واضح آرشیو وب فارسی:خوانانیوز: دکتر عباس امام گفت: ارزش آثار پژوهشی روانشاد حمید ساعدی پور زمانی دو چندان می شود که پی ببریم این آثار توسط یک جلوبندساز خودرو نوشته شده اند! چند روز پیش خبر درگذشت حمید ساعدی پور، محقق، پژوهش گر و نویسنده خوزستانی، روز 11 مهر 94 زمانی منتشر شد که چهلم او فرارسیده بود. مراسم چهلم این نویسنده و محقق 21 آبان 94 در اندیمشک برگزار شد و دکتر عباس امام، خوزستان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، مطلبی در سوگ زنده یاد ساعدی پور که همشهری او نیز هست نوشت که در ادامه می خوانید: «در سوگ تاریخ نگاری که جلوبندی کار بود؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت شادروان حمید ساعدی پور حتماً عنوان بالا مایه شگفت زدگی شما شده!؟ اما تعجب نکنید. درست دیده اید. اشتباه نکرده اید. به راستی هم که شگفت انگیز است بشنوی کسی تاریخ نگار باشد و پژوهشگر تاریخ، و در عین حال دست اندرکار شغل جلوبندی خودرو!! اما واقعیت این است که در هر جامعه ای گهگاه از این موارد نادر پیدا می شود و جامعه خوزستان نیز از این پدیده های منحصر بفرد خالی نیست. البته در کشور باستانی ایران و سرزمین دیرین سال خوزستان تاریخ نگاران و دلبستگان پژوهش های قوم شناختی کم نیستند ولی راستش را بخواهید روانشاد حمید ساعدی پور از جنس دیگری بود و در این زمینه "پدیده خاص" به شمار می آمد. همین چند روز پیش از طریق دوست خوزستان شناسم مهران شهرستانی (مدیر وبگاه "راهنمای گردشگری خوزستان") باخبر شدم که متأسفانه تاریخ نگار و قوم شناس پرتلاش و خودساخته اندیمشکی حمید ساعدی پور بر اثر ایست قلبی درگذشته است و دریغا که درگذشتی در اوج گمنامی. شادروان ساعدی پور که متولد 1344 اندیمشک بود نمونه و مثل اعلای یک تاریخ نگار و قوم شناس خودآموز و خودساخته بود. وی که فقط و فقط با انگیزه علم آموزی، با مطالعات شخصی و انجام کارهای میدانی خویش و به دور از محیط های دانشگاهی و مدارک رنگارنگ آنها به جایگاه نظریه پردازی روش مند و عالمانه در زمینه تبارشناسی اقوام ایرانی دست یافته بود از نظر شغل و حرفه شخصی خود در صنف جلوبند و صافکار شهرستان اندیمشک به کار اشتغال داشت و شگفتی کارنامه ارزشمند پژوهشی این محقق در همین نکته است. آثار کم تعداد و در عین حال بسیار پربار جناب ساعدی پور دو کتاب پژوهشی وزین است؛ یکی با عنوان "دلاوران افشار (نگاهی تازه به خاستگاه قبیله افشار، کندزلو، سگوند)" و دیگری با عنوان "ایران و اقوام ایرانی(نگاهی تازه به اقوام آریایی، آلتایی، پارسی، ساکی، ترکی، مادی)". کتاب نخست در سال 1387 و در 131 صفحه و کتاب دوم در سال 1390 و در 199 صفحه به چاپ رسید. گمان می کنم عناوین این دو کتاب به اندازه کافی گویای آن باشد که این دو اثر در زمینه " مردم شناسی فیزیکی" و یا در واقع قوم شناسی (Ethnology) به رشته تحریر درآمده اند و می دانیم که این رشته به بررسی ویژگی های جسمی اقوام گوناگون و تغییر در آن ویژگی ها از رهگذر مهاجرت های اجدادی می پردازد. حقیقتش را بخواهید این زمینه تحقیقی جزو حوزه هایی است که معمولا افراد دارای تخصص های آکادمیک مثل باستان شناسی به سراغ آن می روند و هر کسی به خود جرأت نزدیک شدن به این حوزه تحقیقی پیچیده را نمی دهد چراکه در این کار باید هم از تاریخ، جغرافیا، زیست شناسی و باستان شناسی چیزهایی دانست و هم با مفاهیم مردم شناسی، تاریخ و زبانشناسی آشنایی داشت. ولی انصافاً مرحوم ساعدی پور علی رغم عدم برخورداری از این مدارج دانشگاهی وارد گود شده و عملاً نشان داده و در این موارد حرف دارد و حرف هایی نو و قابل تأمل. با شیوه نگارش آکادمیک آشنایی بسیار خوبی دارد، منابع مرتبط را به خوبی می شناسد (در مورد دوم بیش از صد منبع) ارجاع دهی را رعایت می کند، آداب نقد و بررسی و بیان دیدگاه انتقادی را در نوشتار خود مد نظر قرار می دهد و نتایج مشاهدات میدانی و تأملات ایتکاری و گمانه زنی های خود را نیز به نحو مناسبی به خواننده عرضه می کند. هر جا نیز در موردی خود را صاحب صلاحیت نمی بیند به راحتی اعتراف می کند که "از تخصص نگارنده خارج است. به همین دلیل نگارنده قصد ندارد وارد این مبحث گردد"(1390، ص 192). به همین دلیل، یک پژوهشگر دانشگاهی وقتی با ذهنیت پیشینه شغلی نویسنده، به مطالعه دو کتاب می نگرد کتاب ها برایش غبطه برانگیز می نمایند. راستش را بخواهید من با مطالعه این دو اثر ارزشمند به یاد سبک و سیاق اثر دایره المعارفی استاد آمریکایی یعنی "هنری فیلد" افتادم که در حدود 90 سال پیش کتابی حدوداً هزار صفحه ای در این حوزه و با عنوان "مردم شناسی ایران" (ترجمه عبدالله فریار، 1341) به رشته تحریر درآورده بود و من شخصاً تاکنون در این زمینه کتاب مستقل دیگری ندیده ام. بدیهی است به این ترتیب تدوین و تألیف این دو اثر باید برخاسته از عشقی عمیق به تبارشناسی به گذشته و حال ایران و به ویژه به اقوام و قبایل ساکن این سرزمین پهناور و چند قومی باشد. ارزش آثار پژوهشی روانشاد ساعدی پور زمانی دو چندان می شود که پی ببریم این آثار توسط یک جلوبندساز خودرو نوشته شده اند؛ حرفه ای سخت و طاقت فرسا آن هم در گرمای جانسوز خوزستان و اندیمشک. من که شخصاً در این مانده ام که این نویسنده با این شغل پر دردسر چه طور توانسته برای خود محیطی فراهم کند تا هم کارهای تعمیراتی هر روزه خود را انجام دهد (آن هم نه در کارگاه بزرگی که چند نفر کارگر مشغول کار باشند و او فقط نظاره گر باشد بلکه در کارگاهی کوچک که خود همه کاره است) هم مطالعه شخصی کند، هم کار میدانی انجام دهد و هم فرصت تأمل، گمانه زنی و نظریه پردازی داشته باشد. این مجموعه شرایط، شرایطی است که می تواند برای هر فردی در هر سطح سواد و شغلی که باشد بهانه ای ایجاد کند برای کار نکردن، مطالعه نکردن و دست به قلم نشدن. به عنوان مثال اطمینان دارم در همین شهر اندیمشک فعلی در حال حاضر ده ها نفر لیسانس و فوق لیسانس تاریخ، باستان شناسی، جامعه شناسی، ادبیات فارسی و غیره زندگی می کنند ولی چرا نه آنها بلکه یک جلوبندساز خودرو باید به سراغ کاری چنین ارزشمند برود؟ باید بپذیریم که بسیاری از ما علی رغم محق بودن در نالیدن از کمبود امکانات آموزشی، پژوهشی، اجتماعی و فرهنگی از همت والا و پشتکاری ستودنی چون روانشاد ساعدی پور برخوردار نیستیم. فقط از نداشته ها می نالیم ولی این مرد بزرگ به همه ما نشان داده که چه گونه می شود در عین نداری کار کرد؛ کاری برای غنی کردن اوقات خود و دیگران بدون ادعاهای آن چنانی خود برتر بینی و یا داعیه برتری قوم و طایفه و عشیره خود. من ضمن عرض تسلیت به خانواده و بستگان این پژوهشگر پر تلاش و خود ساخته امیدوارم کار و زندگی روانشاد ساعدی پور به عنوان نمونه و الگویی حرکت آفرین مورد توجه نسل جوان امروز به ویژه تحصیل کردگان ما قرار گیرد. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.»
شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خوانانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]