تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه امساك از خوردن وآشاميدن نيست بلكه روزه،خوددارى ازتمامى چيزهايى است كه خداوندسبحان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814692063




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مزاحمت تلفنی باعث مرگ پسر جوان شد


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
قتل مزاحمت تلفنی باعث مرگ پسر جوان شد

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی؛
مزاحمت تلفنی باعث مرگ پسر جوان شد
 حالا که پشت میله های تاریک زندان قرار گرفته ام و با کابوس های وحشتناک طناب دار از خواب بیدار می شوم، هر لحظه به گذشته تأسف می خورم و آرزو می کنم کاش زمان، مدتی به عقب بازمی گشت و من با یک تصمیم سنجیده و عاقلانه مشکلم را حل می کردم اما افسوس که با چند اشتباه پی درپی زندگی خودم را نابود کردم و آینده اطرافیانم را نیز به تباهی کشاندم و حالا...



به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز به نقل از خراسان، جوان ۲۱ ساله ای که به قصد تنبیه یک مزاحم تلفنی دستش به خون آلوده شده و هم اکنون پشت میله های زندان زندگی تلخی را تجربه می کند در حالی که عنوان می کرد دوستی خیابانی و خشم  آنی، دو عامل اصلی بدبختی ام بود به تشریح چگونگی تأسف بارترین حادثه زندگی اش پرداخت و گفت: آخرین فرزند یک خانواده ۱۲ نفره هستم و با وجود آن که پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود و تنها با نگهداری چند دام و کشاورزی مخارج ما را تأمین می کرد تا مقطع متوسطه ادامه تحصیل دادم.   مادرم هم زن بیسوادی بود که کاری به رفت و آمدهای من نداشت و در واقع به نوعی از آزادی عمل کاملی در خانواده برخوردار بودم.   هنوز حدود ۲ ماه به امتحانات آخر سال باقی مانده بود که روزی زیبایی یک دختر دبیرستانی توجهم را جلب کرد. او پس از خروج از مدرسه در حال بازگشت به منزلشان بو دکه ناخودآگاه او را تعقیب کردم.   پاز آن روز به بعد مدام در مسیرش قرار می گرفتم تا این که وقتی با نگاه ها و خنده های او روبه رو شدم شماره تلفنم را به او دادم و بدین ترتیب آشنایی ما به صورت تلفنی و ملاقات های خیابانی ادامه یافت.   پس از گذشت یک سال از این ارتباط، خانواده ام را مجبور کردم تا از «مهوش» خواستگاری کنند.  پدر مهوش نیز با شرط رفتن به خدمت سربازی پس از برگزاری مراسم عقد با ازدواج ما موافقت کرد. این گونه بود که من یک ماه بعد از جشن نامزدی عازم خدمت سربازی شدم.   وقتی به مرخصی می آمدم بهترین روزهای زندگی ام را تجربه می کردم چرا که در کنار همسرم احساس خوشبختی می کردم تا این که در یکی از همین روزها وقتی به همراه مهوش و برای خرید لوازم به یکی از مراکز تجاری رفته بودیم مدام تلفن همراه همسرم زنگ می خورد و او با نگرانی و اضطراب تماس را قطع می کرد.   این موضوع سوء ظن در من ایجاد کرد و به طور مخفیانه با بررسی پیام های داخل گوشی همراهش متوجه دریافت جملات عاشقانه شدم. مهوش مدعی شد فرد ناشناسی مدام برایش ایجاد مزاحمت می کند.   خشم سراسر وجودم را فرا گرفته بود که به قصد گوشمالی آن جوان به راه افتادم. ابتدا از مهوش خواسته بودم با او قرار بگذارد چرا که تصورم بر این بود همان طور که مهوش با من ارتباط تلفنی برقرار کرد شاید با او نیز ارتباط دارد اما وقتی در محل قرار متوجه بی گناهی همسرم شدم در حال عصبانیت دست به چاقو بردم که با مرگ آن جوان، خودم نیز در آستانه اعدام قرار گرفتم. کاش...   2007  



۰۹/۰۸/۱۳۹۴ - ۱۰:۱۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن