واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بزرگداشت باغبان هنر انقلاب/7
قفسه کتابخانههای ما، خاطرات سرهنگی را کم دارد
ساسان ناطق مینویسد: من خاطرات سرهنگی از پدر و مادرش، از کار در روزنامه، از دیدارش با ژنرالها و سربازان اسیر عراقی، از همکاران و دوستان شهیدش را بارها شنیدهام و میدانم این خاطرات، برای مردم و تاریخ دفاع مقدس شیرین و جذاب خواهد بود.
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: سهشنبه هفته جاری مراسم بزرگداشت مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت در قالب پنجاهمین «عصرانه ادبی فارس» برگزار میشود. نویسندگان و اهالی فرهنگ و ادبیات مقاومت هر یک از زاویه نگاه خود این بزرگمرد حوزه فرهنگ را توصیف کردند. ساسان ناطق از دوستان نزدیک مرتضی سرهنگی به مناسبت بزرگداشت وی در خبرگزاری فارس، یادداشتی را برای این رسانه ارسال کرده است. آنچه در پی می آید مشروح نوشتههای ناطق است. * خیلی وقتها باورم نمیشود کسی که روبهرویش نشستهام، مردی 62 ساله است؛ مردی که موهای سر و صورتش سفید شده و به گمان من – و خیلیهای دیگر- باید توی خانه بنشیند و استراحت کند، اما او چنان با من حرف میزند که گویی تازه پا به میانسالی گذاشته. بیشتر از من – که شاید هنوز رگههایی از جوانی و خامی را در رفتارم دارم- محیط اطراف و آدمها را میشناسد، جزئیات را میبیند، کتاب میخواند، مینویسد، میخندد، کار میکند و صد البته زندگی. شاید عبارت صحیح در مورد او این باشد که به کارش به اندازه زندگی علاقه دارد و در واقع با کارش زندگی میکند. * دارایی آدمی تجربهای است که از گذشته با خود به همراه دارد. و بهای آن عمر رفته و سفیدی موهاست. این دارایی، اندوخته و سرمایه سالهای پیری است اما کنار او که مینشینی، بیمنت و بیترس و واهمه، همه دارایی و تجربه ادبیاش را در اختیارت میگذارد. هیچ چیز را برای خود نمیخواهد حتی آخرین نکته و فوت کوزهگری را هم به تو یاد میدهد؛ چراکه از خلق اثری زیبا- حتی به قلم جوانی که او نمیشناسد- لذت میبرد. ارتباط او با نویسندگان جوان در چهارگوشه این کشور پهناور گسترده است. ذوق و شوق خود را از کشف و شناخت استعدادی در جایی دورتر از تهران، پنهان نمیکند و نه به عنوان یک رییس و مدیر مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، بلکه مثل یک پدر، هر آنچه را که در توان دارد، برای شکوفایی او انجام میدهد. * وقتی از او حرف میزنند، ناخودآگاه یاد مرحوم امیرحسین فردی، همشهری سفر کردهام میافتم؛ مردی که تشخیص داد با لباس داستان میشود یک انقلاب را زیباتر دید. فردی زندگی خود را صرف بزرگ شدن نهال داستان انقلاب نمود. این شباهت واقعاً برایم عجیب است. او هم تشخیص میدهد این جوان آینده دارد و این اثر میتواند جریانساز و تاثیرگذار باشد. او هم زندگیاش را صرف ثبت و ضبط و بالندگی خاطرهنگاری نموده است. او میکوشد ادبیات دفاع مقدس به آن جایگاهی برسد که شایسته آن است؛ شایسته مردمی که انقلاب کردند و 8 سال ایستادند و تاوان دادند تا یک وجب از خاکشان روی نقشه هیچ کشوری اضافه نشود. اگر زندهیاد فردی پدر داستان انقلاب است؛ بدون اغراق، مرتضی سرهنگی پدر خاطرهنگاری ایران است. * چند روز پیش، در غروب یک روز پاییزی، وقتی که باران به هوای تهران لطافت داده بود؛ قدمزنان رفتیم. ریههایش را از هوا پر کرد و گفت: پاییز تهران را دوست دارم. در این فصل هوا تمیزتر و تهران زیباتر دیده میشود. مسیرمان همان مسیر همیشگی بود و کمی آن طرف تر، باید از او جدا میشدم. سئوالی را که مدتها گوشه ذهنم خانه کرده بود، به زبان آوردم: چطور است خاطرات خودتان را مکتوب کنید؟ رسیده بودیم جلو دبیرستان البرز. نگاهش را روی درختان کهنسال آنسوی حیاط دبیرستان پر داد و گفت: فعلاً این کار بماند. اما من خاطرات او از پدر و مادرش، از جوانی، از کار در روزنامه، از دیدارش با ژنرالها و سربازان اسیر عراقی، از همکاران و دوستان شهیدش بارها شنیدهام و میدانم این خاطرات، به اندازه خاطرات یک رزمنده- و شاید بیشتر از آن- برای مردم و تاریخ دفاع مقدس شیرین و جذاب خواهد بود. قفسه کتابخانههای ما، خاطرات او را کم دارد. ساسان ناطق/ 16 آبان 1394 انتهای پیام/و
94/08/17 - 00:10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]