تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): بهشتى‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826602690




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چندخطي درباره نمايشگاه ؛قطعا حق با كسي است كه مي‌بيند - نادر دوراني


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: چندخطي درباره نمايشگاه ؛قطعا حق با كسي است كه مي‌بيند - نادر دوراني
نمايشگاه يك هفته‌اي است كه در گالري آريا برپاست. كم‌هم سر و صدا نداشته است. بالا‌خره يك عده هنرمند - در شاخه‌ها و مدل‌هاي مختلف - آمده‌اند و بر مبناي كاروبار زني مثل فروغ فرخزاد، اثري آفريده‌اند. اين شد كه هوس كردم حاشيه‌اي براي نمايشگاه بنويسم:

پيوند و قلمه‌زدن شعر با هنرهاي تجسمي، نه عجيب است و نه غريب. كار تازه و بديعي هم نيست. در مرز پرگهر ما كه اصلا‌ هنرمندان - چشم‌وگوش تخيل بسته - دنباله‌گر شاعران بودند. كارشان تصويرگري ادبيات بود. از سيداحمد نقاش، حاج‌علي مصور، قوام‌الدين صحاف، استاد معروف بغدادي و مولا‌نا جعفر تبريزي گرفته تا كمال‌الدين بهزاد، همه به شغل شريف مصورسازي شاهنامه و كليله‌ودمنه و خمسه نظامي و بوستان سعدي و مجنون و ليلي مشغول بودند. شعر كهن فارسي بيش از صور خيال در بافت كلا‌م متجلي مي‌شود. جان انسان و جهان را در صراحي امكانات و ظرايف زبان مي‌ريزد. به‌قول شاملو، شاعرانگي حافظ فقط از طريق تراش الماس‌گون زبان فارسي در غزل اوست كه با تحريك سوابق ذهني ما جلوه مي‌كند. در حالي‌كه در هنرهاي تجسمي چنين نيست. نقش تعيين‌كننده مستقيما بر عهده اشيا است. شايد همين‌هم - علا‌وه بر دليل‌هاي بزرگ‌تر و بيشتر ديگري - موجب شده بود تا رابطه شعر با هنرهاي تجسمي يك‌سويه باشد. بماند كه امروز ديگر از اين خبرها نيست. ما به‌زعم خود در اشعار و ادبيات كهن تصرف مي‌كنيم و صورت‌هاي خيالي جديدي از آنها بيرون مي‌كشيم. عكس‌هاي ايتاليايي درباره پنجره‌هاي شهر مثال بدي نيست؛ كه شايد در موزه‌هنرهاي معاصر تهران ديده باشيد. او در كنار هر يك از عكس‌هايش، شعري از بيدل دهلوي آورده و چه جالب كه عكس‌ها و شعرها هم برهم خوش نشسته‌بودند. يا مثلا‌ خود اين بنده حقير وقتي تابلوي اثر را مي‌بينم، ياد و خواجه لسان‌الغيب مي‌افتم و فلا‌ن نقاشي محال است كه مصرع را برايم تداعي نكند. از اين افاضات بگذريم!

مدعي شدم كه پرداختن به رابطه ميان شعر و هنر تجسمي نه عجيب است و نه جديد. اما اينكه كسي بيايد و بر مبناي ديوان اشعار يك نفر، سفارش كار به هنرمندان بدهد و يا كارهاي قديم‌شان را انتخاب كند و به نمايش بگذارد، هم جالب است و هم بديع. چنين كاري را سولمازخانم نراقي با جسارت كرده و از قضا سفره هفت‌رنگ و قلمي را هم در گالري آريا پهن كرده كه در آن هم نقاشي هست، هم عكس و ويدئو و مجسمه و چيدمان و آديوآرت و فيلم و حتي طراحي لباس. جالب‌تر و بديع‌تر هم مي‌شود وقتي بدانيد كه چشمه خيال هنرمندان و منبع الهام آثارشان اشعار فروغ فرخزاد بوده است. خيال‌پردازي‌ها و جنس تشبيهات و استعاره‌هايي كه فروغ در اشعار خود به كار برده، جان مي‌دهد - عوامانه‌تر بگويم؛ اصلا‌ خوراك است، خود جنس است- ! براي خلق آثار هنري تجسمي. اينجا ديگر دست‌وبال آدم بسته نيست و اتفاقا براي همين، انتخاب كردن و گزيدن آثار ناب‌تر هم سخت‌تر است. برخي از آثار اين نمايشگاه به انتخاب خانم نراقي و به سليقه و زعم و حتي كشف خودش - كه لا‌بد فكر مي‌كرده با شعر فروغ همخواني سببي يا نسبي دارد - چيده شده‌اند و برخي ديگر سفارشي است كه به هنرمند داده شده و خب، او هم تحت‌تاثير تصور، خاطره و يا رويايي كه از شخصيت شاعرانه و يا فضاي شعري فروغ در ذهنش داشته، اثر را خلق كرده است.

خوبي نمايشگاه اين است كه قرار نيست شما با ذهن باز و فراغ خيال واردش شويد. بايد پيش‌فرض و قصد و غرض قبلي داشته باشيد كه به هرحال مي‌رويد تا آثاري هنري بر مبناي شعر و شخصيت فروغ فرخزاد را ببينيد. ديگر خيال بازيگوش‌‌تان مجالي براي جفتك‌و پشتك‌وارو زدن نمي‌يابد، مبادا كه يك‌باره گمان كنيد فلا‌ن نقاشي، شما را ياد فلا‌ن شعر وحشي بافقي مي‌اندازد! نمي‌دانم اين چه بختكي است كه سر هنرمندان - خاصه جوان كشورمان - افتاده كه اين‌قدر دموكرات‌منشانه تاويل آثارشان را برعهده مخاطب مي‌گذارند و حتي ابا مي‌كنند تا عنواني براي اثر خود برگزينند. من، لا‌اقل، به بيشتر علا‌قه‌مندم: خط‌ونشان را بكش، سر گره را نشان بده، چارديواري را راست‌كن؛ حالا‌ ذهن بازيگوش مخاطب در اين محدوده هرجايي خواست برود. متأسفانه برخي از آثار اين نمايشگاه هم از اين موهبت جبارانه، قسر دررفته‌اند و بي‌عنوانند. مثلا‌ نقاشي آكريليك هيچ تاثيري در من نيانگيخت تا اينكه شاهدي برايم اين شعر فروغ را فرياد زد كه آن‌وقت ربط اين نقاشي را با شعر فروغ فهميدم. پسنديده‌ترين عنوان براي نقاشي‌رنگ‌روغن هم مي‌توانست از اين بخش شعر انتخاب شود: /... نقاشي صحيحي در كنار كاري از خانم به نظرم بيشترين رابطه را با اشعار و روحيه فروغ فرخزاد برقرار مي‌كنند.

در بين آثار نمايشگاه، بعضي‌بي‌خودي حاضرند. چنگي به دل نمي‌زنند و معلوم است كه از سر رودربايستي يا هر دليل مجهول و معلوم ديگري جاخوش كرده‌اند. اما سه اثر به‌راستي مي‌درخشند و خودي نشان مي‌دهند. يكي عكس‌هاي است. (كه از قضا خوب كاري كرده برايشان عنوان نگذاشته)! سه عكس از يك كتاب در سه حالت مختلف. از توضيح بيشتر درباره عكس‌ها معذورم و فقط شما را ارجاع مي‌دهم به صفحه 34 كتاب اثر و البته نقل‌قولي كه همانجا از آمده است. بخوانيد تا موضوع دست‌گيرتان شود. كار جذاب بعدي، از آن است. مجسمه‌ساز مشهور و كهنسال ايراني با همكاري خانم فراهاني، كاري به غايت خيره‌كننده را به ثمني گزاف عرضه كرده است. نقاشي - يا بهتر بگويم‌‌، طراحي - آن هم روي نمدي بزرگ. نمدي كه يك‌جوري نماد زندگي قديمي ايراني است و البته زن ايراني. نام اثر هم برازنده‌اش است: در چهره زن به خوبي مي‌شود دريافت كه به درد رسيده و خون گريسته است. زني است كه چشم‌هايش مانند لا‌نه‌هاي خالي سيمرغان‌اند و جواني‌اش در كفن انتظار و عصمت خود خاك شده است. سومين كار بديع، مال خانم است. ويدئويي است با نام بر مبناي شعر مشهور ياس‌ و سردي و افسردگي و نوميدي و دلمردگي در اثر زار مي‌زند؛ عين شعر فروغ. كاغذهاي آويخته‌شده از بند (كه انگار براي مشق و چرك‌نويسند) هم تداعي‌گر محيطي زنانه‌اند و هم يادآور خوف بي‌رجاي تعليق. بازي نور و گرافيك كلماتي كه از ويدئوپروجكشن بر صفحه بندرختي مي‌آيند و مي‌روند، فضايي دلهره‌آور و گوتيك را ايجاد مي‌كند كه ناخودآگاه مرا ياد تيتراژ فيلم هيچكاك مي‌انداخت. با كمي فاصله از اين ويدئو، اصوات حيوانات مقيم آغل، در فيلم كيارستمي، با صداي بازيگر فيلم كه اشعار فروغ را براي دختر بي‌سواد دهاتي مي‌خواند، درمي‌آميخت و تصادفا فضا را تلطيف مي‌كرد.

عنواني است كه براي اين نمايشگاه انتخاب شده است؛ اشاره‌اي است باز به سروده معروف فروغ و جالب اينكه تاريخ معرفت‌شناسي عمري است درگير نزاع همين پنجره و ديدن و فاصله ميان اين دو است. گرد و خاك اين نزاع به يكسان ساحت هنر و ادبيات و فلسفه را دربرگرفته است. هايدگر بود كه مي‌گفت؛ هيچ‌وقت نمي‌توانيم ديدي واقع‌گرا داشته باشيم، چون هميشه از پشت يك پنجره مي‌بينم. پنجره هميشه چيزي را قاب مي‌گيرد و درون كادر مي‌گذارد. براي ما افقي را مي‌گشايد و همزمان افق‌هاي ديگري را مي‌بندد. چشم‌اندازي نشانمان مي‌دهد و باقي چشم‌اندازها را دريغ مي‌كند و از قضا پنجره - خودش - كم‌ديده مي‌شود. هميشه درونش نگريسته مي‌شود. مثل آيينه مي‌ماند. يا مثل پرده سينما. به خودي خود موضوعيتي ندارند. ما به آيينه نگاه نمي‌كنيم. در آيينه به جست‌وجوي چيزي هستيم. ما به پرده سينما نگاه نمي‌كنيم. روي آن فيلم مي‌بينيم. در اين نمايشگاه هم، فروغ فرخزاد را از قاب پنجره زنانگي مي‌بينيم؛ و اغلب در آستانه فصلي سرد. به گمانم مي‌شود پنجره‌هاي ديگري هم براي فروغ گشود. انسان‌شناسي خاص او، جهان‌بيني‌اش، حس پاستورال و نوستالژيكي كه دارد و مظاهر مصنوعي شهري را به سخره مي‌گيرد؛ اينها همه دستمايه‌هاي خوبي براي هنرهاي تجسمي‌اند. مثلا‌ ، و يا راست كار نقاشي مثل است. به هر حال سليقه آدم‌ها تا‌به‌تاست و به قول فرانسوي‌ها درباره مزه و رنگ كه نمي‌شود دعوا كرد. هر كسي از پنجره خودش به دنياي راست و دروغ پيرامون مي‌نگرد و قطعا حق با كسي است كه مي‌بيند!

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 سه شنبه 7 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن