واضح آرشیو وب فارسی:اندیمشک جوان: اندیمشک جوان : علم باعث مرگ متافیزیک نخواهد شد گفت وگو از جلال حیران نیا پروفسور کریستین شرادر فرشت، استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا، معتقد است علم نمی تواند به پرسش های فلسفی از جمله پرسش های اخلاقی پاسخ دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها می تواند به پرسش هایی که جنبه تجربی داشته باشد، پاسخ […]اندیمشک جوان : علم باعث مرگ متافیزیک نخواهد شد گفت وگو از جلال حیران نیا پروفسور کریستین شرادر فرشت، استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا، معتقد است علم نمی تواند به پرسش های فلسفی از جمله پرسش های اخلاقی پاسخ دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها می تواند به پرسش هایی که جنبه تجربی داشته باشد، پاسخ دهد و آنها را مورد آزمون قرار دهد. برخی دانشمندان علوم تجربی بر این باور ند که پاسخ به پرسش های بنیادین بشر از حیطه فلسفه و الهیات خارج شده و علم فیزیک با توجه به پیشرفت های چشمگیری که داشته است، برای پرسش هایی که پیش تر فلسفی به شمار می رفت جوابگو شده یا پاسخی برای آنها خواهد یافت. برای نمونه علم گرایی(scientism) دیدگاهی فلسفی است که روش های علوم طبیعی را برتر از تمامی روش های جست وجویی انسانی می داند. علم گرایی، تنها روش های تجربی را جهت توضیح تمامی ابعاد فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و روانی قابل قبول می شمارد. این دیدگاه، متأثر از تجربی گرایی غالب در دوران روشنگری است و همچنین همبسته با پوزیتیویسم «آگوست کنت» دانسته می شود. کنت معتقد بود که حقیقت از راه تجربه حسی به دست می آید. از جمله اندیشمندانی که سخن از «مرگ فلسفه» رانده اند می توان به فیزیکدان و کیهان شناس شهیر معاصر «استفان هاوکینگ» اشاره کرد. وی معتقد است فلسفه نتوانسته مانند سایر علوم مدرن رشد کند و از این رو فلسفه مرده است. به اعتقاد وی، پرسش های بنیادین درباره ماهیت و سرشت جهان بدون در نظر گرفتن داده های سخت افزاری قابل حل نیست. برای بررسی دقیق تر این موضوع که آیا «پیشرفت علم» منجر به «مرگ فلسفه» می شود یا خیر، گفت وگویی با پروفسور «کریستین شرادر فرشت» استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا انجام داده ایم که در ادامه از نظرتان می گذرد. فرشت استاد فلسفه علم و فلسفه اخلاق در این دانشگاه است. «اخلاق تحقیقات علمی»، «عدالت زیست محیطی»، «روش در زیست شناسی» و «اخلاق زیست محیطی» از جمله آثار وی به شمار می روند. وی در حال حاضر رئیس «مرکز عدالت زیست محیطی دانشگاه نتردام» امریکا است و عضویت آکادمی ملی علوم امریکا را نیز دارا است. او سومین امریکایی است که توانسته «جایزه جهانی تکنولوژی در اخلاق» را به خود اختصاص دهد. پروفسور فرشت! برخی اندیشمندان و متفکران چون «استفان هاوکینگ» معتقد هستند که توسعه علم منجر به از بین رفتن متافیزیک و فلسفه خواهد شد. هاوکینگ تا جایی پیش رفت که سخن از «مرگ فلسفه» راند. آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟ توجه داشته باشید که توسعه و رشد علم فی نفسه چیز خوبی است. اما این پیشرفت و توسعه به نوبه خود پرسش های علمی را پاسخ می دهند و گامی در جهت پیشرفت و توسعه بیشتر علم هستند. به عبارت دیگر، پیشرفت و توسعه علم باعث نمی شود تا متافیزیک و فلسفه بمیرد. علم نمی تواند به پرسش های فلسفی از جمله پرسش های اخلاقی پاسخ دهد. علم نمی تواند مسائل اخلاقی و فلسفی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها می تواند به پرسش هایی که جنبه تجربی داشته باشد پاسخ دهد و آنها را مورد آزمون قرار دهد. هیچ یک از تحقیقات علمی تاکنون نتوانسته ادعاهای اخلاقی را مورد بررسی قرار دهد. چرا که ادعاهای اخلاقی اموری تجربی نیست. از سوی دیگر، پرداختن به امور هنجاری نیز در حیطه و توان علم نیست. علم اساساً حوزه «هست»ها را مورد بررسی قرار می دهد و حوزه و حیطه «باید»ها اساساً در حوزه علمی نمی گنجد. آیا علم و فلسفه دو ساحت جداگانه هستند؟ اگر اشتراکاتی دارند این اشتراکات در چه زمینه هایی است؛ مسائل هستی شناختی یا معرفت شناختی یا روش شناختی؟ علم و فلسفه دارای اشتراکاتی در زمینه های روشی و متدیک هستند. روش ها و متدهای زیادی هستند که علم و فلسفه هر دو از آنها بهره می گیرند. برای نمونه روش تحلیل منطقی از جمله این روش ها به شمار می رود که هم علم و هم فلسفه از آن بهره می گیرند. اما علم و فلسفه دو ساحت یکسان نیستند زیرا علم پدیدارهای مادی را مورد ارزیابی و توجه قرار می دهد، این در حالی است که فلسفه هم پدیدارهای مادی و هم غیرمادی را مورد بررسی قرار می دهد. برای نمونه فلسفه به بررسی پرسش ها و پدیده های اخلاقی می پردازد ولی علم، حوزه تجربی و مادی و مشاهده پذیر را مورد بررسی قرار می دهد. روش علمی چه آثاری بر حوزه علوم انسانی داشت؟ در حوزه روش شناختی شاهد سیطره روش طبیعی و پوزیتیویستی بر علوم انسانی و اجتماعی بوده ایم. این روش که به روش علمی معروف است هنوز هم بر حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی نفوذ دارد. فلسفه نیز متأثر از این جریان فکری بود و هنوز هم این روش علمی در علوم انسانی و علوم اجتماعی نفود دارد. در واقع رویکردهای پساساختارگرا و پسامدرن در نقد همین رویکردهای ساختارگرایانه و مدرن به وجود آمدند. این رویکردها روش پوزیتیویستی حاکم بر رویکردهای مدرن را به چالش کشیدند. این رویکردها جدایی سوژه از ابژه، جدایی مشاهده از ارزش و اینکه علم صرفاً به امر واقع توجه دارد را به چالش کشیدند. بر این اساس، شما معتقد هستید که توسعه و پیشرفت علم باعث نمی شود تا تهدیدی متوجه متافیزیک و فلسفه شود؟ همانگونه که قبلاً هم گفتم علم و فلسفه دو ساحت و حوزه متفاوت هستند و تشابه آنها تنها در استفاده از برخی روش های یکسان است. بر این اساس توسعه و پیشرفت علم تهدیدی برای فلسفه نخواهد بود. علم به «هست»ها توجه دارد در حالی که فلسفه علاوه بر هست ها به «باید»ها نیز توجه دارد. برخی معتقد هستند که نمی توان از هست ها به بایدها رفت و لذا علم نمی تواند حوزه بایدها را مورد بررسی قرار دهد. در واقع الان با نظریه های هنجاری مواجه هستیم که این نظریه ها در قالب مطالعات علمی نمی گنجد. یکی از دلایل این امر، این است که این نظریه ها جنبه تجویزی دارند و با رویکرد و روش علمی که مبتنی بر امور واقع و «هست» ها است همگونی ندارند. اساساً رویکرد علمی نمی تواند اصول هنجاری را ثابت یا رد کند. چرا که این اصول قابل اثبات یا رد نیستند. علم مبتنی بر روش علمی است و از طریق آزمون و مشاهده می تواند فرضیه ها را بررسی کند. این در حالی است که نظریه های تجویزی و هنجاری اساساً در قلمرو «باید»ها قرار دارند و نمی شود امری تجویزی و هنجاری را به محک و آزمون گذارد.
دوشنبه ، ۱۱آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اندیمشک جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]