تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس به راه هدايت نرود، به كجر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805647110




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

باور ما به وعده‌های الهی مخدوش شده است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
باور ما به وعده‌های الهی مخدوش شده است
سبک زندگی در نظام جمهوری اسلامی ایران، با توجه‌ به تأکید مقام معظم رهبری دراین‌خصوص، فقط بُعد زمینی را دربرنمی‌گیرد؛ یعنی سبکی از زندگی است که علاوه‌بر رساندن بشر به فضای ایدئال مادی، به‌دنبال تصویر‌کردن یک نقشۀ کلان برای تکامل اخروی و معنوی نیز هست.

خبرگزاری فارس: باور ما به وعده‌های الهی مخدوش شده است



یکی از ارکان زندگی بشر، تأمین معاش یا به‌زبان امروزی، اقتصاد است و به‌نظر می‌رسد اقتصاد می‌تواند شیوۀ زندگی افراد را تعیین کند؛ به‌تعبیر دیگر، بین سبک زندگی و اقتصاد ارتباط متقابل‌ وجود دارد. نظر شما راجع‌به این موضوع چیست؟ به نظر می‌آید سبک زندگی در نظام جمهوری اسلامی ایران، با توجه ‌به تأکید مقام معظم رهبری دراین‌خصوص، فقط بُعد زمینی را دربرنمی‌گیرد؛ یعنی سبکی از زندگی است که علاوه‌بر رساندن بشر به فضای ایده آل مادی، به‌دنبال تصویر‌کردن یک نقشۀ کلان برای تکامل اخروی و معنوی نیز هست. بنابراین، منظور ما از سبک زندگی، سبکی از زندگی است که بر تعالیم دینی و باورها و ارزش‌های اسلامی ناظر است؛ یعنی انتظار داریم که سبک زندگی علاوه‌بر فراهم‌کردن رفاه و عدالت اجتماعی و زندگی مادی برای بشر در جهان حاضر، بتواند برای زندگی اخروی بشر هم تکامل ایجاد کند. سبک زندگی لایه‌های مختلفی دارد؛ یعنی به‌نوعی، ماهیت بین‌رشته‌ای دارد و بر شاخه‌های متعدد و متنوع در موضوع زندگی و حیات ناظر است. اما تأثیرگذاری لایه‌های مختلف بر سبک زندگی متفاوت است. منظور این است که قاعدتاً تأثیر مباحث ارزشی و باوری و اعتقادی بر سبک زندگی عمیق‌تر است و از آنجا که ما به‌دنبال پیوندخوردن مقولۀ اقتصاد و سبک زندگی هستیم، به‌ نظر می‌آید بیرونی‌ترین یا عینی‌ترین لایۀ سبک زندگی که به‌نوعی می‌تواند رفتار بشر را ازنظر اقتصادی تشریح کند، همین لایه‌ای است که در آن، سبک زندگی به اقتصاد گره می‌خورد. یعنی اگر مباحث فرهنگی در لایه‌های عمیق‌تر، شکل‌دهندۀ سبک زندگی افراد هستند، اقتصاد، لایۀ بیرونی و تجلی این سبک زندگی است که به‌نوعی با تولید و مصرف و موضوعاتی از این قبیل گره خورده است. البته تاریخ‌نگاران اقتصادی هم موضوع سبک زندگی و اقتصاد را تشریح کرده‌اند؛ مثلاً لوپلای که یک مهندس معدن فرانسوی و بنیان‌گذار مدرن تجزیه و تحلیل بودجۀ خانوار بوده است، می‌گوید اگر شما به من بگویید که یک خانواده منابع اقتصادی خود را چگونه مصرف می‌کند، من می‌توانم بگویم که این خانواده چگونه خانواده‌ای است؛ یعنی درحقیقت، از نحوۀ مصرف خانواده می‌توانیم راجع‌به مسائل عمیق‌تر تجزیه و تحلیلی انجام دهیم. بنابراین، مصرف و تولید یک جامعه عینی‌ترین لایۀ سبک زندگی است که زیربنای آن، مباحث فرهنگی، باوری، ارزشی و اعتقادی است. می‌توان گفت که رابطۀ سبک زندگی و اقتصاد دوسویه است؛ یعنی همان‌طور که سبک زندگی براساس فرایند ارزشی یا یک انتخاب ممکن است در اقتصاد تأثیرگذار باشد، نظام مدیریت اقتصاد کلان جامعه و آنچه به‌عنوان خط‌مشی اقتصادی یک جامعه تعیین می‌شود نیز به‌قطع، بر سبک زندگی افراد و خانوارها تأثیرگذار است. بنابراین از رفتار اقتصادی افراد خانواده می‌توانیم به تعریف آن‌ها از سبک زندگی پی ‌ببریم. دقیقاً همین‌طور است و این عینی‌ترین روش برای شناسایی سبک زندگی است. مثلاً پارامترهای سنجش سبک فرهنگی زندگی، بسیار با پارامترهای شناسایی سبک زندگی اقتصادی متفاوت است و سبک زندگیِ اقتصادی روایت‌ بسیار عینی سبک زندگی را به ما نشان می‌دهد؛ زیرا این پارامترها کاملاً کمّی هستند. برای مثال، مفاهیمی مثل مصرف و تولید، روایت‌هایی کمّی از شکل زندگی اقتصادی خانوار را نشان می‌دهند. چه عوامل اقتصادی بر سبک زندگی تأثیرگذارند؟ آیا می‌توان گفت الگوهای اقتصادی می‌تواند سبک زندگی را جهت‌ دهد و مثلاً سبک زندگی اسلامی‌ایرانی را متحول کند و آن را به سبک زندگی غربی سوق دهد؟ به‌نظر بنده، مفاهیمی مثل علوم‌انسانی که اقتصاد هم یکی از بخش‌های علوم‌انسانی اجتماعی را تشکیل می‌دهد، تفاوتی اساسی با علوم پایه و طبیعی دارند که شاید عامل تأثیرگذاری این علوم بر سبک زندگی هم از همین تفاوت سرچشمه می‌گیرد. اگر ما در هر آزمایشگاهی، دو اتم هیدروژن را در کنار یک اتم اکسیژن بگذاریم، آنچه به‌قطع حاصل می‌شود، یک مولکول آب است. این نتیجه، نتیجه‌ای جهان‌شمول است. اما بحث‌های علوم‌انسانی و علوم اجتماعی متفاوت است؛ زیرا ما با دو عنصر یا پدیده روبه‌روییم که به‌صورت خاص، بر نتیجه‌گیری و فرایندی که می‌خواهیم آن را جهان‌شمول اطلاق کنیم، تأثیرگذارند و موجب می‌شوند که ما به نتیجه‌ای که می‌خواهیم نرسیم. آن دو پدیده، اختیار و انتخاب انسانی است. بر این‌اساس، عوامل اقتصادی ممکن است بر سبک زندگی تأثیر بگذارند. عوامل اقتصادی درحقیقت، نظام ترجیحات بشر در حوزۀ اقتصادی را شکل می‌دهند؛ یعنی ما باید براساس محدودیت‌ها بهترین انتخاب را انجام دهیم. حال، نظام ترجیحات برای فردی که در نظام ارزشی متفاوت از فضای دیگری زندگی می‌کند، قاعدتاً سبکی از زندگی را رقم می‌زند که براساس آن، نظام ترجیحات وی متفاوت با نظام ترجیحات فرد دیگر است. بنابراین، دقیقاً عوامل اقتصادی بر حوزۀ سبک زندگی از این منظر تأثیرگذارند و نظام ترجیحات اقتصادی افراد براساس تفاوت‌های ایدئولوژیک و باوری آن‌ها ترسیم می‌شود. اما به نظر بنده، دلیل اینکه چرا سبک زندگی اسلامی‌ایرانی امروز متحول شده است و ما با سرعت نسبتاً تند، به‌سمت سبک زندگی غربی در حرکتیم، این است که مباحث اقتصادی که در جهان حاضر بسیار تأثیرگذارند، براساس همان نظام باورهایی شکل گرفته‌اند که در نظام جهانی براساس مناسبات زمینی تعریف ‌شده‌اند و بسیاری افراد از اعتقاد به وعده‌های الهی منقطع هستند. اگر چنین تفکری وجود داشته باشد، تفسیر افراد از درآمد، رزق، سود و تولید فقط براساس پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های انسانی صورت می‌گیرد؛ درحالی‌که در اقتصاد اسلامی و با توجه ‌به نظام و باورها، قاعدتاً این‌گونه نیست. ما معتقدیم هرآنچه واقع می‌شود، زمینی نیست و به برخی باورهای فرازمینی هم اعتقاد داریم که نمود بارز آن، مثلاً قرض‌الحسنه است و مصداق آن هم آیه‌ای از قرآن کریم است. براساس آن آیه، معتقدیم که اگر به فردی قرض‌الحسنه‌ای دهیم، خداوند برای ما پاداش چند برابر در نظر می‌گیرد؛ اما امکان طرح چنین باوری در مناسبات اقتصاد بین‌الملل اصلاً وجود ندارد. شاید اصلی‌ترین دلیلی که شاهدیم سبک زندگی اسلامی‌ایرانی ما مقداری به‌سمت سبک زندگی غربی منحرف شده، این است که باور ما به وعده‌های الهی و نظام اعتقادی مخدوش شده است؛ یعنی اگر ربا آرام‌آرام در زندگی و جامعۀ اسلامی ما رخنه می‌کند، به این دلیل است که ما واقعاً این آیۀ صریح قرآن دربارۀ ربا را جدی نگرفته‌ایم. درصورتی‌که شاید در نظام سرمایه‌داری غرب که هویت آن فقط براساس سرمایه است، به غیر از این‌ روند که ثروت ثروت‌آفرین است، انتظار روند دیگری نداشته باشیم. اسلام به بُعد اقتصادی زندگی نگاه ویژه‌ای کرده است که در دنیای امروز، حرف جدیدی به‌شمار می‌آید. نگاه اسلام به اقتصاد خانواده چگونه است؟ آیا ما توانایی ترسیم الگوی اقتصادی منسجمی از آموزه‌های دینی و اسلامی داریم؟ اصولاً هم مفهوم اقتصاد و هم مفهوم خانواده در اسلام، دو مفهوم پرکاربرد و مهم هستند. خانواده در بینش اسلامی اهمیت بسیار دارد.از طرف دیگر، مفهوم اقتصاد به‌عنوان یک حوزۀ بسیار مهم در مفاهیم دینی ما معنای مشخصی دارد. بنابراین تلفیق این دو کلمه نشان‌دهندۀ اهمیت این دو حوزه در مناسبات دینی و ارزشی است. اقتصاد خانواده یعنی تلفیق عینی‌ترین لایۀ حوزۀ نظام و گره‌خوردن آن با اصلی‌ترین لایۀ حوزۀ اجتماع، یعنی خانواده که هر دو اهمیت بسیاری دارند. ما در حوزۀ مناسبات اقتصاد اسلامی خانوار، به تحلیل بحث حقوق و مسئولیت‌ها و به‌نوعی تقسیم کار قائلیم. البته تا جایی که بنده تخصص و اطلاع دارم، به‌نظر می‌رسد که در فضای اقتصاد اسلامی براساس مزیت‌های نسبی، فرمول نانوشته‌ای از تقسیم کار براساس بهره‌وری‌ها در نظام خانوار وجود دارد. این موضوع در اقتصاد خانواده یک منظومه است که هدف آن، ایمن‌کردن و رسیدن زوجین به آرامش است. یعنی هدف از بحث اقتصاد خانواده در فضایی که قرار است نظام اقتصادی خانواده شکل گیرد، صرفاً رسیدن به رفاه مادی نیست؛ بلکه هدف این است: آرامش مادر تأمین شده و نگرانی‌ها و دغدغه‌های پدر تضمین شود و فرزندان بتوانند با امنیت و آرامش، دوران کودکی خود را سپری کنند که دوران طلایی خاص زندگی آنان است. برای مثال،  یک خانم در نظام اقتصاد اسلامی، دغدغه‌ و مسئولیت تأمین معاش ندارد. این دغدغه‌نداشتن به این معنا نیست که زن نمی‌تواند درآمد کسب کند یا اگر درآمدی کسب کند، از آنِ او نیست؛ بلکه به این معناست که یک خانم وقتی وارد زندگی خانوادگی می‌شود، باید دغدغۀ او در حوزه‌های دیگر کمتر باشد؛ به‌دلیل اینکه بتواند به وظایف دیگری بپردازد که به‌ نظر می‌آید در آن‌ها مزیت نسبی بیشتری دارد. این سازوکار طوری طراحی شده است که بدون ضربه‌زدن به ظرفیت‌های یک زن در دوره‌های خاص، از او به‌طور خاص حمایت‌ کند. نکتۀ دوم این است که اسلام به‌دلیل اینکه خانواده مدیریت نظام‌مند داشته باشد، مسئولیت‌ها را تفکیک کرده و مسئولیت اقتصادی را بر عهدۀ آقایان گذاشته است. یعنی در حوزۀ اقتصاد خانواده از منظر اسلام، صرفاً بحث ایجاد آسایش و امنیت و رفاه مادی ملاک نبوده است؛ زیرا اگر این‌چنین بود، باید همۀ افراد به‌نوعی تشویق می‌شدند که در حوزۀ اقتصادی حضور پیدا کنند. درحالی‌که چنین تشویق‌هایی در این منظومه فقط برای بعضی افراد دیده می‌شود و به‌شکلی، گویی تسهیل شده است که زنان حضور بی‌دغدغۀ اقتصادی در عرصۀ خانواده داشته باشند. پس ملاک این بوده است که علاوه‌بر رفاه اقتصادی، امنیت روانی هم حاصل شود. حال این خانواده که با چنین وضعیت حقوقی و مسئولیت‌های فقهی در منظر اسلام ترسیم شده است، ظهور و بروز پیدا می‌کند و در فرایندهای اجتماعی، مصرف و تولید و درآمد دارد. درست همین‌جاست که مؤلفه‌های اقتصادی اسلام با آن مناسبات اولیه که خدمت شما عرض کردم، گره می‌خورد. در چنین موقعیتی، بحث‌ها دیگر زمینی‌ مطرح نمی‌شوند. مثلاً ما نمی‌توانیم از هر راهی به‌دنبال کسب درآمد باشیم؛ زیرا درآمد در اسلام مقید است به حلال‌بودن. ما این‌گونه قیدها را در منظومه‌های اقتصاد دنیای پیشرفته یا اقتصاد غرب نمی‌بینیم. در دنیای اقتصادی غرب تا جایی ‌که برای ما به‌عنوان سود تصویر می‌شود، اجازۀ فعالیت اقتصادی داریم. همچنین از منظر اسلام، در حوزۀ تولید فقط سودآوری مطرح نیست و کار و تلاش به‌خودی‌خود ارزش دارد. می‌بینیم که در اقتصاد غرب، اصلی‌ترین انگیزۀ بنگاه اقتصادی یا فرد، کسب حداکثر سود یا مطلوبیت است؛ درحالی‌که در نظام اقتصاد اسلامی، تفسیر همین فرایند این است که ما باید کار و تلاش را برای رسیدن به قرب الهی انجام دهیم. آنچه در نظام جهانی غرب تفسیر می‌شود، این است که مصرف، پایه و اساس و مبنای تولید است و تا مصرفی نباشد، تولیدی صورت نمی‌گیرد. اگر این‌گونه به این مسئله نگاه کنیم، هیچ جایی به‌عنوان حد نهایت برای بحث مصرف در نظر گرفته نمی‌شود و ما تا جایی که بتوانیم و بخواهیم، می‌توانیم مصرف کنیم. درحالی‌که در نظام اقتصاد اسلام، خانواده متعهد به داشتن انضباط در مصرف است، حتی اگر بتواند آن مصرف را محقق سازد. قید «جلوگیری از اسراف و تبذیر» نشان‌دهندۀ همین نظم در حوزۀ اقتصاد اسلامی است؛ یعنی مهم نیست که ما می‌توانیم چیزی را مصرف کنیم یا نه؛ بلکه مهم این است که بدانیم این حیطه، حیطۀ نیازهای اساسی است یا خیر و بیش از آن، مجوزی برای مصرف نداریم. در حوزۀ اقتصاد اسلامی اینکه ما به‌عنوان مصرف‌کننده نباید از چارچوب‌های مصرف عرف جامعۀ خود عدول کنیم، دائم یادآوری می‌شود. همچنین، ما نباید به مصرف زیاد خود تفاخر کنیم. حال آنکه اصلاً چنین بحث‌هایی در اقتصاد مدرن و فعلی جهان مطرح نیست؛ زیرا بحث‌های تفاخر و تجمل در نظام اقتصاد بین‌الملل شاید مناسباتی باشد برای ورود به یک مسابقه برای مصرف بیشتر و بیشتر. درحالی‌که در اقتصاد اسلامی ما در ضمن اینکه در بعضی مواقع، وضعیت مالی مناسبی داریم و می‌توانیم بهتر زندگی کنیم، انضباط اقتصادی اسلامی به ما حکم می‌کند که در چارچوب منحصر به ‌فردی مصرف کنیم. لذا به‌نظر می‌آید که بحث اقتصاد اسلامی به‌خصوص در حوزۀ اقتصاد خانوار، از دنیای پیشرفته و اقتصاد غرب فاصله دارد. اما اینکه آیا ما توانایی ترسیم یک الگوی اقتصادی منسجم در آموزه‌های دینی اسلامی داریم یا خیر، باید بگویم که بنده معتقدم ما می‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم؛ ولی امیدوارم که دیر نشده باشد. در اقتصاد اسلامی، معمولاً دو مشکل نگران‌کننده وجود دارد: اول اینکه ما معمولاً از ایده آل‌ها شروع می‌کنیم و مثلاً می‌گوییم که اقتصاد اسلامی دربارۀ حقوق اقتصادی زن چنین سازوکارهایی را تصویر کرده است و از آن‌ هم نام می‌بریم؛ مثل بحث مهریه و نفقه که ایده آل‌ و شکل اصلی اقتصاد در حوزۀ خانواده است. اما نمی‌توانیم دربارۀ راه رسیدن به این ایده آل، صریح و روشن صحبت کنیم. یعنی اگر زنی بخواهد از این حقوق خود به‌نحو احسن استفاده کند، تعارضات خانوادگی بسیاری ایجاد می‌شود. مشکل ما این است که مثلاً آن‌قدر که راجع‌به اشتغال زنان به‌عنوان یک مؤلفۀ مهم صحبت کرده‌ایم که درحال‌حاضر، دیده‌‌بان‌های جهانی بسیار دقیق، آن را رصد می‌کنند، راجع‌به احقاق حقوق زن در خانواده سخن نگفته‌ایم. برای مثال، در جامعۀ ما معمولاً زمانی راجع‌به مهریه صحبت می‌شود که زن و شوهر می‌خواهند از هم جدا شوند و از مهریه فقط به‌عنوان اهرم فشار استفاده می‌کنند؛ درحالی‌که اگر در زمان مصالحه، زن طلب مهریه کند، کاری عجیب انجام داده و انتظار این است که اصلاً زن از این حق خود استفاده نکند. این موضوع به‌عنوان یک عرف هم مطرح ‌است و همه هم تلاش می‌کنند این موضوع را این‌طور توجیه کنند که از نظر اخلاقی، زن باید مهریۀ خود را ببخشد. ولی واقعیت این است که منظومۀ اقتصاد خانوار که در اسلام تعبیر و ترسیم شده است، باید درست کار کند تا تعارضات بیرونی حل شود. یعنی قاعدتاً باید زن امنیت اقتصادی داشته باشد که بتواند به‌وسیلۀ آن، به آرامش اقتصادی برسد تا برای تربیت فرزندان و خانواده مفید باشد. عرض من این است که وقتی دربارۀ این موضوع صحبت می‌کنیم، دیگر دربارۀ عملیاتی‌کردن آن راهکار ارائه نمی‌دهیم و احساس می‌کنیم که این کار مقداری پرخطر بوده و ممکن است به تعارضات خانوادگی دچار شویم؛ درحالی‌که ما داریم همان راه را از مسیر دیگری می‌پیماییم.یعنی خانمی را که به این صورت و براساس دستورهای دینی به حقوق مادی خود نمی‌رسد، منحرف کرده و مجبور می‌کنیم که وارد حوزه‌های دیگری برای کسب حقوق‌ مادی خود شود. دومین مشکل این است که درحال‌حاضر، شاخصه‌های اقتصادی دنیای مدرنِ امروز، شاخصه‌هایی به‌شدت کمّی هستند و قابلیت ‌اندازه‌گیری دارند. مثلاً وقتی که می‌خواهند راجع‌به بهبود وضعیت اقتصادی یک جامعه صحبت کنند، به‌سرعت، سراغ شاخص‌ها و مصادیقی می‌روند که می‌تواند این بهبود را تشخیص دهد؛ مثل اندازه‌گیری تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، کاهش نرخ بیکاری و افزایش نرخ مشارکت. درصورتی‌که ما نمی‌دانیم در فضای اقتصاد اسلامی، شاخص‌های تأمین وضعیت مطلوب اقتصاد خانوار چیست. ما برای اینکه بدانیم یک خانوار در حوزۀ اقتصاد اسلامی، مسیر بهینه دارد یا خیر، باید شاخص‌هایی برای آن در نظر بگیریم که براساس آن‌ها، عملکرد خانواده‌ها را بسنجیم و بررسی کنیم که آیا این شاخص‌ها در خانواده‌ها مراعات می‌شود یا خیر. در نظام اسلامی چنین شاخص‌هایی باید قابلیت ‌اندازه‌گیری داشته باشد و ما باید بدانیم که حقوق زن و مرد به چه میزان و با چه استانداردهایی باید در تأمین معاش نقش ایفا کند. ازسوی دیگر، این نکته هم بسیار مهم است که عقل و خِرد جمعی بحثی نیست که بخواهیم در آن ایجاد شک کنیم. بالاخره تجربۀ بشر بعد از فعالیت‌های متفاوت در گذر تاریخ به جمع‌بندی خاصی رسیده است که نشان‌دهندۀ ظرفیت‌های علمی اقتصاد است. یعنی اگر قرار باشد اقتصاد اسلامی را برپایۀ تعالیم دینی، وحی، روایات، احادیث و عقل به دنیای امروز و جامعۀ بین‌الملل عرضه کنیم، غیر از مباحث و رویکردهای نظری، باید مفاهیم کمّی قابل‌سنجشی نیز ارائه دهیم و متأسفانه تا این کار را انجام ندهیم، نمی‌توانیم این رویکردهای نظری را عملیاتی کنیم؛ یعنی وقتی که می‌خواهیم از وضعیتی موجود به وضعیتی مطلوب برسیم، باید بتوانیم استاندارد وضعیت مطلوب را براساس مقیاسی تعیین کنیم و سپس، مسیر حرکت و سرعت پیشرفت خود را براساس آن نشان دهیم. نتیجۀ این دو مشکل یا آسیب این است که ما معمولاً در بحث‌های نظری، فقط بحث‌های اسلامی را ارائه می‌کنیم؛ ولی در عمل، چاره‌ای نداریم جز اینکه مناسبات اقتصاد جهانی و غربی را به‌کار بگیریم. به‌همین دلیل، به‌نظر می‌آید برای چنین تغییراتی باید این دو مشکل را حل کرد؛ یعنی هم باید تعارضات را ازلحاظ نظری از بین برد و هم باید برای آن‌ها خط‌مشی تعیین کرد. اگر به‌دنبال تبیین اقتصاد خانواده از منظر اسلام هستیم، باید مؤلفه‌های حقوقی و شرعی و فقهی اسلام را برای خانواده ترسیم کنیم تا افراد به‌خوبی آن را تشخیص دهند و تعریف کنند و درنهایت، دنبال حقوق به‌حق خود باشند. البته به همان نسبت، باید بحث تکلیف هم مطرح شده و حقوق و مسئولیت‌ها در کنار هم بررسی شوند. درحال‌حاضر، افراد از حقوق خود از نظر شرعی آگاهی ندارند؛ به‌همین دلیل، مشکل دیگری به‌وجود می‌آید و معمولاً مطالبات نابجایی برای آنان ایجاد می‌شود. همچنین ممکن است فکر کنند که از نظر شارع مقدس، آن‌ها حقوقی ندارند و از طرف دیگر، هیچ مسئولیتی را نیز به‌عهده نمی‌گیرند. ما باید به‌ دنبال آن باشیم که حق و تکلیفی را که در قوانین فقهی اسلام برای فرد و خانواده در نظر گرفته شده است، در فضای اقتصادی تبیین کنیم تا این مؤلفه‌ها استخراج شود و بتوانیم آن‌ها را شاخصه‌سازی کنیم. بنابراین، از مرحلۀ نظری باید مقداری گسترده‌تر نگاه کنیم و به‌دنبال چاره‌اندیشی عملیاتی باشیم.  بنابراین یک اقدام اساسی می‌تواند این باشد که شاخص‌های اقتصاد اسلامی را در حوزۀ خانوار تعریف کنیم. بله، ما باید استانداردهایی را تبیین کنیم که اسلام با دو هدف رفاه دنیوی و سعادت اخروی در نظر گرفته است. منظومه‌ای که ما تبیین می‌کنیم، باید بتواند این دو هدف را درعین‌حال فراهم کند؛ لذا این سبک زندگی دینی که براساس اقتصاد اسلامی رقم می‌خورد، سبکی است که فقط دنیا و رفاه فعلی را در نظر ندارد و به‌دنبال سعادت اخروی فرد هم هست.  به نظر می‌رسد که در سبک اقتصاد اسلامی، شـاخص‌های کیفــی بیشـتر از شـاخص‌های کمّـی موردتوجه است؛ مثل موضوع برکت و رزق ‌و ‌روزی که اندازه‌گیری‌شدنی نیست؛ ولی نگاه اسلام به آن بسیار عمیق است. اما درحال‌حاضر، در جامعه باور به این مسائل شاید از آن جهت کـه جـزو شــاخص‌های اساسـی خانوارها نبوده، بسیار کم شده است. به نظر بنده، با وجود تغییراتی که در حوزۀ فرهنگی جامعه شاهد آن هستیم و چندان هم مطلوب نیست و می‌بینیم که افراد از نظر فرهنگی تغییروتحول نه‌چندان مناسب پیدا کرده‌اند، باز هم در حوزۀ باورهای اقتصادی می‌بینیم که بعضی از همین افراد همچنان ‌به مسائل دینی خود، مثل روزی حلال و برکت یا ربا حساسیت‌هایی دارند و هنوز به چنین باورهایی مقید ‌هستند. این تقید بسیار خوب است و نشان می‌دهد که می‌توان برای این‌گونه مسائل سرمایه‌گذاری کرد. ازسوی‌دیگر، می‌توان گفت که در فضای اقتصاد اسلامی تقریباً هیچ فردی به‌دنبال دسترسی به حداکثر منفعت نیست؛ زیرا جامعه‌نگر است و همیشه خود را در مقابل‌خانواده و اجتماع مسئول می‌داند. به‌همین دلیل، معمولاً در اقتصاد اسلامی تا جایی می‌توانیم به‌دنبال نفع فردی باشیم که این امر نه به حوزۀ خانواده ضربه وارد کند و نه به اجتماع. در حوزۀ خانواده، تفاوت نگرش اقتصاد اسلامی و اقتصاد غربی که نسبتاً عمیق و ‌به دهۀ 1960 مربوط است، این است که در اقتصاد غربی هرچه به‌عنوان بحث اقتصاد خانوار مطرح می‌شود، به این دلیل است که بتواند کارکرد خانواده را با اهداف نظام سرمایه‌داری مرتبط سازد و از ظرفیت خانواده در آن نظام استفاده کند. درصورتی‌که هدف اقتصاد خانوار از منظر اسلام، ایجاد امنیت و آسایش برای ارزنده‌ترین واحد اجتماعی است، نه برای اینکه بخواهیم آن را صرفاً در مناسبات اقتصادی بهینه کنیم. درست است که مفاهیمی مثل برکت یا رزق ‌و روزی حلال همان‌طور که شما فرمودید، کیفی هستند تا بتوانند آرامش و امنیت خانواده را تأمین کنند؛ ولی باید بدانیم که چطور می‌توان این مباحث کیفی را به کمیت‌های قابل‌اندازه‌گیری تبدیل کرد. مثلاً در بحث توسعه معمولاً می‌گوییم که نظام سنجش توسعۀ کشورها توسط شاخص‌های کمّی صورت می‌گیرد؛ درحالی‌که مثلاً شاخص‌های کیفی در نظر گرفته نشده است. برای نمونه، امنیت اجتماعی واژۀ کیفی است؛ ولی می‌شود با مؤلفه‌های خاصی آن را قابل‌سنجش کرد. به‌فرض ممکن است که سنجش میزان وقوع ازدواج و میزان طلاق معیارهایی باشد که بتوانیم به‌وسیلۀ آن، بخشی از امنیت اجتماعی را اندازه‌گیری کنیم. در حوزۀ اقتصاد خانواده هم همین‌طور است. باید این مفاهیم کیفی را عینی و کمّی کرد تا بتوانیم آن‌ها را رصد کنیم که این کار نگاه کارشناسی می‌طلبد. الگوها و سازوکارهای اشتباه اقتصاد در یک خانوادۀ ایرانی چیست؟ این الگوهای اشتباه چه پیامدهایی برای خانواده و جامعه به‌دنبال دارد؟ همان‌طور که گفتم، عینی‌ترین لایۀ سبک زندگی اقتصاد و عینی‌ترین لایۀ بخش اقتصاد هم مصرف است؛ یعنی اگر بخواهیم بحث اقتصاد را با بحث سبک زندگی پیوند دهیم، باید به موضوع مصرف، بیشتر توجه کنیم. امروزه در حوزۀ اقتصاد خانواده بحث مصرف واقعاً بحث پردغدغه و پرچالشی است؛ زیرا الگوی مصرف ما دیگر جواب‌گوی نیازهای اصلی نیست و مصرف ما هم به‌دلیل رفع نیازهای اصلی صورت نمی‌گیرد. در کشورهای اروپایی حوزۀ تولید هم قداست داشته است و بعد از اینکه کارخانه‌ها به تولید انبوه و مازاد بر نیاز مصرف‌کننده رسیدند، بازارهای مصرفی را شکل دادند و مردم را به مصرف تشویق کردند؛ اما در کشوری مثل کشور ما که مصرف، تولید داخلی را تضمین نمی‌کند و مصرف ما با شکل و سیاق دیگری صورت می‌گیرد و حمایت‌کنندۀ تولید داخلی نیست، به‌ نظر می‌آید که ما فقط بازاری مصرفی برای پاسخ‌گویی به تولید سایر کشورها هستیم. بنابراین به ‌نظر می‌آید که بحث مصرف در حوزۀ اقتصاد خانوار یکی از مباحث جدی است که باید بیشتر به آن توجه کنیم. نکتۀ مهم دیگر دربارۀ مصرف، بحث انضباط در مصرف است. افراد باید دقت کنند که واقعاً چه کالایی مصرف می‌کنند و این کالا در سبد خانوار چه هزینه‌ای دارد و اینکه این هزینه ضروری است یا خیر. در مطالعه‌ای که دربارۀ مخارج مصرفی خانوار شهری انجام دادیم، دیدیم که سبد مصرف خانوار که تشکیل‌شده از اقلام مختلف کالاها و خدمات است، در فرایندی بیست‌ساله، تغییر و تحولات بسیاری پیدا کرده است. مثلاً اگر حدود سی سال پیش، هزینۀ آموزش بخش کوچکی از مخارج مصرفی خانوار را تشکیل می‌داد، درحال‌حاضر و به‌خصوص در جامعۀ شهری، این هزینه بسیار افزایش یافته است یا مثلاً امروزه موضوع ارتباطات و هزینه‌های ارتباط همۀ افراد خانواده و دسترسی آن‌ها به وسایل ارتباطی بسیار جدی شده است که هزینۀ بسیاری را به خانواده تحمیل می‌کند؛ درصورتی‌که این موضوع در سی سال گذشته اصلاً مطرح نبوده است. حال فارغ از اینکه این تحولات چقدر درست یا نادرست است، باید بگوییم این تغییرات نشان می‌دهند که باید یک خط‌مشی بلندمدت وجود داشته باشد که این تغییرات را رصد کند و آن‌ها را مدیریت کرده و تعیین کند که کدام هزینه‌ها ضروری‌تر است. به نظر بنده، این کار باید در حوزۀ مدیریت کلان جامعه اتفاق افتد؛ یعنی کسانی‌که خط‌مشی یک اقتصاد را برنامه‌ریزی می‌کنند، باید به‌دنبال این باشند که روال مصرفی خانوار را در جامعۀ شهری و روستایی رصد کنند و این تغییر و تحولات را ببینند و هرجا مشاهده کردند که خانواده‌ها از مسیر تعادل خارج می‌شوند، به آن‌ها آگاهی دهند. باید به لایه‌های عمیق‌ترِ خلقِ نیاز هم توجه شود. ما معمولاً بعد از آنکه پدیده‌ای اتفاق می‌افتد، به‌دنبال مقابله با آن هستیم و هیچ‌وقت راجع‌به‌ اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، پیش‌بینی خاصی نمی‌کنیم؛ مثلاً تا به حال پیش‌بینی نکرده‌ایم که در بیست سال آینده، وضعیت نیاز خانوار چگونه تعیین می‌شود و چه سازوکاری آن را تعیین می‌کند یا فرزندی که قرار است در بیست سال آینده به دنیا آید، با چه وسایل ارتباط‌جمعی در ارتباط خواهد بود. همچنین پیش‌بینی نکرده‌ایم که این وسایل ارتباط‌جمعی را از نظر مدیریت کلان ما چقدر می‌توان رصد کرد و چگونه می‌توان در برابر آن‌ها، از مرزهای ملی حفاظت کرد. این نکات در حوزۀ مصرف خانوار بسیار مهم هستند. همچنین به‌نظر می‌آید در زندگی امروز، به‌جای اینکه بر اصالت تولید در خانواده فعالیت کنیم، همه به‌دنبال اصالت ثروت و درآمد هستیم؛ یعنی دیگر این طور نیست که خانوار به‌عنوان یک واحد تولیدکننده برای خود هویت قائل باشد؛ بلکه بحث این است که خانواده چقدر درآمد و ثروت دارد. حتی ممکن است تولیدکننده هم نباشد و اصلاً کار و تلاشی هم در آن خانواده انجام نشود.  همچنین موضوع پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در نظام خانواده موضوعی است که توجه چندانی به آن نمی‌شود؛ مثلاً وقتی راجع‌به زنان به‌عنوان عناصر تأثیرگذار در فضای اقتصاد خانوار صحبت می‌کنیم، به آن‌ها فقط در حوزۀ نیروی کار توجه کرده و مقداری هم تأثیرگذاری فرهنگی آن‌ها را در حوزۀ مصرف بررسی می‌کنیم. اما نکته اینجاست که حتی در فضای اقتصاد مدرن غرب نیز در خانواده به نقش مولّد زنان در حوزۀ پس‌انداز و سرمایه‌گذاری توجه می‌شود؛ زیرا بیشترِ زنان به‌دلیل اینکه ریسک‌گریز هستند و ورود به فضاهای سرمایه‌ای برای آنان سخت است، اگر هم پس‌اندازی داشته باشند، نمی‌دانند چگونه آن را سرمایه‌گذاری کنند. خانواده معمولاً منطقی برای پس‌انداز ندارد و احساس می‌کند که همواره درحال مصرف بیش از حد درآمد خود است و چیزی برای پس‌انداز او باقی نمی‌ماند. به‌همین دلیل، برای این کار تلاشی نمی‌کند. بنابراین، روحیۀ سرمایه‌گذاری و نوآوری شغلی معمولاً در خانواده‌ها به‌خصوص خانواده‌های شهری از بین رفته است. موضوع اساسی و مهم دیگر در حوزۀ اقتصاد خانواده، فرزندان هستند. حدود پنجاه سال پیش در خانواده‌های ایرانی، فرزندان مولّد و عواملی بودند که می‌توانستند به اقتصاد خانواده کمک کنند؛ اما امروزه در جامعه و به‌خصوص در جامعۀ شهری ما، فرزندان عناصر مصرف‌کننده هستند که هیچ نقشی در تولید‌کنندگی و کمک به اقتصاد خانواده ایفا نمی‌کنند. نکتۀ جالب توجه این است که هر قدر هم رفاه خانواده افزایش پیدا می‌کند، پدر و مادر به‌جای اینکه به‌دنبال افزایش تعداد فرزندان خود باشند، سعی می‌کنند کیفیت تربیت و آموزش همان یک فرزند را افزایش دهند و بر سرمایه‌گذاری آموزشی او بیشتر تمرکز می‌کنند. نکتۀ دیگری که بسیار مهم است، تعارض نقش‌ها در حوزۀ اقتصاد خانواده است؛ یعنی فشارهای اقتصادی و تشویق‌های فرهنگی تحمیل‌شده موجب شده است که تعارض نقش‌ها به‌وجود آید و دیگر مشخص نباشد که مسئولیت اقتصادی خانواده به‌عهدۀ چه کسی است. درحال‌حاضر، آقایان دوست دارند با خانم‌های شاغل ازدواج ‌کنند و این بحث واقعاً باعث تفاخر آقایان است. اینکه همۀ مردان جوان به‌دنبال ازدواج با خانم شاغل هستند، می‌تواند به‌نوعی اجبار باشد یا اگر یک انتخاب است، باید دانست این انتخاب براساس چه اصولی است. به نظر شما چه راهکارهایی برای برون‌رفت از این ساختار نادرست می‌توان در پیش گرفت؟ عینی‌ترین و مصداقی‌ترین بحثی که در ‌سال‌های اخیر در کشور ما مطرح شده است تا بتوانیم در حوزۀ اقتصاد اسلامی گام برداریم، اقتصاد مقاومتی است. این بحث واقعاً از بحث‌های بی‌نظیر است. اقتصاد مقاومتی به این معناست که ما به قابلیت‌های درون‌زای خود پی ببریم و براساس داشته‌های خود برنامه‌ریزی کنیم. این اقتصاد برخلاف اقتصاد ریاضتی، تقریباً چشم‌انداز بلندمدتی دارد و معمولاً این‌طور نیست که ما حتماً وقتی با یک تهاجم بیرونی درگیر شدیم، اقتصاد خود را مقاومتی کنیم.  در حوزۀ اقتصاد مقاومتی نقش خانواده بی‌بدیل است. اگر نگاهی هم به سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی بیندازیم، می‌بینیم که در بعضی بندهای دستورهای مقام معظم رهبری که اواخر سال گذشته ابلاغ شد، این موضوع کاملاً با ماهیت و کارکرد خانواده مرتبط است.مثلاً بند هشتم سیاست ابلاغی دربارۀ مصرف و تغییر فرهنگ است که نشان می‌دهد خانواده می‌تواند در این حوزه، از کارکردهای فرهنگی خود به‌خوبی استفاده کند. همچنین در بند اول، به استفاده از همۀ منابع انسانی به‌عنوان نیروی کار اشاره شده است و سپس، بحث کارآفرینی مطرح می‌شود؛ بدین‌صورت  که خانواده می‌تواند به‌خوبی منابع خود را تجهیز کند یا بهره‌وری را افزایش دهد. این موضوعات نشان می‌دهند که خانواده در به‌وجود آمدن لایه‌های فرهنگی برای پیوستن به حوزۀ اقتصاد مقاومتی نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. به‌عنوان نتیجه‌گیری باید بگویم که اصلی‌ترین بحث‌ برای پیوند سبک زندگی به اقتصاد اسلامی، تعریف درست نظر اسلام در حوزۀ اقتصاد خانواده است که این نظر باید به‌عنوان مطالبه‌ای جدی تبیین شود. این مناسبات اقتصادی نباید فقط برای تعامل زوجین مطرح ‌شود؛ بلکه باید حتی فرزندان از نظر حقوق و مسئولیت‌ها بدانند که خانواده تا چه حد در قبال آن‌ها مسئول است و تا چه سِنی مسئولیت برآورده‌کردن نیازهای آنان را بر عهده دارد و این مسئولیت‌ها از نظر اقتصاد اسلامی چگونه معنا می‌شود. نکتۀ مهم‌تر این است که وقتی بحث فرهنگ و اقتصاد در نگاه مقام معظم رهبری به مدیریت جهادی و عزم ملی گره می‌خورد، نشان‌دهندۀ این است: تا وقتی که مدیران ارشد نظام و کسانی‌که خط‌مشی نظام را در حوزۀ اقتصادی ترسیم می‌کنند، قائل به باورها و ارزش‌های فرازمینی نباشند، نمی‌توان از کل جامعه انتظار عزمی جدی و ملی داشت. مدیریت جهادی شاید ناظر به ‌همین مسئله است که واقعاً جهاد را کسی انجام می‌دهد که به اصول و باورهای فرامادی اعتقاد دارد. این نگاه در مدیران ارشد و سیاست‌گذار نظام است که باعث می‌شود برای کل جامعه عزم و باور ملی ایجاد شود. همچنین در حوزۀ اقتصاد اسلامی باور بر این نیست که عقل و خِرد جمعی را نادیده ‌گیریم. بحث آن است که علاوه‌بر همۀ فرضیاتی که در فضای علم اقتصاد می‌پذیریم، به یک بحث دیگر هم معتقدیم و آن این است که تعالیم دینی ما در این حوزه دستورهایی دارد که در کنار تجربۀ بشری، فضای ایده آل‌تری ایجاد می‌کند. بنابراین، بنده در بحث اقتصاد اسلامی در حوزۀ خانوار، تقید برنامه‌ریزان و مدیران ارشد نظام را به مناسبات اسلامی و باور ارزش‌های آن را ضروری می‌دانم. نکتۀ آخر دربارۀ اقتصاد خانواده این است که به‌نظر می‌آید ما صرفاً بر کارکردهای کمّی خانوار تمرکز کرده و به کارکردهای کیفی خانواده در حوزۀ اقتصادی کمتر توجه کرده‌ایم. برخی کارکردهای خانواده فقط در فضای خانواده معنا دارد و هیچ جای دیگری نمی‌توان آن‌ها را پیدا کرد؛ مثل بحث تربیت نسل. بنابراین، به نظر بنده، ما نباید به بحث خانوار و کارکردهای آن به‌خصوص در فضای اقتصادی به‌صورت سطحی نگاه کنیم. گفت‌وگو با لیلاسادات زعفرانچی منبع: خردنامه همشهری انتهای متن/



94/08/07 - 00:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن