واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۹
شهرام اقبال زاده در جلسه نقد و بررسی «ادبیات مذکر» معصومه انصاریان این کتاب را همچون آیینهای ارزیابی کرد که در برابر نویسندگان قرار گرفته تا به آنان گوشزد کند که گویا ادبیات آنان جز بر ساختههای موثر از کلیشههای جنسیتی نهادینه شده در جامعه نیست و این کتاب همچون سنتزی است که نه شرقی و نه غربی است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این منتقد ادبی در جلسه نقد و بررسی کتاب ادبیات مذکر که توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است تصریح کرد: معصومه انصاریان از این حیث فردی صاحب فن در بحث نقد شناخته میشود و میتوان کار او را زمینهساز نظریه پردازیهای تازه دانست. وی ادامه داد: کار انصاریان نه شرقی و نه غربی است ولی دغدغههای یک نظریه در آن مستتر است. وی افزود: انصاریان در این کتاب گویا آیینهای را روبروی نویسندگان گذاشته است تا بدانیم سنت تالیف ما روایت بر ساخته از مسایل پیرامون نویسندگان است. گویی نویسندگان نمیخواهند در برابر کلیشههای جنسیتی قد علم کنند و حتی نویسندگان زن هم به نوعی همان کلیشههای تبعیض جنسیتی را در آثارشان باز تولید میکنند در حالی که یکی از بحثهای مهم جهان که در جامعه ما نیز بایستی نمود داشته باشد بحث حقوق زنان است. وی ادامه داد:انصاریان این مساله را از سطح فردی به سطح ادبیات کودک کشانده و مورد بررسی قرار داده است. این کتاب که 6 سال پیش تدوین شده کاری بسیار روشمند است و نویسنده به خوبی توانسته است تا مسایل تبعیض جنسیتی را که در سطح فردی از آنها متاثر بوده در سطح اجتماعی و در آثار ادبی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد و از این رو کار وی یک کار کاملا روشنفکرانه محسوب میشود در حالی که یکی از مشکلات جامعه ما این است که روشنفکران ما نتوانستهاند سنت را نقد کنند و صرفا به طرد آن پرداختهاند ولی این کتاب از این منظر مبراست. مرجان فولادوند نویسنده و پژوهشگر نیز با حضور در این نشست تصریح کرد: من از انتشار این کتاب هم خوشحال شدم و هم ناراحت. این کتاب خوشحال کننده است چون در سطح نظری توانسته است دیدگاهی را که به سبب تکرار بدیهی به نظر میرسد را مورد کنکاش قرار دهد و ناراحت کننده است چون این کتاب میبایستی 11 سال پیش یعنی زمانی که دغدغه آن از سوی مولف مطرح بود منتشر میشد و اگر این اتفاق خیلی زودتر میافتاد تاثیر عمیقتری بر روی داستانهای تالیفی نویسندگان داشت. این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر اینکه موضوع تبعیض جنسیتی موضوع تازهای نیست تاکید کرد: مدتهاست که تبعیض بین دو انسان به امری بدیهی تبدیل شده است، زنان با زبان، رفتار و تفکرشان نیز به نوعی آن را بازتولید میکنند. یعنی ما در چنان روایتی گرفتار هستیم که مثل همه ایدئولوژی سازیها بدیهی سازی شده است. بنابراین این موضوع که زن موجودی ضعیف و مرد موجود قوی، زن انسانی احساسی و مرد فردی عاقل است در دیدگاه بسیاری از ما جنبه زیستی دارد. اگر ادبیات را مهمترین مبنای زبان بدانیم و زبان را مبنای تفکر بپذیریم ادبیات میتواند به شدت تاثیرگذار باشد. ما مسحور روایتی هستیم که در جامعه پیوسته تکرار شده است. در حالی که نویسنده خود باید روایتساز باشد. این کتاب به نویسندگان میگوید که شما نباید به صرف بیان گزارشها کفایت کنید. مرجان فولادوند همچنین تصریح کرد: من فکر میکنم بچهها دیگر موجودات منفعلی نیستند آنها داستانهای ما را بعضا رد میکنند و در برابر آنها موضع میگیرند. همچنین به نظر من بچهها از کتابها جلوترند و حواسشان خیلی جمع است. این ما نویسندگان هستیم که باید متوجه باشیم که در چه زمانهای هستیم وگرنه بچهها از ما عبور خواهند کرد چون آنان به تواناییها خود متکیاند. بنابراین در چنین فضایی ما باید بیشتر و پیشتر از بچهها نگران خود باشیم. این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: نوشتن شفای جراحتهای آدمی است. من نگران بچهها نیستم. بچهها قصههای خودشان را می سازند. من نگران خودمان هستم. ما باید نیمه دیگر خود را کشف کنیم تا به نیمه مغفول مانده خود هم برسیم. در سالهای اخیر حضور نویسندگان زن در ادبیات زنانه و داستانهای آنها افزایش یافته است. این کار من را میترساند چون اگرچه این کار میتواند موجب رشد باشد و سبب آشنایی با نیمه مغفول مانده انسانها تلقی شود ولی به نوعی تهدید نیز هست چرا که در این حالت این ترس وجود دارد که از زنان خواسته شود تا صرفا به نیمه زنانه خود بپردازند و این موضوعی خطرناک است. دکتر محمد یوسفی از منتقدان دیگر حاضر در این نشست نیز گفت: من در گذشته هم گفتهام که معصومه انصاریان را منتقد ادبیات کودک ایران میدانم. این کتاب دارای ویژگیهایی است که نقد ادبیات کودک را از حیث شیوه نگارش و موضوع و محتوا از دیگر آثار نقد ادبی متمایز میکند. در ادبیات مذکر نگاه تحلیلی دنبال شده است که کاملا مشخص است که خاستگاه نویسنده چیست، از چه چیزی حمایت میکند و قصد حمله کردن به چه چیزهایی را دارد. این کتاب دغدغه 11 سال پیش انصاریان را مطرح میکند. نگاهی که دارای ظرفیتی انقلابی است. در نقد ادبیات کودک ما از دهه 50 وارد این نقد شدهایم اما جایگاه منتقدان در ادبیات کودک ما مشخص نبوده است. در دهه 50 مساله اصلی نقد ادبیات کودک معیارهای ادبی حاکم بر یک اثر بوده است و براساس ملاکها و معیارهای خاصی مورد سنجش و ارزیابی قرار میگرفت. بر همان اساس حکم میشد که آیا اثری خوب یا بد است اما کار کتاب نقد مذکر انصاریان این نیست بلکه تحلیل کلیت ادبیات کودک ما را نشان میدهد. این کتاب برایند ادبیات کودک ما را مذکر میداند و این حایز اهمیت است. وی افزود: انصاریان نمیخواهد بگوید چگونه نویسنده بهتری باشیم. او در کار خود برخورد خلاقانهای با نقد داشته است و به جای اینکه در نقد بخواهد از چارچوبها و معیارهای خاصی بگوید روش دیگری را دنبال میکند. برخلاف آنچه که ما تاکنون در مورد نقد شناختهایم و معتقدیم نقد بر سه پایه زبان، صورت و محتوا شکل میگیرد او حرف تازهای بیان میکند. این سنت نقد ادبیات که 40 سال ادامه داشت عقیم بود چون در آن منتقد نقش معلم را بازی میکرد. از طرف دیگر آن نقدها ادامه پیدا نمیکردند، تکه تکههایی بودند که هرکدام به کتابی میپرداختند. به همین دلیل هم در ادبیات کودک هیچ مکتبی در نقد ادبیات کودک شکل نگرفت. وی گفت: این کتاب فرصتی را فراهم میکند که ما وارد بحث و گفتوگو شویم. منتقد باید اول جایگاه و مکتبش را مشخص کند تا بتواند فضای نقد خود را توسعه دهد ولی در کارهای پیشین چنین وضعیتی وجود نداشت. نقدهای ما عمدتا به دستور زبان منحصر میشد و پرورش پیدا نمیکرد. نقد معصومه انصاریان به جای اینکه اثر مناسب برای کودکان را بررسی کند ارزشهای زندگی خود را به عنوان یک زن مطرح میکند. اینجاست که منتقد فقط یک داور نیست بلکه نظر خود را مطرح میکند و آن وقت است که اگر کسی بخواهد آن را نقد کند میتواند و این موضوع به منتقد این اجازه را میدهد که از پرسپکتیوی دیگر با همان نگاه موضوع قبلی را به چالش بکشاند و این عاملی است که به توسعه نقد کمک کرده و میکند اما آنچه پیش از انتشار این کتاب در مورد نقد ادبی صورت میگرفت به نظر من به نوعی سرکوب ادبیات بود چون ما مرزهای ادبیات کودک را در روش قبلی میبستیم ولی اگر از این نگاه خارج شویم ادبیات کودک با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، نمادی و ... ارتباط پیدا میکند و در این فضا کار معصومه انصاریان کاری است منتقد- مولف که پتانسیل خوبی را برای نقد ادبیات کودک به ما به دنبال دارد. مهدی یوسفی تصریح کرد: البته توجه کردن به مسایل زنان همیشه به معنای رشد تلقی نمیشود. این نکته سختی برای هم نویسندگان و هم منتقدان است که بدانند چیستی زنان کجاست؟ اینجاست که ما منتقدان باید به آن فکر کنیم. نیروهایی وجود دارند به نام نیروهای زنانه. این نیروهای زنانه نباید سرکوب شوند و نباید در جنس زنان خلاصه شوند. در انتهای این نشست معصومه انصاریان با یادآوری اینکه کتاب ادبیات مذکر دربرگیرنده بررسی 102 اثر از 19 نویسنده به نام کودکان و نوجوانان بوده است که توانستهاند جوایز بخش دولتی، نیمه دولتی و خصوصی را در بازه زمانی مشخص از آن خود کنند گفت: نویسندگان ما عمدتا آنچه را که قبول دارند بازتولید نمیکنند بلکه چیزهایی را مینویسند که با آنها بزرگ شدهاند و متاثر از آنان بودهاند در حالی که یک نویسنده کارش گزارش واقعیتها نیست. او یک روشنفکر است و از این حیث باید نوع دیگری عمل کند. این نویسنده با نام بردن از برخی آثار ادبی مورد بررسی خود در این کار پژوهشی به کتاب کوه مرا صدا زد محمدرضا بایرامی اشاره کرد و گفت: این کتاب در ایران کتاب سال شناخته شد و در آلمان ترجمه آن جایزهای را از آن خود کرد. ماجرای این داستان در مورد پدر خانوادهای است که با مرگ او ستونهای خانواده متزلزل میشوند و تمام ماجراهای داستان به گونهای رقم خورده تا پسر نوجوان او به نام جلال بتواند روزی در قامت پدر بالای سر مادر خانواده قرار گیرد. شخصیت دختر این داستان اگرچه که حضور دارد ولی درواقع اصلا نیست. این واقعیت تلخی است که نویسندگان ما باید به آنها توجه داشته باشند. وی گفت: من در بررسی تطبیقی آثار نویسندگان مرد و زن نه صرفا به بررسی آمار تعداد نویسندگان زن و مرد یا تعداد کلیشههای جنسیتی بلکه زاویه دید، لحن، دیالوگ، قهرمانها، ضد قهرمانها، زبان داستان و ... را بررسی کردهام و به واقعیاتی دست یافتهام که دو قطبی بودن نگاه نسبت به زنان و مردان، محدودکردن حوزه فعالیت زنان به سپهر خانواده، جایگاه رفیع پسر ارشد در خانواده بخشی از واقعیتهای اغلب داستانهای ایرانی ماست و فکر میکنم یکی از راههای خروج از چنین وضعیتی این است که ما نگاه آندوژنی به انسان داشته باشیم. نگاهی که انسان را هم دارای ویژگیهای زنانه و هم دارای ویژگیهای مردانه میداند. در چنین حالتی هیچ انسانی به صرف جنسیت خود مورد ارزیابی و ارزش قرار نمیگیرد و خود را از قید و بندهای تبعیض جنسیتی رها میداند. انصاریان یادآور شد: اگر انسان با تمام ویژگیهای درونی آن مورد توجه قرار بگیرد مساله کلیشههای جنسیتی خود به خود محو خواهد شد. باید رنج جنس مونث مطرح شود. دغدغههای زنانه و دخترانه باید در آثار ما دیده شود. این موضوع، مسالهای است که در آثار افرادی چون محمدرضا یوسفی به خوبی دیده شده است. دنیای زنانه موضوعی است که باید به آن پرداخته شود اما در اغلب داستانهای تاریخی و جنگی ما زنان تصویر نشدهاند. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]