واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: 20 تاي اول كه كيفي شدن 20 تاي بعدي بيان!
نویسنده : اولاد آدم
خب از ظواهر امر برميآيد كه وزير صنعت، معدن و تجارت مشكل كيفيت را حل كرده است و از اين به بعد اولاد آدم بايد برود و سفره طنزش را جاي ديگري پهن كند! نگوييد كه هنوز نميدانيد نعمتزاده مشكل كيفيت را چگونه برطرف كرده است؟ نكند شما اصلاً كيفي نيستيد! نگوييد كه اين، به آن چه ربطي دارد؟ لابد دارد كه من دارم ميگويم! خود نعمتزاده گفته: كيفيت مترادف با تعالي انسان است و فقط انسانهاي كيفي ميتوانند آن را عرضه كنند و سپس به همراهان خود ارائه كنند. حالا شما فكرش را بكنيد كه چرا مثلاً خودرو كيفيت ندارد؟ خب به خاطر اينكه آدمهاي كيفي در صنعت خودرو نيستند يا آدمهاي كيفي در وزارتخانهاي كه بايد بر توليد خودرو نظارت كند نيستند يا...
بنابر اين حالا كه مشكل پيدا شد، ديگر مردم نبايد بهانه بياورند كه چرا فلان جنس كيفيت ندارد. آنها بايد بروند و توليدكنندهاش را پيدا كنند و ببينند كه كيفيت دارد يا خير؟ يعني اگر يك توليدكننده خودش كيفي بود، شما چشم بسته بدانيد كه كارش كيفي است! اين يك نكته علمي يا اخلاقي نيست كه مثلاً لقمان حكيم يا ابراهيم ادهم يا هر كسي گفته باشد. اين نكته كه بيان شد مبتني بر تجربه شخصي است! لابد ميگوييد چگونه ميشود آدم كيفي را مورد تجربه شخصي قرار داد تا مثلاً از او يك چيز كيفي توليد بشود؟ و ما برويم و آن چيز كيفي را ابتياع كنيم؟
اولاد آدم به شما ميگويد كه اين فضوليها به شما نيامده است! حالا درست است كه نعمتزاده گفته آنچه من با تكيه بر تجارب خود ميتوانم عرضه كنم اين است كه كيفيت با تعالي انسان مترادف است اما شما پياش را نگيريد كه چه تجربياتي و در كجا نصيب او شده است كه اينك با اين صراحت لهجه به كشف و شهود صنعتي پرداخته است! اصلاً به روي خود نياوريد. حود نعمتزاده در يك جاي ديگر گفته است كه شعور مردم خيلي بيشتر از اين حرفها است. البته او در مورد خريد خودروي بيكيفيت داخلي اين حرف را زده است. وزير صنعت حتي پا را از اين هم فراتر گذاشته و با اشاره به اينكه برخي براي تشويق مردم به نخريدن خودرو در طرح جديد دولت تقلا ميكنند، اين حركت را خيانت به كشور دانسته و گفته: اگر افراد نااميد و مخرب بگذارند مردم از طرح خريد اقساط خودرو استقبال ميكنند.
اولاد آدم كه حالا بر اساس تجربيات شخصي نعمتزاده مسحور شده است، تصميم گرفته كه جزو 20 نفر اولي باشد كه بناست بروند و از بيكيفيتسازها بازديد كنند و به مصداق «ادب از كه آموختي؟ از بيادبان!»، كيفي شوند! نگوييد كه كدام 20 نفر؟
نعمتزاده خطاب به خبرنگاران گفته: «از تمام خبرنگاران كشور دعوت ميشود كه 20 نفر 20 نفر براي بازديد از خودروسازيهاي كشور و توانمنديهاي آنها به كارخانهها مراجعه فرمايند.» اولاد آدم از اين دعوت سپاسگزار است و خدا را شاكر است كه بالاخره اين فرصت نصيبش شد تا برود و آدمهاي غيركيفي كه خودروي غيركيفي توليد ميكنند را از نزديك ببيند و به قول وزير محترم، توانمنديها را ببيند!
استاد نعمتزاده گفته: «در صورتي كه از اين خودروسازيها بازديد شود مشخص ميشود كه كيفيت خودروهاي ساخته شده در كشور به چه شكل است و خودروي خوب درست كردن به چه شكل انجام ميشود. بعضي افراد فكر ميكنند كه خودروسازان ما فوت ميكنند و خودرو درست ميشود.» اولاد آدم البته نفهميد كه منظور از «فوت» همان چيزي است كه از دهان خارج ميشود يا منظور خروج روح از بدن است؟ يعني خودرو را با كدام «فوت» نميسازند؟ يا با كدام فوت ميسازند؟ يا خودرو را ميسازند كه فوت كنند؟ يا اول فوت ميكنند و بعد خودرو را....
به هر صورت اولاد آدم در اينجا اعلام آمادگي خود را به وزير محترم ابلاغ ميكند تا ببرندش كارخانه و بفهمد كه وزير چه ميگويد كه تا به حال اولاد آدم نفهميده است. به اين ميگويند تجربه شخصي! يك وقت ديديد اولاد آدم هم كيفي شد. يك وقت ديديد ستون عقبگرد هم كيفي شد. يك وقت ديديد ما هم فوت كردن را بلد شديم. يك وقت ديديد....
راستي خرج اياب و ذهاب با خودمان است يا با وزير؟
بگذاريد بروم، اگر فردايش كيفينويس خودرو شدم، برايتان ميگويم كه قصه سر كدام لحاف است! نگوييد قصه لحاف را نميدانيد! عجالتاً من بدون لحاف با نعمتزاده به كارخانه خودرو ميروم. قصه «همه چي سر لحاف فلاني بود» را خودتان برويد و گير بياوريد و بخوانيد. اصلاً برايتان ميگويم: در يك شب زمستاني سرد، يكي مثل اولاد آدم در رختخوابش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد. زنش به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است؟ او گفت: به ما چه، بگير بخواب. زنش گفت: يعني چه كه به ما چه؟ پس همسايگي به چه درد ميخورد. شايد يكي فوت كرده. شايد دزد آمده و بايد ديد كيفيت دزدي تغيير كرده يا نه؟
سرو صدا ادامه يافت و او كه ميدانست بگو مگو كردن با زنش فايدهاي ندارد با بيميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت. گويا دزدي به خانه يكي از همسايهها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد. دزد در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايهها به خانهشان برگشتند و كوچه خلوت شد، چشمش به او و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است. به طرف او دويد، لحافش را كشيد و به سرعت فرار كرد و در تاريكي گم شد. وقتي او به خانه برگشت. زنش از او پرسيد: چه خبر بود؟ چقدر كيفيتت رفته بالا..... و بقيهاش را لابد خودتان ميدانيد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]