی از صبحهای زیبای پاییزی با عجله آماده میشوم تا سر وقت به کلاسم برسم اما هنگام برداشتن جزوها، پرسش پرونده این شماره صفحه جوان «شهروند» گوشه ذهنم مدام خود را به اینسو و آنسو میزند! در پی جوابی است! سعی میکنم با بیاعتنایی آراماش کنم، اما او موفقتر از من است. از خانه بیرون میزنم و با دیدن کودکان و نوجوانانی که با لبخندی شیرین و عمیق راه مدرسه را در پیش گرفتهاند، جان دوباره میگیرم.
سوال را برای خودم تکرار میکنم؛ علت گرایش جوانان به زندگی خصوصی، زیرزمینی و مجردی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ، دلایل زیادی را برای خودم ردیف میکنم اما ذهنم، زیرکانه پاسخهایی را آماده میکند و باز من مغلوب میدان میشوم. کشوقوس هیجانانگیزی است. همانطور که از پنجره تاکسی مردم را نگاه میکنم راه حلی به ذهنم میرسد؛ از خود دختران و پسران جوان این سوال را میپرسم تا بیهیچ پیشداوریای به پاسخ سوالم برسم.
از تاکسی پیاده و با اشتیاق و کنجکاوی خاصی به عابران خیره میشوم. استرس دارم و نمیدانم کدامیک از این عابران که با شتاب در رفتوآمد هستند، میتوانند یا مایلاند وقتشان را برای کمک به من و یافتن جواب سوالم صرف کنند. در همینگیرودار پسری که عجله زیادی دارد نظر مرا به خود جلب میکند. با احتیاط به او نزدیک میشوم و بعد از مقدمهچینی از او میپرسم آیا دوست دارد به تنهایی زندگی کند؟ آیا عشق و ازدواج را فرصتی مغتنم نمیداند؟ مجتبی که ٢٣سال دارد با تعجب اما با صراحت و بیهیچ مکثی میگوید بله.
بعد بیوقفه ادامه میدهد با پدرم ٤٤سال اختلاف سنی دارم. ما از دو نسل متفاوت هستیم – مجتبی وقتی این جمله را میگفت، لبخند سردی بر لبانش نقش بست، لبخندی که خود به تنهایی حکایت طول و درازی را نقل میکرد- تنها کلامی که من از پدرم میشنوم یکسری امرونهی است و بس. هیچوقت نشده برای امرونهیهایش دلیل بیاورد یا به سوالاتم پاسخ بدهد یا راهکاری برای مشکلاتم پیشنهاد کند. مجتبی که گویی سنگصبوری یافته، میگوید: بیشتر پدران و مادران خواهان تسلط بر فرزندانشان هستند و سعی میکنند با تفتیش گاه علنی و گاه غیرعلنی، تمام مسائل فرزندانشان را کنترل کنند و دلیل موجههشان را نگرانی عنوان میکنند!
اما من معتقدم اگر والدین به جوانانشان آزادیهای موجهه بدهند و پای حرفهایشان بنشینند و برای سوالات آنها جواب منطقی داشته باشند دیگر نگرانی معنایی ندارد. لحن صحبت او نشان از علاقهاش به بحث دارد و خودمحور جریان گپمان را به برخی خصوصیات ایرانیان میکشاند و میگوید؛ ما ایرانیها تنها یاد گرفتهایم در امور هم دخالت کنیم و ضعفهای دیگران را به رخشان بکشیم ولی زمانی که کسی نیاز به کمک یا مشورت برای رسیدن به راهحلی داشته باشد، کسی صاحبنظر نیست و مشکل فرد مورد نظر تنها به خودش مربوط میشود!
مجتبی در پاسخ سوال من که چرا با این تفاسیر زندگی با خانواده را انتخاب کرده، میگوید: هر فرد به تنهایی برای خودش یک جریان و فکر و ایده است و من سعی دارم تنها فکر و ایده خودم را در زندگیام پیاده کنم ولی در کنار اینها سعی میکنم با کسانی که دوستشان دارم- پدر و مادر- به تفاهم برسم و با تعامل روزگار میگذرانم ولی نمیدانم تا کجا بتوانم ادامه بدهم.
وقتی جملهاش تمام میشود، دستی به موهایش میکشد و لبخند معناداری میزند و میگوید: زندگی خیلی کوتاه است، کاش همه به این حقیقت برسند. مجتبی از من دور و دورتر میشود ولی من بیهیچ عکسالعملی تنها به او نگاه میکنم که در میان جمعیت گم میشود.
...نمیدانم چه مدت بود راه میرفتم و به این فکر میکردم برای زندگی کوتاه خودم چه کردهام و چه باید کنم که با تنه زدن صدف ٢٢ساله به خودم میآیم. صدف دختری قدبلند با موهای بور و چشمانی عسلی است که صدای هدفون توی گوشش را به راحتی میتوان شنید. با عجله عذرخواهی میکند و از من فاصله میگیرد.
چرا همه مردم این شهر عجله دارند؟ شاید چون زندگی کوتاه است! ولی واقعا اینطور نیست. همه ما عجله داریم چون فکر میکنیم دیگران از ما جلوتر هستند یا اینکه به تصورمان در لحظهها، روزها و سالهای پیشرو حتما وضع بهتری در انتظارمان است. قدمهایم را بلندتر برمیدارم تا خودم را به صدف برسانم. از او تقاضا میکنم با او همقدم شوم و هنگام این همقدمی با هم گپی دوستانه بزنیم. با مهربانی میپذیرد. برای او هم مثل مجتبی مقدمهچینی میکنم و میپرسم، دوست داری تنهایی زندگی کنی؟ با شیطنت میگوید: بله چون کارهایی را که دوست داری میتوانی انجام بدهی. لبخندی به او میزنم و صدف ادامه میدهد نه!
مثلا میتوانی مهمانیهایت را تا دیروقت ادامه بدهی! اما باید این را هم در نظر داشت که زندگی مجردی دردسرهای خودش را هم دارد. مثلا تمام کارهای شخصیات را باید خودت انجام بدهی! او که تعجب من را دیده میگوید: تمام دغدغه من این است که بتوانم در دانشگاهی در خارج از کشور بورسیه بگیرم. به تازگی مادرم راه و رسم پسانداز کردن را یادم میدهد؛ کار خیلی سختی است. خیلی از چیزهایی را که دوست داری نمیتوانی داشته باشی. این را میگوید و آهی میکشد و دوباره هدفونش را در گوشش میگذارد و همانطور که از من فاصله میگیرد برایم دست تکان میدهد. نگاهی به ساعتم میاندازم، نمیتوانم آنچه را میبینم باور کنم. کلاسم! کلاسی که صبح آن همه عجله داشتم سر وقت در آن حاضر شوم از دست رفته. ناامید و مأیوس به سمت مترو میروم و مدام برای فراموش کردن کلاسم خودم را سرزنش میکنم.
بهدنبال تنبیهی برای خودم هستم تا دیگر از این سهلانگاریها نداشته باشم. خودم را به سختی به یکی از صندلیهای سالن مترو میرسانم تا قطار بیاید و من (این آدم سهلانگار) را به مقصدش برساند. صدای خانمی مرا به خود میآورد. به طرف صدا برمیگردم؛ دختری سبزهرو با چشمانی که به صراحت میتوان معصومیت را با آن به شهادت گرفت. جویای حالم میشود و گفتوگوی ما اینگونه شروع میشود. نگار ٢٠سال دارد و دانشجو است. لباس سادهای به تن دارد و بیشتر به بچه دبیرستانیها شبیه است. سوال صدف و مجتبی را از نگار میپرسم. نگار با شنیدن سوال من چشمهایش گرد میشود و با اضطراب میگوید نه! من در خانوادهای سنتی بزرگ و طوری تربیت شدهام که اصلا به زندگی مجردی فکر هم نمیکنم. من دوست دارم فقط با ازدواج از خانوادهام جدا شوم.
من عاشق خانوادهام هستم. از من میپرسد یعنی کسانی هستند که نخواهند با خانوادهشان زندگی کنند؟ دلیلشان چیست؟ نگار با این سوالش من را پرت میکند به وضع چند ساعت پیش. کلنجار چند ساعت پیشی که باعث شد من از کلاسم غافل شوم. سری به معنای جواب مثبت به سوالش تکان میدهم و میگویم؛ برای رسیدن به دلایل این علاقه است که من از دختران و پسران همسن و سال تو این سوال را میپرسم. نگار با کنجکاوی خاصی دست من را در دستانش میگیرد و میپرسد؛ دلایلشان چه بوده؟! وقتی به دلیل صدف میرسم با اکراه میگوید: مهمانی!؟ من که از مهمانیهای زیادمان کلافه هستم. با نگاهی پر از سوال و تعجب میپرسم؛ تو که گفتی خانوادهای سنتی داری؟
سوالم را تایید میکند و میگوید: ما مهمانی زیاد میرویم و مهمان زیاد داریم. پدرم معتقد است صلهرحم برکت زندگی است. ناگهان هر دو نگاهی به هم میاندازیم و متوجه سوءتفاهممان میشویم. قطار میرسد و من از نگار جدا میشوم. این ساعت از روز واگنها جای خالی برای نشستن دارند. مینشینم و کولهام را به آغوش میکشم و به آدمهای شهرم فکر میکنم. چقدر دنیای آدمهای این شهر از هم دور است. چقدر با هم فرق داریم! تهران هم برای خودش دنیایی است! در افکار خودم فرو رفتهام که به ایستگاهی میرسم که باید خط عوض کنم. پیاده میشوم.
حس عجیبی دارم، هیچوقت به آدمهای شهرم اینگونه نگاه نکرده بودم. هم دوستشان دارم و هم فکر میکنم با من غریبه هستند؛ البته همه ما تنها در کنار هم زندگی میکنیم و در این شهر بزرگ برای خود دنیای کوچکی ساختهایم؛ دنیایی اختصاصی. صدایی من را از افکارم بیرون میکشد و میگذاردم وسط دنیای واقعی. پسری قدبلند با موهایی که به سبک روز آراسته شده است. مقصدش را میگوید و از من میپرسد باید کدام خط را سوار شود. جوابش را که میشنود به مسیرش ادامه میدهد. کنجکاوی پیبردن به دنیای افکار او من را به سمت او میکشد. تلاش میکنم با من همصحبت شود و او طفره میرود و همین باعث اشتیاق من برای همصحبتی با او میشود.
دانیال ٢٤سال دارد و تمام تلاشش را میکند تا پساندازی داشته باشد و بتواند مجردی زندگی کند: زندگی مجردی برای من دور بودن از خیلی چیزهاست؛ دور بودن از مردم. آدمها همیشه ٥٠-٥٠ هستند؛ گاهی میشود به آنها اعتماد کرد و گاهی نه! دانیال حتی موقع حرف زدن با اطرافش کاری ندارد و به کسی نگاه نمیکند. میگوید: من تنها روی علایقم متمرکز هستم و دنیا را به آدمها سپردهام. او معتقد است برعکس آدمهای دیگر، رسیدن به اهداف برایش ٨٠-٢٠ است و اگر تلاش کند به آنها میرسد. به نظرم دنیای دانیال از همه عجیبتر است. دنیایی بیآدمهای اطراف! و این درحالی است که تنهایی، چیزی است که اکثر ما از آن فراری هستیم. آدمی موجودی اجتماعی است و در اجتماع معنا مییابد.
اصغر مهاجری درباره علل استقبال جوانان از زندگی تنها منهای عشقورزی و تاهل میگوید
مسالهای به نام سبک زندگی
ایران کشوری است با درصد بالای جمعیت جوان. جامعهای هنوز درحال گذر از سنت به مدرنیسم. البته به عقیده برخی صاحبنظران مشکل در این است که جامعه ایران نه کاملا سنتی است و نه کاملا مدرن. جامعهای که جوانانش طالب سبک و سیاق زندگی مدرن هستند و میگویند زندگی مجردی یکی از ارمغانهای مدرن بودن است. زندگی در تجرد، پدیدهای نسبتا نو ظهور است که طی چند سال گذشته در میان جوانان جای خود را باز کرده و همین باعث شده بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی و جامعهشناسان توجه ویژهای به آن داشته باشند. برای شفاف شدن بیشتر مسأله و پی بردن به دلایل گرایش جوانان به این سبک از زندگی با اصغر مهاجری جامعهشناس گپ و گفتی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
-آقای مهاجری فکر میکنید چه اتفاقی در کشور ما رخ داده که با استقبال بخشي از جوانان از زندگی مجردی روبه رو هستیم و البته عشقورزی که قدیمترها با دنیای تاهل رنگورویی جدی داشت به فراموشی و یا دستکم به خاموشی سپرده شده است و رنگ عوض کرده ....
جامعهشناسان و پژوهشگران اجتماعی براساس یافتههای پژوهشی و براساس گزارههای واقعی پی به واقعیتی انکارناپذیر بردهاند. واقعیتی که وجود دارد این است که در دهههای اخیر در جامعه ما اتفاقی رخ داده که ما آن را چرخه یا چرخش فرهنگی یا رنسانس فرهنگی مینامیم. در این چرخش فرهنگی، تنها قسمتی که هدف قرار گرفته، سبک زندگی است. در واقع این اتفاق، سبک و سیاق زندگی را تغییر داده است و سبک زندگی با رویکرد مصرفگرایانه، آن هم مصرف کالاهای فرهنگی تغییر چهره داده است. پرچمداران اصلی این تغییر نوجوانان،جوانان و زنان هستند.
-رنسانس فرهنگی که از آن حرف میزنید مشخصههایی برای شناسایی دارد؟
کاملا واضح و مبرهن است که این اتفاق نیز مانند اکثر موارد مشخصههایی برای شناسایی دارد. در رنسانس فرهنگی افراد بیشتر تمایل به مصرف دارند. در این چرخش مسئولیتپذیری و متعهد بودن کاهش مییابد و دوره لذتگرایی بیشتر میشود؛ لذتگرایی و مصرفی که در قبال آن مسئولیتی وجود نداشته باشد. عامه مردم نیز برای این دوران اصطلاح جوانی را برگزیدهاند و اکثر مردم از عباراتی همچون؛ هنوز جوانی نکردهام استفاده میکنند و برای این نوع بینش، توجیحاتی میآورند. البته واقعیت این است که این اتفاق در دنیا رخ داده و کلانشهرها و پایتخت ما نیز از آن بینصیب نبودهاند و درحال بسط پیدا کردن به شهرهای متوسط، کوچک و روستاهای ما نیز هست.
-برای اینکه در جامعهای رنسانس فرهنگی به وقوع بپیوندد شرایط و بسترهایی نیاز است. آیا این شرایط در جامعه ما مهیا شده است؟
واقعیت این است که قبل از همه این اتفاقات و به وجود آمدن چرخش فرهنگی شرایط و بسترهای ضروری آن مهیا بوده است. بهعنوان مثال یکی از شرایط لازم آن تغییر ساختار جمعیتی یک جامعه است. طی چندین سال گذشته ما شاهد تغییر ساختار جمعیتی کشورمان بودهایم؛ ساختاری که به سمت داشتن فرزند کمتر رفته است. بیشتر نوجوانان و جوانانی که در کلانشهرها زندگی میکنند متعلق به خانوادههای کمجمعیت هستند. از آنجا که تعداد فرزندان کمتر است، خانوادهها راحتتر میتوانند آنها را از نظر مالی حمایت کنند. جوانی که رویکرد خود را در این چرخش فرهنگی به سمت لذتگرایی برده آن هم بدون تعهد و مسئولیت، پول توجیبیاش را میگیرد و حمایت اقتصادی هم میشود؛ این به لحاظ ساختار جمعیتی است.
البته این جوان برای رفتارش توجیه اجتماعی هم دارد. توجیحاتی همانند نداشتن شغل، مسکن و شرایط اقتصادی تشکیل خانواده یا ادامه تحصیل. همه اینها را درحالی نظارهگر هستیم که هم توجیهها و هم شرایط به وجود آمدن این رنسانس را در سطح جامعه داریم. جامعهای که هم نگرش و هم سبک زندگی در آن تغییر یافته است. درواقع مهیا بودن شرایط و بسترهای یک رویکرد مصرفگرایانه و لذتمحورانه با عدم مسئولیتپذیری و تعهد سبب شده جوان تشکیل زندگی ندهد و ازدواج نکند. از طرفی هم، چون به دنبال لذتگرایی است و بسترهای آن نیز -حمایت اقتصادی، آموزههای فرهنگی به لحاظ رسانهها، ارتباطات ...– فراهم است، جوان سعی میکند بستر لذتگرایی خود را به فضاهایی که کنترلهای درون خانوادگی و خویشاوندی کمتری دارند، ببرد به همین دلیل به خانه مجردی رو میآورد.
-یعنی نهایتا ساختارها و مسیر طی شده جامعه را عامل اصلی مهیا شدن این شرایط میدانید؟
در حقیقت این جامعه است که تمام این شرایط را فراهم میکند و نتیجه آن، این است که جوان از پذیرش مسئولیت و قبول تعهد که تشکیل خانواده را همراه خود دارد، طفره برود. در مقابل جوان تمایل دارد زندگی مصرفگرایانه و لذتجویانهاش را طولانیتر کند. به همین خاطر دوره جوانی و به اصطلاح عامه، جوانی کردن طولانیتر میشود و به جایی میرسد که دیگر فرد تمایل جدی برای تشکیل خانواده ندارد؛ چه پسر و چه دختر. دختران و پسران اگر تا یک سنی مسئولیتی را نپذیرفته باشند، محافظهکارتر شده و دیگر تشکیل خانواده نمیدهند که جامعهشناسان جمعیتی به آن سن تجرد قطعی میگویند؛ سنی که فرد دیگر ازدواج نمیکند یا شانس ازدواج برای او خیلی کم است.
-آیا تمایل جوانان به تنها ماندن در زندگی به شکاف بین نسلها برمیگردد یا دلایل دیگری را میتوان برای آن ذکر کرد؟
خیر. این مسأله باعث چالش بین نسلی میشود؛ اما شکاف نسلی نه. البته نمیتوان گفت تأثیر ندارد به عبارت صحیحتر، تأثیر موثر ندارد تا بتواند شکاف نسلها را توجیه کند. به اعتقاد من در کشورمان شکاف نسلی نداریم، البته بحران یا چالشهای بین نسلی را داریم اما شکاف نسلی را خیر. این متغیر کمک زیادی به این مسأله نمیکند بلکه عوامل متعددی وجود دارند که آن متغیر را تحتتاثیر قرار میدهند؛ تغییر در نظامهای ارزشی و نظامهای هنجاری. البته نباید از تغییراتی که در ساختار خانوادهها رخ داده غافل شد. امروزه خانوادهها از خانوادههای گسترده و سنتی به خانوادههای هستهای و مدرن تبدیل شدهاند و بسیاری از نظامهای ارزشی و هنجاری که این دو نسل دارند، امکان دارد یک شکاف بین نسلی را دامن بزند؛ البته شکاف نسلی در کشور ما به یک بحران نرسیده و تنها در حد یک چالش و مسأله است.
-آیا شرایط سخت اقتصادی حاکم بر خانوادهها میتواند بر میزان رضایت یا استقبال خانوادهها از زندگی مجردی فرزندانشان تأثیر بگذارد؟
باید شفاف بگویم که ازدواج نکردن و عدم تعهدپذیری جوانان و رفتن آنها به سمت زندگی تجردی عامل اقتصادی ندارد. در واقع ما نمیتوانیم عدم تمایل جوانان به ازدواج را با مسائل و مشکلات اقتصادی توجیه کنیم. واقعیت این است که قبل از مسائل اقتصادی، در جامعه ما یک عامل فرهنگی رخ داده است؛ عامل فرهنگیای که به دنبال چرخش فرهنگی به وجود آمد؛ رویکرد مصرفگرایانه. رویکردی که جمعیت حال حاضر را چه در جوانی، چه در نوجوانی و حتی میانسالی اول به سمت لذتگرایی و تنوع طلبی برده است.
این عامل در ازدواج نکردن یا ازدواج دیرهنگام موثر است. اگر وضع اقتصادی جوانان امروز را با جوانان ٤ دهه پیش مقایسه کنیم، آنها از لحاظ اقتصادی وضع نامناسبتری داشتند اما ازدواج کرده و مسئولیتهای این امر را هم پذیرفتهاند؛ رویکردشان به زندگی مصرفگرایانه نیست بلکه نگاه آنها نگاه مسئولیتپذیری، تعهد و کار و تلاش است. در مقابل امروزه جوانان نگاهی مصرفی و لذتگرایانه دارند و همه اینها یک مجموعه فرهنگی هستند که شکل گرفته و نگرشهای ما را تعیین میکنند؛ البته نباید غافل شد که تمام جامعه به آن زندگی مصرفگرایانه، رفاهی، لذتجویانه و تجملی دامن میزند؛ جامعه تعیین میکند که باید خانه داشته باشی، امکانات رفاهی باید در این سطح باشد و... همه اینها از رویکرد اصلی که رویکرد مصرفگرایی در جامعه است، نشأت میگیرد نه از فقر اقتصادی. بیشتر کسانی که در حال حاضر ازدواج میکنند از میان طبقات پایین، روستازادهها و شهرهای کوچک با درآمدهای پایین هستند و بیشتر جوانان طبقات مرفه و متوسط رو به بالا به زندگی مجردی رو آوردهاند و به سن قطعی تجرد رسیدهاند.
-شما فکر میکنید چرا امروزه تشکیل خانواده پیچیده و سخت شده درحالیکه در گذشته همین اتفاق به راحتی رخ میداد. یعنی بیشتر منظورم این است که شما عمدتا چه نظرگاه شخصیای دراینباره دارید؟
از آنجایی که خانوادههای ایرانی خوب جامعهپذیر نمیشوند و به لحاظ تشکیل خانواده فرهنگپذیری مناسبی ندارند، خود تشکیل خانواده تبدیل به یک دردسر میشود. امروزه خانواده نهتنها نیازهای امروزی را که مصرفگرایی و لذتگرایی است، پاسخ نمیدهد بلکه خود تبدیل به چالشهای اجتماعی و روانی میشود و این درحالی است که کارکرد خانواده تغییر کرده است. طی سالیان گذشته کارکرد خانواده بیشتر اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی بوده است؛ اما درحال حاضر در کلانشهرها و پایتخت ما این کارکردها را نمیبینیم.
خانوادههای امروزی قادر به پاسخگویی به دو نیاز نیستند؛ خانواده امروزی نه تامینکننده نیازهای جنسیای است که چه درست و چه غلط به وجود آمده و نه میتواند نیازهای روانی را جوابگو باشد، البته براساس کارکردهای سنتی، کارکردهای اقتصادی و اجتماعی را ما داریم ولی مسأله اصلی این است که امروزه نیاز جوانان اینها نیستند. در واقع جوانان این دو نیاز خود را در تجرد و زندگی مجردی برطرف میکنند بدون اینکه تعهد و مسئولیتی داشته باشند. جوانان بدون زیر بار مهریه، جهیزیه و هزینههای بعد از ازدواج رفتن، کارکردها را ارزانتر به دست میآورند.
با همه این تفاسیر نکتهای که نباید از آن به آسانی عبور کرد این است که ما باید رویکرد خود را به ازدواج و تشکیل خانواده عوض کنیم. متاسفانه سکانداران و برنامهریزان فرهنگی ما بدون فهم مسأله رو به روشهای کلیشهای، سنتی و از کارافتاده میآورند که پاسخگوی نیازها نیستند و به همین خاطر دست ما در این مقوله خالی است.
-آیا این مسأله یک آسیب اجتماعی است یا روندی طبیعی است که باید طی شود؟
به نظر من این مقوله یک مرحله گذر است و ما درحال تجربه آن هستیم؛ البته نیازمند شناخت این مرحلهایم؛ چون این مرحله گذر، حالت طبیعی نیست که بتوانیم رهایش کنیم. مرحله گذری است که برای شناخت بیشتر آن باید درباره آن پژوهش کنیم. نکته اساسی این است که سکانداران و برنامهریزان فرهنگی باید براساس آن برنامهریزی و مدیریت فرهنگی داشته باشند. برنامهریزی و مدیریت صحیح این مسأله باعث میشود پیامدهای منفی که امکان دارد در آینده پیامدهای منفی دیگری را ایجاد کند، تعدیل شود. ما باید برخی ساختارها و نگرشهای سنتی و فرهنگی خود را به روزتر کنیم تا بر جامعه پیامدهای منفی جبرانناپذیر نگذارد.
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]
صفحات پیشنهادی
تجارتی که سبک زندگی را هدف گرفته است!
رخوت و سستی حاکم بر دستگاه های نظارتی و عدم برخورد مسئولانه متولیان فرهنگی در فضای مجازی کشور باعث شده تا فضای مجازی جولانگاه سودجویان و مغرضانی شود که تنها به فکر منافع مادی و اقتصادی پایگاه خبری انصارحزب الله چند سالی است که با توسعه اینترنت در فضای کسب و کار تلاش برای جذبباور کنید «کریسمس» یک جشن مذهبی است!
باور کنید کریسمس یک جشن مذهبی است هرچند که کریسمس یک جشن مذهبی برای پیروان حضرت عیسی ع است اما موج برگزاری کریسمس حالا چندسالی است میان مذاهب مختلف نیز به راه افتاده و گویا برخی مسلمانان عجله بیشتری برای برگزاری این جشن دارند به گزارش فرهنگ نیوز برگزاری مراسم کریسمس سنت هرسدر زندگی مشروط نشوید/شناسایی موانع موفقیت
برای رسیدن به موفقیت برنامه ریزی ضرورت جدی دارد شاید شما هم دیگر انگیزه ای برای رسیدن به هدف ندارید راه موفقیت را گم کرده اید و خود را در اتاقی تاریک احساس می کنید که بن بست است و راه فراری نیست مسعود 21ساله دانشجوی سال دوم در یکی از دانشگاه های معتبر است او از یکی اآخرین راه حل، جدایی است!
آخرین راه حل جدایی است گاهی خیانت در زندگی مشترک تبعاتی را به همراه داشته که باعث شده تا خانمها اولین و آخرین راه حل را جدایی بدانند محمدرضا نظامی روانشناس خانواده در گفتوگو با خبرنگار حوزه جوانان و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان عنوان ساخت اعتماد میان زوجین درقتل هولناک همسر سابق برای گرفتن انتقام/قاتل:این بهایی بود که همسرم برای عشق جدید خود پرداخت
قتل هولناک همسر سابق برای گرفتن انتقام قاتل این بهایی بود که همسرم برای عشق جدید خود پرداخت یک مرد 53 ساله اهل انگلستان همسر خود را به طرز وجیعی به قتل رساند به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان آقای کولین دیموند به اتهام قتل همسر خودقتل هولناک همسر سابق بخاطر ازدواج مجدد/قاتل:این بهایی بود که او برای عشق جدیدش پرداخت
قتل هولناک همسر سابق بخاطر ازدواج مجدد قاتل این بهایی بود که او برای عشق جدیدش پرداخت یک مرد 53 ساله اهل انگلستان همسر خود را به طرز وجیعی به قتل رساند به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان آقای کولین دیموند به اتهام قتل همسر خود خانمرگ خواب مردها کجاست!
باور كنيد كه توي دست گرفتن رگ خواب همسرتان كار سختي نيست شايد از نظر شمايي كه نميتوانيد 5 دقيقه در مورد گرفتن يك تصميم ساده با همسرتان حرف بزنيد و بيآنكه ميانهتان شكراب شود از پاي ميز مذاكره بلند شويد مردها عجيبترين آدمهاي روي زمين باشند اما واقعيت اين است كه مردهاکیفیت زندگی در کدام استانها بالاتر است؟/ البته تهران نیست!
کیفیت زندگی در کدام استانها بالاتر است البته تهران نیست جامعه > شهری - ایسنا نوشت مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران ایسپا به تازگی گزارشی را تحت عنوان پیمایش ملی کیفیت زندگی مردم ایران در سطح محدود منتشر کرده است این گزارش حاصل یک پیمایش ملی در 31 استان کشور وآغاز زندگی مشترک زوجهای دانشجو بدون اطمینان خاطر از وضعیت شغلی
آغاز زندگی مشترک زوجهای دانشجو بدون اطمینان خاطر از وضعیت شغلی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها با بیان اینکه زوجهای دانشجو به رغم نداشتن اطمینان خاطر از وضعیت شغلی زندگی مشترک خود را آغاز میکنند تاکید کرد زوجهای دانشجو با این اقدام خود احساس مسئولیت شجاعتپایان مرگبار رقابت عشقی
پایان مرگبار رقابت عشقی کد خبر ۵۵۵۵۰۵ تاریخ انتشار ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۴ - 21 December 2015 پرونده درگیری بین دو رقیب عشقی که منجر به قتل یکی از آنها شده است در حالی در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد که متهم ادعا کرد قتل عمدی در کار نبوده و آنچه اتفاق افتاده فقط یک تصادف بو-
سبک زندگی
پربازدیدترینها