واضح آرشیو وب فارسی:فرهیختگان: چیا فوادی ناصر شفق یکی از مدیران سرشناس فوتبال ایران است. او البته علاوه بر اینکه مدیرعامل باشگاه های پاس تهران، ابومسلم خراسان و تراکتورسازی تبریز بوده در دوره اول فدراسیون فوتبال علی کفاشیان، عضو هیات رئیسه و در دوره دوم هم مدتی سرپرست کمیته جوانان فدراسیون فوتبال بود. شفق البته اصالتا تبریزی است اما اهل سینما هم هست و تهیه کننده و مدیرسینمایی هم بوده و به گفته خودش در 13 دوره جشنواره فیلم فجر، دبیر جشنواره بوده است. شفق عضو شورای مرکزی اتحادیه تهیه و توزیع فیلم ایران بوده و البته هفت سال مدیریت انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس ایران را برعهده داشته است و تهیه کننده فیلم هایی چون تقاطع، آزادی سرخ، بانوی من و فریاد هم بوده است. با او درباره دلایل کناره گیری اش از مدیرعاملی تراکتورسازی تبریز و ماجراهای حضور خاویرکلمنته در تهران گفت وگو کردیم و شفق با شفافیت پاسخ سوالات را داد. شما زمانی مدیرعامل تیم پاس تهران بودید. آن زمان پاس در اوج قدرتش قرار داشت اما در اوایل دولت اول محمود احمدی نژاد به همدان منتقل شد و حالا هم از لیگ برتر به لیگ یک سقوط کرده و در قعر جدول لیگ یک است. وضعیت تیم های نظامی را در فوتبال ایران چطور می بینید؟ تیم های نظامی در یک سیستم پویا و شکوفا نمی توانند حضور داشته باشند چراکه باید یک شرکت تجاری باشند تا حضور داشته باشند، منتها پاس به دلیل قدمت دار و کهن بودنش و درواقع برند بودنش می توانست ترکیب بهتری به خودش بگیرد. می توانست به کارکنان نیروهای انتظامی متعلق باشد. نیروی انتظامی سال ها بعد آمد و موسسه اعتباری قوامین را درست کرد و بعد هم بانک شد، در بخش اقتصادی که خیلی خوب عمل کردند. آن زمان می توانستند انجام دهند. شما ببینید آن زمان تیم های ماشین سازی و تراکتورسازی تبریز را منحل می کنند. می فهمید؟ منحل می کنند، آن وقت من می آیم و امتیاز تیم را در لیگ یک خریداری می کنم و به لیگ برتر می آورم و تازه می فهمند که تراکتورسازی چه قدرتی دارد. چرا هشت سال قبل این کار را نمی کردند؟ اگر واقعا دل شان به حال تیم می سوخت، همان موقع این کار را می کردند. خیلی ها علاقه مند به حاضری خوری هستند. در شیراز تیم قدرتمندی مثل برق شیراز چرا به این روز افتاده است در حالی که روزگاری کلی بازیکن به فوتبال تحویل می داد. بی توجهی به عرصه های مهم فوتبال باعث رشد بی اخلاقی در فوتبال می شود. همین ماجرای سربازی را نگاه کنید، بازیکن در تیم خودش رشد می کند، سن سربازی اش باید برود برای یک تیم دیگر بازی کند، بعد دیگر ممکن است برنگردد. دیگر مال تیم خودش نخواهد بود. پاس البته تولید کننده بود، فقط هم تیم فوتبال نداشت، تیم بسکتبال هم داشت. بله، بحث همین است. پاس قبل از انقلاب زیر نظر دانشگاه پلیس و کارکنانش بود و تیم با توجه به این ویژگی شکل گرفته بود. خدا آقای حسن حبیبی را حفظ کند. من روزی که مدیرعامل پاس شدم در سال 78، با ایشان صحبت می کردم. من زمانی که دانشگاه پلیس و دانشگاه تهران قبول شده بودم شک داشتم که بروم دانشگاه پلیس یا دانشگاه تهران. بعد دانشگاه پلیس را انتخاب کردم؛ چراکه سطحش بالا بود. وجهه فرهنگی و جایگاه اجتماعی این تیم بالا بود که حسن حبیبی به این تیم رفت. شما در اتحادیه باشگاه ها بوده اید، در فدراسیون فوتبال بوده اید و مدیرعامل باشگاه بوده اید، چرا تلاش نکردید امتیاز تیم ها به راحتی منتقل نشود و از این شهر به شهر دیگری نروند؟ در ورزش و فوتبال هر شب می خوابند و صبح یک قانون جدید تصویب می کنند. فقط بگویم که انتقال پاس به همدان قبل از حضور ما در هیات رئیسه فدراسیون فوتبال بود. قبل از انقلاب فقط دنیای ورزش و کیهان ورزشی بود. شب خواب مان نمی برد که فردا صبح برویم مطلب مرحوم اسداللهی را بخوانیم. الان 12 روزنامه ورزشی داریم که البته نه همه آنها، اما برخی به مسائل زرد می پردازند. اما محتوا چه دارند؟ به صورت جدی مسائل علمی را نمی بینیم. قبلا بازیکنی که لباس یک تیم را می پوشید مثل لباس عروسی بود و تا آخر دوران بازی اش عوضش نمی کرد. اما الان هر فصل یک تیم می روند تا پول بهتری بگیرند. برسیم به بحث تراکتورسازی، اولا اینکه شما مدلی پیاده کردید که رسانه ای نشد. هرچند خبرنگاران هم خبردار شده بودند، اینکه شما از هواداران پول دریافت می کردید و هرکس در سطح توانش پول می داد به تیم می آمد و شما تیم را بدون وابستگی به جایی یا ارگان نظامی اداره کردید و به لیگ برتر آمد و مدعی شد و نایب قهرمان لیگ شد و تا یک قدمی قهرمانی آمد و قهرمان جام حذفی شد. این مدل را براساس چه نقشه ای پیاده کردید؟ باشگاه با تیم فرق دارد. باشگاه متشکل از هواداران تیم می شود. کلوپ جایی است که آدم هایی که هم نظر هستند و علائق مشترکی دارند، وارد آن مجموعه می شوند و پیاده اش می کنند. جرم ما در تراکتورسازی این بود که می گفتیم پول از دولت نمی خواهیم. می گفتند خب این پول از کجا می آید؟ نکند از آن ور مرز می آید؟ می گفتیم نه، کسی که باشگاه را دوست دارد برای باشگاهش هزینه می کند. درواقع اعتماد می کنند که پول می دهند. پرسپولیس و استقلال هم همین کار را کردند، اما چرا کسی پول نداد؟ علتش این بود که هواداران به آن مجموعه اعتماد نمی کردند. عرق مناطق ترک نشین روی این کمک هم تاثیر نداشت؟ شما از آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، زنجان و قزوین و حتی آستارا و اینها هم طرفداران ویژه ای دارید که به تیم کمک می کردند. این می تواند یک ماجرای مثبت باشد. وقتی با عراق می جنگیدیم، یکسری نیروها مال خوزستان بودند، از همه جا داشتیم، تهران و آذربایجان، سیستان، یزد و اصفهان و خلاصه همه جا، وقتی شما لشکر را تشکیل می دادید، عرق ایجاد می شد. تیمداری هم همین است. وقتی می خواهید تیمی اداره کنید باید هویت و علاقه ایجاد کنید. ما 705 هزار نفر کلوپ هوادارای تشکیل دادیم که همه آنها هم آذری نبودند و به تیم ماهیانه وجهی می دادند و کمک می کردند و پول خوبی جمع می شد. من یک زمانی به یکی از مسئولان صدا و سیما می گفتم چرا شما فقط بازی های استقلال و پرسپولیس را پخش می کنید؟ در درازمدت ایجاد علاقه می کنید، این کار ظلم در حق تیم های دیگر است. اما وقتی تلویزیون انحصاری باشد فقط باید استقلال و پرسپولیس پخش شوند؟ اگر این طور است که تیم های اول و دوم را پخش کنید، شاید استقلال و پرسپولیس اول و دوم نبودند، آن وقت تکلیف چیست؟ البته الان وضعیت بهتر شده است و شبکه های تلویزیونی جدیدی آمده اند و بازی همه پخش می شود. در شبکه سه که پربیننده است فقط بازی های استقلال و پرسپولیس پخش می شود. به نظر من باید اجازه دهند که باشگاه ها کانال تلویزیونی خصوصی بزنند. کانال ورزشی که سیاسی نیست. در قانون اساسی کشور تلویزیون خصوصی نداریم. خب قانون اساسی را تغییر دهیم. تا ابد که نمی توانیم در آن سطح بمانیم. اوایل انقلاب تلویزیون انحصاری واجب بود؛ چراکه این انقلاب اسلامی مثل یک جوانه مورد هجوم بیگانگان بود. این هجوم و حمله از بین نرفته اما این نهال و نونهال نیست، درخت تناوری است که با هیچ بادی از جا نمی جنبد. اجازه دهیم تلویزیون خصوصی تاسیس شود تا باشگاه های خصوصی تامین شود و حق پخش بگیرند. برسیم به ماجرای کلمنته و آسانسور فرودگاه امام(ره) در سال 86. چرا شما کلمنته را به تهران آوردید و بعد سرمربی تیم ملی نشد؟ من به عنوان مذاکره کننده به اسپانیا رفته بودم و توانستم با 660 هزار یورو کلمنته را راضی کنم. وقتی به همراه کلمنته وارد فرودگاه امام(ره) شدیم، محمد علی آبادی، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی به من زنگ زد و گفت محمود احمدی نژاد می خواهد علی دایی سرمربی تیم ملی شود و کاری کنید که کلمنته برگردد اسپانیا. آن زمان به راننده ای که قرار بود کلمنته را این طرف و آن طرف ببرد گفتم کلمنته را به مناطق پایین شهر تهران ببرد تا موتوری ها ویراژ بدهند و حسابی بترسد و برگردد وگرنه که کار تمام شده بود و کلمنته سرمربی تیم ملی شده بود. من قرارداد با کلمنته را در اسپانیا بسته بودم. این راست است که علی آبادی آن زمان به شما گفته بود کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال شوید؟ بله، به من گفت اما من گفتم پست ریاست فدراسیون فوتبال، یک پست کاملا سیاسی است و من چون آدم سیاسی نیستم نمی خواهم وارد این عرصه شوم. به همین دلیل به عنوان عضو هیات رئیسه رای آوردم و مدتی هم در دوره دوم سرپرست کمیته جوانان شدم.
شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهیختگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]