تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى‏گردد و چون به آن رسيد، آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814256715




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رودربایستی شهید مدافع حرم با خدا/ اگر قبول کنی پسرت شهید شود می‌ماند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
رودربایستی شهید مدافع حرم با خدا/ اگر قبول کنی پسرت شهید شود می‌ماند
شهید صدرزاده گفت: خواب دیدم بچه‌ام دارد از دست می‌رود و قرار نیست دنیا بیاید. گفتم نمی‌شود که بماند؟ گفتند: می‌شود اگر به شهادتش راضی شوی، می‌ماند.

خبرگزاری فارس: رودربایستی شهید مدافع حرم با خدا/ اگر قبول کنی پسرت شهید شود می‌ماند



به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید سید مصطفی صدرزاده به نام جهادی سید ابراهیم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) سرزمین خود را رها کرد و به سوریه رفت. سرانجام این شهید عزیز در «عملیات محرم» و در مبارزه با تروریست های تکفیری خون پاکش به زمین ریخت و برای همیشه زنده شد. شیخ محسن همرزم شهید صدرزاده مدتی با او در سوریه می جنگید که خاطرات خود را از بودن با سید ابراهیم این گونه بیان می‌کند:

  *تابستان و هوی گرم، تِدمر و گرد و غبار تابستان و هوی گرم؛ تِدمر و گرد و غبار؛ ماه رمضان و... گفت: سید! روزه نگیر برایت ضرر دارد سید گفت: دیگه افتادم تو رو دربایستی با خدا، دیگه روم نمی‌شه افطار کنم *رزمنده ای که ترسید به میدان برود سید ابراهیم تعریف می‌کرد: عملیات دیر العدس بود، یک نفر مضطرب آمد پیشم؛ گفت: آسید! من ترسیدم... میشه من را برگردانید!؟ من هم سریع گفتم: خودت رو به اون ماشین برسون داره برمی‌گرده! رفت... با نگاهم او را دنبال کردم، جوری راه می‌رفت انگار در دلش تردید داشت. بعد از مدتی برگشت لبخندی زد و فهمیدم بر ترسش غلبه کرده... خیلی خوشم آمد، به همین خاطر چند لحظه بعد رفت پیش اربابش... «به حالش غبطه خوردم»

  *خدا می خواهد ببیند من و تو چقدر کاسبیم سید از دوستش خواست که برای شهادتش دعا کند اما جواب شنید: فعلا این جبهه ها به تو نیاز دارد، دعا می‌کنم در سپاه حضرت حجت عجل الله فرجه و در رکاب «او» شهید شوی! سید گفت: خدا سفره‌ای را پهن کرده که ببیند من و تو چقدر کاسبیم، وگرنه کار خدا زمین نمی‌ماند... *از خدا می‌خواهم این جنگ‌ها تمام شود وقتی حرف از کارهای فرهنگی می‌شد، می‌گفت: از خدا می‌خواهم این جنگ‌ها تمام شود تا با خیال راحت برویم در شهرمان کار فرهنگی کنیم... *آیا محمد علی شهید می‌شود؟! با دوستان رفته بودیم عیادت سید. همان موقعی که تیر به پهلویش خورده بود. با اشاره به طبقه بالای بیمارستان که محمد علی چند روز پیش در آنجا به دنیا آمده بود، گفت: «او هم شهید می‌شود» ماجرا را اینگونه تعریف کرد: خواب دیدم که بچه‌ام دارد از دست می‌رود و قرار نیست که بدنیا بیایید. گفتم نمی‌شود که بماند؟ گفتند: می‌شود اگر به شهادتش راضی شوی، می‌ماند. و ماند...

  انتهای پیام/ب



94/08/13 - 11:34





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن