واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اگر کودک را تنبيه نکنيم چه کنيم؟! پدر و مادرها اغلب اين تجربه را دارند:بچه ها به هيچ صراطي مستقيم نيستند و انگار جز تنبيه يا کتک چاره اي نمانده. واقعاً فکر مي کنيد بدون تنبيه نمي شود بچه ها را تربيت کرد؟ براي درک اينکه چه اتفاقي بين دو نفر مي افتد که يکي ديگري را تنبيه مي کند به دو ماجراي زير توجه کنيد: اتفاق 1-مادر:مگه من نگفتم توي فروشگاه از پيش من تکون نخور. -اون بسته روبرندار. قرار نيست از اونها بخريم. -گفتم دست نزن.نرو.مثل اين که دلت مي خواد زمين بخوري؟! -بايد حسابي تنبيه بشي. از اين بستني حتي يک ذره هم نصيبت نمي شه. شايد يادبگيري که از پيش من تکون نخوري و وحشي بازي در نياري اتفاق 2-پدر :تو دفترچه تلفن منو برداشته بودي؟ کودک:نه پدر:مطمئني؟ کودک: من بهش دست نزدم. پدر:پس چطور شد که اون بيرون افتاده بود و بارون خورده بود، همه تلفن هاي من پاک شدن. کودک: خوب شايد از دستتون افتاده باشه. پدر:آره مثل بقيه چيزهايي که گم شده بودن، بايد حتما تنبيه بشي تا يادت بمونه به وسايل من دست نزني، فردا روز تعطيله ولي ما هيچ جايي نمي ريم، تا بفهمي فضولي کردن يعني چي. جانشين هاي تنبيه 1-به روش هاي مفيد اشاره کنيد. 2-به جاي حمله به شخصيت کودک ،ناراحتي خود را بيان کنيد و برخورد فعال داشته باشيد. 3-انتظارات خود را با جزئيات توضيح دهيد. 4-به کودک نشان بدهيد که چگونه مي تواند خطاي خود را جبران کند. 5-به کودک فرصت دهيد. 6-بگذاريد کودک پيامد رفتار خود را تجربه کند. 7-احساس خود را با شدت بيان کنيد. 1-يک روش مفيد پيشنهاد کنيد. مثلا در مثال فروشگاه به جاي: مي ريم خونه و به پدرت مي گم تاحسابي حالت رو جا بياره بگوييم:چه خوب بود اگه کمک من مي کردي و 2 تا بسته ماکاروني مي آوردي به جاي: اينقدر مثل اگربه از اين طرف به اون طرف ندو بگوييم دوست ندارم اينکارو انجام بدي.دويدن بچه توي فروشگاه مشتري ها راناراحت مي کند. 2-برخورد فعال داشته باشيد به جاي:خودت اينو خواستي تصوير:کتک زدن بچه و صداي گريه او. بگوييم:مي بينم که تصميم گرفتي توي چرخ دستي بشيني. تصوير: مادر در حال بغل کردن کودک و نشاندن او توي چرخ. 3-انتظارات خود را «جزء به جزء» بيان کنيد پدر: انتظار دارم ديگه به وسايل شخصي من دست نزني 4-راه جبران خطا را به کودک نشان دهيد پدر:حالا من يک دفترچه تلفن جديد لازم دارم که با پول تو جيبت بايد برام بخري. 5-به جاي: اگه يک دفعه ديگه بدوي کتک مي خوري. بگوييم: عزيم دويدن ممنوع! يا مي توني راه بري يا بايد توي چرخ دستي بشيني، تصميمت رو بگير. 6-به کودک اجازه دهيد پيامدهاي کار خود را تجربه کند کودک: مادر کجا مي ري؟ مادر: مي رم خريد کودک:منم ميام. مادر:امروزنه،تنها مي روم. کودک:چرا؟ مادر: تو بگو چرا؟ کودک: واسه اينکه تو فروشگاه اينور و اونور دويدم. مادر: دقيقا. کودک: منم مي خوام بيام. مادر:نه عزيزم امروز خودم تنهايي مي رم. 7-احساس خود را با شدت بيان کنيد پدر: از اينکه دفترچه تلفنم توي حياط افتاده و زير بارون خيس شده خيلي عصبانيم! وقتي مساله جدي تر از اين حرفهاست دراينجا ممکن است يک سوال پيش آيد.اگر ما تمام راه هاي بالا را امتحان کرديم ولي مساله حل نشد، يعني در مواقعي که به نظر مي رسد هيچ راهي غير از تنبيه وجود ندارد. چه بايد کرد؟ وقتي مشکلي حل نمي شود نتيجه مي گيريم که مساله جدي تر از آن چيزي است که به نظر مي رسد.بنابراين براي حل اين مساله جدي و پيچيده نياز به مهارت هاي پيچيده اي نيز داريم. براي حل مشکل 1-درباره احساسات و احتياجات کودک صحبت کنيد. 2-درباره احساسات و احتياجات خود صحبت کنيد. 3-با هم فکر کنيد تا راه حل هاي قابل قبولي براي هر دو طرف ارائه دهيد. 4-همه نظرها را يادداشت کنيد. 5-ببينيد کدام يک از پيشنهادها را مي پسنديد و کدام را نمي پسنديد و از کدام يک مي خواهيد پيروي کنيد. درباره احساسات و احتياجات کودک صحبت کنيد مادر:داشتم فکر مي کردم احتمالا آسون نيست که وسط بازي با دوستات از اونها جداشي. کودک: آره. درباره احساسات و احتياجات خود صحبت کنيد مادر: مي دوني وقتي دير مياي خونه من نگران مي شم با هم فکر کنيد و راه حل پيدا کنيد مادر: بيا فکرامونو روهم بذاريم و يه راه حل پيدا کنيم که براي دوتامون خوب باشه. همه ايده ها را يادداشت کنيد کودک: من ساعت 6 مي يام خونه مادر: من اينو مي نويسم، اگه خواستي ديرتر بياي به من تلفن مي کني، اينم مي نويسم. کودک: يه روزهايي بازي نکنم. مادر: آهان اينم بنويسم. پيشنهادها را بررسي کنيد و ببينيد کدام را مي پسنديد و از کدام پيروي مي کنيد مادر:خوب حالا مي توانيم يه نگاه به ليست بيندازيم و ببينيم کدومارو مي خوايم خط بزنيم و کدومارو نگه داريم. کودک: اينو خط بزن که تو بياي مدرسه دنبال من و منو ببري خونه. ما دوستيم ، دشمن نيستيم ما بايد برداشت هايمان راتغيير دهيم،نبايد به کودک به چشم «مشکلي که بايد حل کرد»نگاه کنيم.نبايد فکر کنيم که چون بزرگ هستيم به مسائل هميشه پاسخ درست مي دهيم. نبايد نگران باشيم که «اگر به قدر کافي پرطاقت نباشيم، کودک از ما سوء استفاده خواهد کرد.» بايد صادقانه بنشينيم احساسات واقعي خود را به کودک بگوييم. احساسات او را بشنويم و با يکديگر راه حلي پيدا کنيم که براي هر دوي ما مناسب باشد.وقتي کدورتي ميان ما پيش مي آيد مجبور نيستيم قواي خود راعليه همديگر به کار بگيريم و نگران باشيم که چه کسي پيروز مي شود. ما بايد نيروي خود را صرف يافتن راه حلي بکنيم که نيازهاي هردوي ما را درنظر داشته باشد. به کودکان بياموزيم که نيازي نيست که قرباني يا دشمن ما باشند،ما آنان را به ابزاري مجهز مي کنيم تابتوانند در حل مشکلاتي که با آن مواجه هستند فعالانه شرکت کنند. منبع:شهرزاد شماره 18-17
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]