تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819579030




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چالشها و فرصتهاي الحاق ايران به سازمان جهاني تجارت


واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: چالشها و فرصتهاي الحاق ايران به سازمان جهاني تجارت
اين مقاله در همايش " عضويت ايران در سازمان جهاني تجارت (WTO)، پيشرفت ها، چالش ها و نقش بخش خصوصي" به مناسبت سومين سالگرد عضويت ناظر ايران در WTO ارائه شد.
آفتاب - دكتر محسن طلايي*: شايد الحاق به سازمان جهاني تجارت را بتوان از جمله بارزترين نشانه هاي جهاني شدن برشمرد. الحاق به آن سازمان از آن رو يكي از نشانه هاي بزرگ جهاني شدن است كه نه فقط تجارت بلكه كليت اقتصاد و قوانين مربوطه در كشور را در هماهنگي و بلكه يكرنگي با قوانين و مقررات جهاني و بين المللي بطور قطع تحت تأثير جدي قرار مي دهد تا آنجا كه برخي از اين قوانين به حدي تغيير خواهند كرد كه موجودي ديگر خواهند شد. همين باعث شده است كه جهاني شدن با ابعاد گسترده خويش غالباً به معني باز شدن درهاي اقتصاد و اجتماع كشور و بلكه به يك معني سياست آن به روي جهان تلقي شود.

در اين تلقي از جهاني شدن، كشور، موجودي دست بسته انگاشته مي شود كه هيچ اختياري از خود نداشته و هر بلايي را براي دست يافتن به آتيه اي واهي ناچاراً مي پذيرد. در واقع اين نگرش به جهاني شدن، چالشهاي جهاني شدن براي كشور را بلامنازع دانسته و خود را فاقد هر گونه سلاح و يا ابزار برابر براي رويارويي با آن چالشها مي پندارد. به همين جهت است كه بدپنداران، الحاق كشورمان به اين سازمان را ، حتي اگر موانع پيش روي از جاي برخيزند، به صلاح ملك و مملكت ايران زمين ندانسته و آن را باعث بيكاري و نگون بختي اقتصاد كشور ميدانند.
اما خوش پنداران چه مي‌گويند؟

ايشان بر اين باورند كه جهاني شدن و در رأس آن، الحاق به سازمان جهاني تجارت، درهاي بسته اقتصاد و تجارت ديگر كشورها را به روي ما و بازرگانان ما خواهد گشود و ما كه در توليد برخي كالاها و خدمات، خود را داراي مزيت نسبي پنداريم به آساني آب خوردن به بازارهاي جهاني راه خواهيم يافت؛ كالاهاي ما فروش خواهد رفت؛ سيل ارز خارجي به حسابهايمان واريز خواهد گشت؛ بيكاري از كشورمان رخت برخواهد بست و هماي سعادت بر شانه هاي نقشه ي گربه نشان خواهد نشست.

پندارهاي اين دو گروه كه ذكر آن آمد هم درست است و هم نادرست. معروف است كه جهاني شدن هم چالش آور است و هم فراهم كننده فرصت. الحاق به سازمان جهاني تجارت نيز به عنوان پرچم جهاني شدن همين گونه است يعني هم دربردارنده چالش است و هم زاينده فرصت. اما خوب است با دقت به اين دو مفهوم بنگريم. «چالش» در بطن خود فعليت را به ارمغان مي آورد در حالي كه «فرصت» يك موجود بالقوه است كه بايد آن را دريابي وگرنه از دست تو بيرون خواهد شد. آنچه كشور چه در مذاكرات الحاق و چه در بدو الحاق عملي و چه در زماني كه بازار به الحاق واكنش نشان مي دهد به واقع احساس مي كند چالش است. چرا؟ چون چالش فعليت دارد. اما عملي شدن فرصتها نيازمند كار و تلاش دسته جمعي و هماهنگ و موقع شناسي است.

از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل است كه فرمودند: فرصتها مانند ابر در گذرند پس آنها را دريابيد. تشبيه فرصت به ابر تشبيه لطيفي است چرا كه بازگوكننده اين حقيقت است كه ما مي پنداريم ابرها ساكنند و هميشه دست يافتني، اما در واقع آنها با سرعت درگذرند و اگر غفلت كنيم از چنگمان برون خواهند شد.

تا به اين جاي حتماً تصور مي‌كنيد كه چالشها بر فرصتها پيشي گرفته اند. اما حق جز اين است. حق اين است كه چالشها و فرصتها در ظروفي همسنگ قرار دارند و اين كشور متقاضي الحاق است كه با عمل خويش مي تواند يكي را به نفع ديگري به پيش اندازد. آگاهي از روندها و علت ها و معلولها و زمان شناسي و زمانه داني و حركت سريع و دقيق مديريت كشور مي تواند فرصتهاي ما را به حداكثر فعليت و چالشها را به حداقل آن برساند. اين دستان مديران پرتوان است كه خواهد توانست با آگاهي از نيازها و توانمنديهاي كشور و شناخت طرفهاي مذاكره و احاطه بر روشها و فنون تعامل با اغيار، در مسير مذاكرات، ما را به پيروز ميدان نبرد چالشها و فرصتها مبدل سازد.

پس حقيقت اين است كه ما بايد عصاره تنبلي و خودمحوري و بزرگ بيني را به هر نحو ممكن از خود دور سازيم، تكاني به تن رنجور تجارت و اقتصاد خويش دهيم و حركتي انقلابي را براي غلبه ي فرصتها بر چالشهاي الحاق بياغازيم. تنها در اين صورت است كه چالشها ما را نخواهند بلعيد. اما من نيز با شما موافقم كه اگر به همين شكل پيش برويم، كه اكنون مي رويم، پاياني جز شكست در انتظارمان نخواهد بود.

پس به عبارت ديگر، فعليت چالشها و بالقوه بودن فرصتها دليلي براي ملحق نشدن به اين سازمان نخواهد بود چه اينكه جهاني شدن رودي پرخروش است كه تنها مي تواني، اگر بداني، بر امواج آن سواري كني اما كنار امن ندارد كه از آن بر امان باشي. با حاشيه گزيني و برج عاج نشيني، موج ما را خواهد برد بي انكه بتوانيم از آن بهره اي ببريم. چين را نگاه كنيد،

” بايد ضمن تغيير روشهاي توليد، وابستگي خود را به سياستهاي حمايتي دولت كاهش دهد هرچند دولت بخواهد اين سياستها ادامه يابد. ... “

درخواهيد يافت با اين كه قبل از پيوستن به سازمان جهاني تجارت، بازار دنيا را تحت تأثير قرار داده بود و مي توانست به همان صورت به پيش برود خود را ناچار از الحاق ديد. لذا پس از 15 سال مذاكره به آن سازمان پيوست. ما قطعاً در اقتصاد و تجارت زورمندتر از چين نيستيم و وضعيت فعلي گواه روشني بر اين مدعاست.

اما درس ديگري نيز بايد از چين و ماچينيان آموخت: كار و تلاش بي وقفه قبل از الحاق و بالا بردن كميت و كيفيت توليد كالا و خدمات در كشور براي آنكه به وقت ورود به سازماني كه همه منتظرند تا شما را ببلعند، چونان شيري غران، رقيبان را به مصلحت انديشي و امتياز دهي واداريد.

پس تا اينجا دانستيم كه بايد ابتدا از خود شروع كنيم و به تمرين فراوان قبل از آغاز زورآزمايي خود را آماده سازيم و سياست بدانيم و روندها بشناسيم تا راه از بيراه جدا كنيم چه اين كه اين عرصه همانگونه كه گفته آمد تنها عرصه تجارت و تعرفه نيست كه ميدان اقتصاد و سياست است. گذشته از اينها، قرار نيست كه تجارتي آزاد و بدون حد و حصر با دنيا برقرار كنيم.

درست است كه حريفان از ما بيش از توانمان طلب خواهند كرد اما چنين نيست كه ما همه خواسته هاي ايشان را بپذيريم و اگر بپذيريم بي شرط متقابل و اخذ امتيازي در خور باشد. گذشته از تمرين توليد و بالا بردن كيفيت، بايد بدانيم و بتوانيم با ايشان آنگونه كه شايسته ايرانيان است مذاكره كنيم و انشاءالله با وجود كارشناسان و مديراني سياست شناس و دنيا ديده و زبان دان و اقتصاد دان، و با فرصتي چند ساله در مذاكرات چنين خواهد شد.

اما بخش خصوصي چه نقشي دارد؟ اگر تا كنون موانع قانوني براي ورود جدي بخش خصوصي به عرصه اقتصاد كشور وجود داشت، ابلاغ سياستهاي كلي ذيل اصل 44 قانون اساسي اين موانع را از پيش پاي ايشان برداشت. موافقم كه تا اجراي كامل آن راه درازي در پيش داريم اما بايد پذيرفت كه راه باز شده است واكنون بايد گفت كه دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

در اين ميان نقش بخش خصوصي براي دست يافتن به جايگاهي شايسته و توانمند براي تعامل مؤثر و سودمند با دنيا به چند «بايد» ختم مي شود. بخش خصوصي اعم از توليد كنندگان، صادر كنندگان و وارد كنندگان، به عنوان مشاوران

” نه تنها بخش دولتي بلكه بخش خصوصي نيز بايد با كسب انعطاف لازم خود را به اين مديريتها مجهز سازند.... “

امين دولت، ابتدا بايد ضمن انتقال خواستهاي معقول و قانوني خود به دولت و مذاكره كنندگان، ايشان را حامي خود بداند و به ايشان اعتماد روا دارد تا ثبات سياستها كه سرلوحه كار دولتمردان در الحاق به سازمان است مانعي بر مسير الحاق تلقي نگردد. دوم اينكه بايد خود را با روندهاي جهاني، قوانين مربوطه، و روشهاي خرد و كلان فتح بازارهاي بين المللي آشنا سازد.

لذا بر همين اساس در سومين قدم بايد ضمن تغيير روشهاي توليد، وابستگي خود را به سياستهاي حمايتي دولت كاهش دهد هرچند دولت بخواهد اين سياستها ادامه يابد. در يك اقتصاد جهاني شده، اگرچه حمايت كماكان حيات دارد اما فضاي حياتي كمي در اختيار خواهد داشت و بهانه هاي فراوان و محكمي لازم است تا اين فضاي حياتي را نگاهباني كرد. گذشته از بخش كشاورزي كه كماكان بطور سنتي توليد مي كند و ضرورت تغيير بنياني در آن احساس مي شود، شركتهاي كوچك و متوسط كه بيش از 60 درصد كل نيروي كار را در بخش صنعت تشكيل مي دهند بايد خود را مجهز ساخته و آماده تغييرات شوند تا از روند الحاق گزندي نبينند. همه اينها كه گفته شد بخشي از آن تمريني است كه هم دولت و هم صاحبان توليد و تجارت بايد صورت دهند تا رستم فرصت بر اسفنديار چالش در ميدان مذاكره و عمل ظفر يابد.

در يك كلام، نه تنها بخش دولتي بلكه بخش خصوصي نيز بايد با كسب انعطاف لازم خود را به اين مديريتها مجهز سازند: مديريت شناخت و ارتباط كه سياستهاي تجاري و اقتصادي دنيا را مي شناسد و به مجموعه تحت امر خويش مي شناساند و آنگاه با جهان پيراموني به نحوي هدايت شده ارتباط برقرار مي كند؛ مديريت تغيير، كه براي كسب سود بيشتر، تغييرات بنيادين در عرصه اقتصاد و تجارت را مديريت ميكند و يا سازمان خود را با آن تغييرات وفق ميدهد و پايه هاي جديد آن را مستقل از حمايت هاي رخوت آور پي ريزي مي كند بي آنكه بخواهد به بهانه تغيير، متضرر شود؛ و در نهايت مديريت سرعت، كه سياستهاي اقتصادي و سازمان خود را پا به پاي تحولات جهاني به پيش مي برد بي آنكه از ارزشها و اصول خود دست بردارد. همه اينها كه گفته شد مديراني لايق، آگاه، متعهد، دلسوز، كاردان، جوان، نوگرا، و پايبند به اصول را مي طلبد كه اين فرايند پر پيچ و خم را با درايت هدايت كنند.

*معاون اقتصادي وزارت امور خارجه
 سه شنبه 7 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن