محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845841356
برزیده،کارگردان «مزار شریف»: آقای جنتی به عنوان وزیر ارشاد، ازنظر من به هیچ وجه شایستگی این وزارت را ندارد
واضح آرشیو وب فارسی:الف: برزیده،کارگردان «مزار شریف»: آقای جنتی به عنوان وزیر ارشاد، ازنظر من به هیچ وجه شایستگی این وزارت را ندارد
بخش فرهنگ و هنر الف، ۴ آبان ۹۴
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۲
ماهنامه «رمز عبور» در شماره جدید خود مصاحبهای مفصل با عبدالحسن برزیده، کارگردان فیلم «مزارشریف» انجام داده است که در آن از دل بحث در مورد اشکالات و نقائص «مزارشریف» به نقد مدیریت فرهنگی دولت هم پرداخته شده است. متن کامل این مصاحبه را در «رجانیوز» میخوانید:چرا اینقدر از سینما دور بودید و کار نکردید. از سال ۸۳ تا ...رفقای شما بودند که نگذاشتند کار کنیم. البته متأسفانه رفقای قدیمی خود من هم بودند. دائماً دعوا بود. وسط دعوا که نمیشود کار کرد. البته به انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس رفتم و داوطلبانه هاراگیری کردم و گفتم یک مدت کار نمیکنم و بهجای آن به ساخت فیلمهای جنگی کمک میکنم. این هم یک اشتباه دیگر بود. آدم در زندگیاش اشتباه زیاد میکند. حالا شما جوان هستید، سعی کنید اشتباهات ما را نکنید.نکتهای که وجود دارد این است که «مزارشریف» سوژه ملتهبی دارد و سوژه آرامی نیست. درست است که الان فضای اکرانش آرام است، ولی واقعیت این است که سوژه ملتهبی است و حرفوحدیثهای متفاوت دربارهاش زیاد است. دلیل انتخاب این سوژه برای ساخت چه بود؟ چرا با یک فیلم بیدردسرتر به سینما بازنگشتید؟این خودش یک بیماری است که نمیتوانم کار آرام و راحت بکنم و نمیدانم چرا. تربیتشده دوران انقلاب و جنگ هستیم دیگر. کلاً اکشن هستیم، ولی واقعیت این است که فیلمسازی مثل رانندگی و دوچرخهسواری است و اگر ۱۰ سال هم کار نکنی، فیلمسازی یادت نمیرود ـ البته هیچ فیلمسازی دوست ندارد برای مدت طولانی فیلم نسازد و در شرایطی قرار گرفتم که فیلم نساختن اشتباه خودم بود ـ ولی طولانی شدن زمان باعث میشود انسان تأمل بیشتر و یک خرده خودش را بازسازی و حتی فرصت کند چهار تا کتاب بخواند و چهار تا فیلم ببیند. از این جهت به نظر من اتفاقاً خوب هم هست. همانطور که عرض کردم ما خودمان کلاً آدمهای آرامی نیستیم و دنبال کارهای آرام نمیرویم و شاید لازم باشد کمکم برویم. سن و سالمان دارد یک جوری میشود که فکر میکنم باید بهتدریج به سراغ کارهای آرام برویم، ولی واقعیت این است که موضوع خیلی موضوع مهمی بود. حداقل برای من خیلی اهمیت پیدا کرده بود. اوایل با آن درگیر و متوجه جزئیاتش شدم و بعد هرقدر که اطلاعاتم بیشتر میشد، علاقه و انگیزهام هم بیشتر میشد، بهخصوص که از یکجایی احساس کردم انگار عدهای دوست ندارند این فیلم ساخته شود. اینجور مواقع آدم بیشتر انگیزه پیدا میکند. بههرحال فکر میکردم اتفاق بسیار مهمی در تاریخ کشور است و مسکوت مانده است. بنا هم نداشتم یک فیلم تحلیلی بسازم، ولی فکر میکردم باید احیا و زنده شود و این فیلم بهعنوان یک سند زنده و قطعی بماند و به نظرم سینما این فرصت را در اختیار آدم قرار میدهد.کثرت روایتها در خصوص این ماجرا باعث میشد منابع بیشتری در اختیار شما قرار گیرد یا نگرانیهای شما را در این مورد که اگر اثر درنیامد چه میشود، بیشتر میکرد؟قصه مزارشریف جدا از اهمیت موضوع که واقعاً یک موضوع ملی است و تبدیل به دغدغه شخصی من شده بود، در درون خودش بار دراماتیکی را که به دنبالش بودیم داشت و حجم زیادی از اطلاعات هم موجود بود که میتوانست به ما کمک کند تا بتوانیم به ریتم بهتری هم دست پیدا کنیم. فکر میکنم در کنار این قضیه بهاندازه پنج تا مزارشریف دیگر هم میشد ساخت. اتفاقات متفاوتی که در این مسیر میافتد و حتی مقدمتر و مؤخرتر از این موضوع را میتوانیم کار کنیم، ولی سینما تایم محدودی دارد و ما در آن تایم کار کردیم.در میان منابعی که در اختیار داشتید، اصلیترین منبع شما خود آقای شاهسون بود؟بهطور طبیعی همینطور است، چون تنها آدمی است که در آن ماجرا حضور داشته و بعد توانسته بود خود را به ایران برساند.برای نوشتن فیلمنامه از چه منابع یا شخصیتهای دیگری ـ در صورتی که مایلید اسم ببرید ـ استفاده کردید؟عدهای از بچههایی که از قبل در کنسولگری بودند، مثلاً یکی از آنها از دوستانی است که شب قبل از این حادثه به همراه سرکنسول از مزارشریف بیرون میآید. با آقای بروجردی صحبت کردم.آن موقع معاون بخش افغانستان، پاکستان و ... وزارت امور خارجه بودند. البته ایشان به دلایل شخصی، بخشی از مطالبی که از قول ایشان نقل کردهام، در جایی صحبت کردند و مرا تکذیب کردهاند، ولی بعداً که به سایتها مراجعه کردم، دیدم مطالبی را که به من گفتهاند در یکی از سایتها هست؛ یعنی غیر از اینکه به من گفته بودند در جای دیگری هم مصاحبه کرده و گفته بودند. حالا ایشان چه اصراری دارد که بگوید با من صحبت نکرده است، خودش میداند. بههرحال مجموعهای از آدمها دخیل بودند. آخر کار هم با خانم افخم گفتوگویی کردیم که خیلی خوب بود.در روند تکمیل فیلمنامه؟بله در آنجا متوجه شدیم موضوع، مسأله خود وزارت خارجه هم هست. به قول خانم افخم موضوعی است که هنوز پروندهاش باز است و در مذاکرات و ملاقاتهایی که با طرف پاکستانی دارند، معمولاً این موضوع مطرح میشود، چون بههرحال پاکستان بخشی از این ماجراست.بعد از اینکه فیلمنامه را تکمیل و همه منابع را بررسی کردید، آیا با منبع دیگری مواجه شدید که بگویید کاش قبل از تکمیل فیلمنامه به این سند بر میخوردم و یا با این آدم مواجه میشدم. از این اتفاقات برای شما افتاد؟نه خوشبختانه. فیلم که ساخته شد، آقای شاهسون فیلم را دید و خیلی راضی و معتقد بود که تا حد زیادی به ماجرا نزدیک است. البته غیر از بخش سینمایی کار که تغییرات لازم است و قصه تغییراتی میکند، ولی وقتی تنها شاهد ماجرا فیلم را تأیید میکند، خیال آدم راحت است که امانتداری کرده و چیزی که ساخته به واقعیتی که اتفاق افتاده خیلی نزدیک است.در جایی خواندم که گفته بودید فکر میکردم کار طالبان است و بعد فهمیدم کار پاکستان است. حالا میبینیم انگلیس هم نقش دارد. این نکته به این موضوع برمیگردد که انگلیس در همه چیز نقش دارد، یا واقعاً دلیل و مدرکی برای این امر وجود دارد؟این یک سوءتفاهم بود. در صحبتهایی که کردم، آخرش گفتم کار انگلیسیها است. به شوخی مثل داییجان ناپلئون گفتم، ولی معتقدم جریاناتی که در دنیا اتفاق میافتند، هیچکدامشان بدون رهبری امریکا، انگلیس و چند کشور دیگر اتفاق نمیافتند. اگر بخواهیم کمی عقبتر برویم، اساساً ظهور و حضور طالبان و تقویت آن و کمک کردن به اینکه شکل بگیرد و حتی بر افغانستان حاکم بشود، کار امریکاییها بود و مطمئناً دخالت داشتند و خودشان هم گفتهاند، یعنی چیزی نیست که پنهان باشد، ولی مثل جریان داعش است که از یکجایی از کنترلشان خارج میشود و از جایی به بعد مجبور میشوند در مقابلش بایستند. در حالی که خودشان آن را به وجود آوردند، همانطور که صدام را به آن شکل به وجود آوردند و یا جریانات دیگری که در اطراف ما اتفاق میافتند.یعنی فکر میکنید این از فیلم نمیآید؟ یعنی مخاطبی که میرود و فیلم را میبیند اطلاعات کافی دستگیرش نمیشود؟بههیچ وجه.به تعبیر دقیقتر، فکر نمیکنید جامعه برای دیدن این فیلم پیشزمینه نیاز داشت؟ همانطور اشاره کردید شما فاصله زیادی از قضیه گرفتید و چندین سال از این ماجرا گذشت. بعد از آن حادثه، جامعه ما چندین شبه بحران را از سر گذرانده است. اگر همه پروندههای این حادثه را هم برای یک جوان باز کنید، میگوید مسائل بسیار جدیتر از این اتفاق افتادهاند.مثلاً کدام اتفاق؟مثلاً اتفاقات سال ۸۸، ماجراهای داخلی جامعه که این همه حادثه را از سر میگذراند، مثلاً همین حادثه مکه، همه حوادثی هستند که برای مردم ما اتفاق میافتند.ما این قضیه را قبل از ماجرای مکه ساختیم، ولی مهمترین حادثه همان سال ۸۸ است.نکته این است که وقتی از حادثهای این همه فاصله گرفتید، دیگر تاریخ مصرف آن میگذرد. اگر فیلم سال بعد از حادثه ساخته میشد قطعاً بیشتر مخاطب داشت.اینطور فکر نمیکنم. البته اگر در آن زمان ساخته میشد قطعاً شرایط بهتری داشت، ولی بار معنایش این نیست که در آن زمان هم خیلی از آن استقبال میشد.احتمالاً به یک پیشزمینه نیاز دارد. این پیشزمینه هم دست آقای برزیده نیست. آقای برزیده بهعنوان کارگردان کاری را ساخته که دغدغهاش بوده است و میگوید قائل به سفارشیسازی نیست. الان تحلیلش چیست و فکر میکند مزارشریف در چه شرایطی میتوانست مخاطب بیشتری را جذب کند؟ ما فرض میکنیم بخشی از جامعه با سینما قهر است. آیا اگر جامعه ما با سینما هم قهر نبود، مزارشریف دغدغهاش بود یا نهایتاً محمد (ص) دغدغهاش میشد؟نهفقط مزارشریف، بلکه همه فیلمهای سیاسی که حرفی برای گفتن دارند، اگر دستشان باز باشد جذابتر میشوند؛ یعنی اگر میتوانستم در مزارشریف راحتتر حرف بزنم، مطمئناً جذابتر میشد.سؤال بعدیام دقیقاً همین است که چقدر این ضعفها را ناظر به خطوطی میبینید که خود را ملزم به رعایت آنها میدانستید و چقدر قائلید اینها اجتنابناپذیرند؟یکبخشی الزامات شخصی است، یعنی برای خودم خط قرمزهایی دارم.چه خط قرمزهایی؟عرض میکنم. من میگویم وقتی دارم راجع به موضوعی حرف میزنم که در آن یک جنایت فجیع توسط طالبان افتاده است، باید حواسم باشد که وقتی دارم نقد میکنم که در کنار این ماجرا برخی مسئولین ما هم مقصر هستند، چون چرا گذاشتند بچههای ما در آنجا بمانند، سعی میکنم به نکته دوم کمتر بپردازم، چون این جنایت نباید کمرنگ و بیتأثیر شود. اینها الزامات شخصی است، چون معتقدم مردم کلاً نباید از وضعیت داخلی کشور ناامید شوند. این مورد اهمیت دارد. خود من گاهی در اتفاقاتی که میافتد دچار یأس میشوم، ولی سعی میکنم خودم را بازسازی کنم، به همین دلیل وظیفه داریم با جامعه به همین شکل مواجه شویم. اینها الزامات شخصی هستند که میتوانند غلط باشند و تغییر کنند. شاید چند سال دیگر این الزامات را نداشته باشم، چون قبلاً الزاماتی داشتیم که امروز ندارم. یکبخشی هم این است که بههرحال داریم در این کشور فیلم میسازیم و فیلم قرار است اکران شود. مزارشریف بهقدری برایم مهم بود که نمیخواستم به هر دلیلی ساخته نشود و یا به نمایش در نیاید. آنقدر وجوه مهمی داشت که میتوانستم از چیزهایی بگذرم و شخصاً به همینی که الان وجود دارد، افتخار میکنم. احساس میکنم برای این دنیا و آن دنیایم خوب است که چنین فیلمی ساختهام. به نظرم از آن فیلمهایی است که در آینده و در سالهای بعد وجودش لازم است؛ یعنی بخشی از تاریخ کشور است که هرچند ممکن است ناقص و بد گفته شده باشد، ولی به هرحال گفته شده و همین مهم است.خطوط قرمزی که در کشور وجود دارد در تمام ژانرها هست. شما راجع به عشق هم بخواهید حرف بزنید به نوعی این خطوط را دارید و خیلی هم متناقض هستند. چند روز پیش از رادیو ترانهای را شنیدم که بعضی از قسمتهایش حتی اروتیک بودند. از خودم پرسیدم چطور میشود که از رادیو چنین چیزی پخش شود؟ ولی در سینما بههیچوجه نتوانید به آن نزدیک شوید. نه اینکه علاقهمندم به آن نزدیک شوم. میخواهم بگویم، سانسور به معنی فجیعش وجود دارد و به این اعتقاد دارم.منظورتان از فجیع دقیقاً چیست؟فجیع یعنی سلیقهای.قطعاً بیشتر از امریکا نیست، ولی چون سلیقهای است اذیت میکند.فجیع به این معنا که یکوقت شما فیلمی میسازید به اسم رستاخیز، وجوه شرعی آن را استفتاء میکنید و میروید و با بزرگان نظام هم صحبت میکنید و ایشان هم میگویند اشکال ندارد. وجوه قانونی و پیگیری پروانه ساخت و اینها را هم که درست آنجا میدهید. فیلم را میسازید و در جشنواره دیده میشود. اکران هم میشود، منتهی فقط یک روز و فردا پایین کشیده میشود.سانسوری را که توضیح دادید از طرف چه کسی اتفاق میافتد؟اگر بخواهیم وارد این موضوع شویم میتوانیم بشویم، ولی فکر میکنم از آن چیزهایی است که همه میدانیم. گروههای فشاری وجود دارند که...برایم پذیرفتنی نیست برخی که یک زمانی سکوت میکردند و همه سینماهای کشور فیلمهای آنچنانی نشان میدادند و هیچ حرفی نمیزدند، امروز یک فیلم مذهبی ساخته شده و یک آدم موجه هم آن را ساخته، یعنی آدمی است که به امام حسین (ع) ارادت دارد و قصد تخریب ندارد و اینچنین در مقابلش موضع گرفته میشود. یک آقایی در امریکا ساخته است که بگوییم نساز؟ و خود ما هم مشکوک میشویم که نکند پشت این قضیه چیزی باشد، چون اینها که دلسوزی ندارند، هرچند ممکن است این هم غلط باشد.ولی به هرحال متأسفانه چه بپذیریم و چه نپذیریم، این سانسور فجیع وجود دارد. یک جور سانسور وجود دارد که اعلام میکنند و وزارت ارشاد میگوید این موارد است. خانمها باید روسری داشته باشند، لباسها باید این شکلی باشد و ... که در این زمینه هم الیماشاءالله تناقض وجود دارد. در تلویزیون میگویم بازیگر من که خودش پیرزن است و به لحاظ شرعی هم خیلی اشکال ندارد اگر موهای سفیدش کمی بیرون باشد، ولی خودم چون اعتقاد ندارم، این کار را هم نمیکنم، ولی چون بازیگر مقابل او سنش کمی بالاست و این خانم باید نقش مادر او را بازی کند، میخواهم موی مصنوعی بگذارم که کمی از روسری بیرون باشد تا سنش را بالا نشان بدهد. میگوید نه نباید این کار را بکنی. بعد میآیی و میبینی که موهای یک خانم جوان از روسری بیرون است و در انتخاباتها و مواقعی لازم است با خانمهایی که در شرایط عادی اگر گشت آنها را ببیند میگیرد و میبرد و هزار جور تنبیه میکند، مصاحبه میکنند. این تناقضها در جامعه واقعاً ازنظر من فجیع است. نمیدانم ازنظر شما فجیع هست یا نه.میپذیرم سانسور سلیقهای دردآور است؛ اما سانسوری که مشخص است خیلی اذیت نمیکند. نکته اینجاست که تیر را خطا نزنیم.من بچه انقلاب و جانباز جنگ هستم و برادری خودم را ثابت کردهام. ممکن است امروز آدم بدی شده باشم، ولی تا وقتی که خلاف آنچه بودهام ثابت نشده است کسی حق ندارد بگوید برزیده کافر شده است. من مسلمان هستم و به خیلی چیزها اعتقاد دارم و اتفاقاً نسبت به بعضی چیزهایی هم که در اطرافم هست عکسالعمل نشان میدهم. اینطوری نیست که خیلی روشنفکر شده باشم که بخواهم بر سر اعتقاداتم باکسی معامله کنم. این را به شما بگویم که جمع کثیری از بچههای سینما، حتی آنهایی که ظاهرشان ممکن است ازنظر من و شما خیلی مذهبی و مسلمان نباشد، اینطوری فکر میکنند. اینها حداقل به چیزی که نظام دارد میگوید مقید هستند، یعنی میگویند چه کار باید بکنیم یا نکنیم، چون کشورشان را دوست دارند و میدانند دارند کجا زندگی میکنند، ولی واقعیت این است که ما خیلی وقتها مثل تکفیریها عمل میکنیم. آنها برای کسی که او را کافر میدانند مجازات سنگینی قائل میشوند و او را میکشند. در اینجا نمیکشند، چون ابزارش را ندارند، نظام اجازه نمیدهد و دادگاهها اجازه نمیدهند و قدرتش را ندارند، ولی واقعاً گاهی اوقات فکر میکنم این آدمها اگر قدرتش را داشته باشند راحت میکشند. اگر مصاحبههای مرا بخوانید، در مورد چند فیلم که شاید بعضی از آنها را خودم هم دوست نداشتهام، اما رفتار وزارت ارشاد برایم قابلقبول نبوده است اعتراض کردهام. در یکی از مصاحبههایم خطاب به وزیر ارشاد گفتم اگر از ترس استیضاح عقب میکشی، پس بیخود وزیر شدهای. کارت را بکن، اگر استیضاحت کردند میروی، چون فکر میکردی کار غلط را نباید بکنی، ولی اگر برای ماندن و نگهداشتن میز کار غلط آنجا میدهی که پذیرفتنی نیست، مضافاً بر اینکه آدمی که به این شکل رفتار میکند، نمیماند. به نظر من مارکسیستی که پای حرفش میایستد بیشتر میماند.مظلومیت شهدایی که شما برایشان کار کردید در چه چیزی است؟ در اینکه رسانهها به سمتشان نرفتند؟ در اینکه خانوادههایشان پیگیر قضایا نشدند؟ و یا پیگیری نکردن برخی مسئولین امر؟ بارها بهدرستی تأکید کردهاید که حتی یک عذرخواهی ساده هم از اینها نشده است. این مظلومیت از کجا ناشی میشود؟اسمش را مظلومیت مردم ایران میگذارم. چرا و دلیلم چیست؟ آقای بروجردی مصاحبه کرده و گفتهاند دیپلماسی هم مثل جنگ است و در جاهایی بچههای ما باید کشته بشوند. به نظرم این یکی از بدترین تعاریفی است که یک دیپلمات میتواند بکند و متأسفم که بهرغم این فاجعهای که رخ داده است، باز هم بعضی مسئولین ما متوجه نشدهاند و در توجیه رفتار غلطشان دارند رفتار غلطتری را آنجا میدهند و آدم نگران میشود که نکند فاجعه تکرار شود. مثل ماجرای مکه که هر سال دارد تکرار و امسال فقط عمق فاجعه بیشتر میشود. خودم آنجا بودم. سه بار حج تمتع رفتم و هر سه بار هم در معرض خطر بودم، ولی یکبار واقعاً داشتم کشته میشدم و میدیدم که مردهها را از زیر دستوپا بیرون میکشند و میدیدم که چرا دارد این اتفاق میافتد. امسال چون فاجعه خیلی وسیع است بعضیها میگویند عمدی بوده است که بعید هم نیست. به نظرم باید تحقیقات بسیار جامعی راجع به این قضیه شود. تکرار این ماجرا که بعد هم اسمش را شهادت میگذاریم که بیتدبیری و کمکاری خودمان را لاپوشانی کنیم، نشان میدهد تا وقتی این تفکر حاکم باشد یعنی همه مردم ایران مظلوم هستند و جان تکتک آنها میتواند به خطر بیفتد. جان بچههای دیپلمات بهخاطر بیتدبیری به خطر میافتد و این یعنی اوج مظلومیت که میگویند آقای مسئول شما بهجای ما تصمیم بگیر که بمانیم یا برویم؟ آقای مسئول هم چشمهایش را میبندد و بهرغم همه اطلاعاتی که وجود دارد و آقای شاهسون هم بهعنوان یک نیروی اطلاعاتی که در آنجا بود، میگوید که من گفتم خطرناک است. دارد با صدای بلند مصاحبه میکند و میگوید که گوش نکردند، یعنی حتی به حرف عنصری که آنجا هست، وقایع را میبیند، تحلیل دارد و به شما هشدار میدهد گوش نمیدهید. اولین مظلومیت این است که خودم را در اختیار شما میگذارم و میگویم هرچه که شما بگویید و شما هم خیلی راحت میگویید برو کشته شو. چه قیمتی هم دارد، معلوم نیست. ما که نفهمیدیم. در جنگ قیمتش معلوم است. با عذرخواهی و شرمندگی از شهدا، یکی میگفت این حماقت نیست که طرف میرود روی مین که گفتم آن احمقی که به تو گفته بد گفته است. اینجوری نبوده است. شب رسیده و راه را گم کردهاند و باید از معبر عبور کنند و اگر بچهها این پشت بمانند، هوا دارد روشن میشود و همه کشته میشوند. یک عده میگویند ما میرویم و راه را باز میکنیم تا ۱۰ نفر کشته شوند، ولی هزار نفر کشته نشوند. این فرق میکند و باید اتفاق بیفتد و اوج ایثار و شهادت است، ولی معنی ندارد وقتی خود رزمندهها و مجاهدین افغانی شهر را ترک کردهاند و شهر دارد در اختیار نیروهای طالبان قرار میگیرد، دیپلماتها باید در آنجا بمانند. توجیهات عجیبوغریبی هم دارند و میگویند پاکستان گفته است مراقبت میکنیم. همین را هم نباید میپذیرفتند، چون در سال قبلش، آن اتفاق افتاده بود و مردم ریخته و سفیر پاکستان را کشته بودند و آنها از چشم ایران میدیدند و این افراطیگریای که پاکستان به آن تن داده و طالبان یک نمونه آن است، باید شما را هشیار میکرد که چنین چیزی را نپذیرید. اتفاقی هم نمیافتاد. این بچهها میآمدند و بعد از چند وقت که شهر آرام میشد دوباره برمیگشتند، چون شرایط جنگی که حسابوکتاب ندارد. ممکن است اصلاً یک خمپاره اشتباهی به ساختمان بخورد و یک عده به اشتباه کشته شوند. شرایط بغرنج بود.بنابراین این اوج مظلومیت است که خودمان را در اختیار آدمهایی قرار بدهیم که بد تصمیم میگیرند.مظلومیت بعدی این است که مسئولین درعینحال که خرابکاری کردهاند، حالا سعی میکنند لاپوشانی کنند و اصلاً دربارهاش حرف نزنند و هیچ تقدیر شایستهای هم از اینها نشود. از شاهسون که توانسته است بعد از ۱۹ روز خودش را به ایران برساند هیچ تقدیری نشود. او را پنهان کنند و نشان ندهند. وقتی با خانواده شهدا صحبت میکنید حالتان بد میشود. یکی از آنها میگفت در یکجا گفتم شوهرم در مزارشریف شهید شد. گفت: آهان! پس در آنجا شهید شده است. من فکر کردم در جنگ شهید شده است. انگار اصلاً قضیه اهمیت نداشته است. چرا؟ چون اصلاً روی موضوع کار نشده است. هیچ ارزشی برای موضوع قائل نشدهاند و آدمی که باید با افتخار سرش را بالا بگیرد و بگوید برادر من یا شوهر من در آنجا شهید شده، سرش پایین است، چون اگر حرفهای بروجردی درست باشد که دیپلماسی مثل جنگ است، این بچهها در جنگ شهید شدهاند. البته امسال آقای روحانی با خانوادههای اینها ملاقات کرد. امیدوارم این عذرخواهی از سر دلجویی نباشد، بلکه به این معنی باشد که ما دیگر این خطا را نمیکنیم و متوجه شدهایم، ولی وقتی به این معنی نیست، همچنان نگران هستم. یکی از دلایلی که این فیلم ساخته شد همین است که بگوییم این فجایع ممکن است اتفاق بیفتند.اخیراً در بعضی از محافل شنیدهایم که میگویند برای این فیلم دارند به آقای برزیده فشار میآورند که چرا به سراغ این سوژه رفتی و چرا این فیلم را ساختی. آیا این حرف صحت دارد؟نه تحت فشار نبودم. بماند که من اهل فشار هستم و با فشار مشکل ندارم و تحمل میکنم، ولی با بعضی از رفتارها میگویند که فلانی این فیلم را ساخته است که مثلاً حال دولت آقای روحانی را بگیرد و ماجرای مذاکرات ۱+۵ را زیر سؤال ببرد. واقعاً اینطور نیست. آدمی که این حرف را میزند، اگر فقط کمی مرا بشناسد میداند که اینطور نیست و این موضوع در هرزمانی که اتفاق بیفتد، راجع به آن حرف خواهم زد.وجود این فشارها را تأیید میکنید؟ جایی بوده است که به شما گفته باشند چرا این را ساختی یا حالا که ساختی منتظر باش که عواقبش را هم تحمل کنی؟نه هیچ کس مستقیم چنین چیزی را به من نگفته است.در مرحله انتخاب بازیگر اتفاقی که برای «روباه» آقای افخمی یا برخی دیگر افتاد برای شما هم پیش آمد که بازیگری فیلمنامهای را بخواند و بگوید شرمندهام، بازی نمیکنم؟ در کار آقای افخمی اتفاق افتاد که بازیگر قرارداد بست و بعد گذاشت و رفت.یکوقتی آقای افخمی و بعضی از دوستان دیگر گفتند برای فیلم امام گفتیم بیایید بازی کنید و گفتند نه! فردا امریکا چنین و چنان، ولی الان فکر نمیکنم چنین وقاحتهایی وجود داشته باشد. البته صحتوسقم چنین حرفهایی پای خود آقایان!برای مزارشریف چنین مشکلی وجود نداشت؟ نشد که بازیگری فیلمنامه را بخواند و بگوید بازی نمیکنم؟ترجیح میدهم وارد این بحث نشوم.پس این امکان وجود دارد که بازیگرهایی چون دیدهاند سوژه ملتهب است قبول نکردهاند.چیزی که کلاً دارد کار را برای ما سخت میکند این است که یک کسی به من گفت تو اهل منقل و مشروب هستی؟ گفتم نه. طبیعی هم هست. کبوتر با کبوتر، باز با باز. به او هم خرده نمیگیرم. ممکن است بازیگر خوبی هم باشد، ولی همانقدر که زندگی شخصی او برایم مطلوب نیست، قطعاً شیوه زندگی من هم برای او جالب و جذاب نیست. ممکن است نگران هم باشد که من یا امثال من برویم و اینطرف و آنطرف از زندگی شخصی او بگوییم. متأسفانه این فضا برای تمام فیلمسازان بعد از انقلاب و نهفقط برای من وجود دارد.بعضی از مسئولین وقت نسبت به اثر شما موضع گرفته و مثلاً پرسیدهاند چقدر درست کار کردید یا درست نبود؟ مخصوصاً که تکلیف جناحی حوزه کاملاً مشخص است و با هیچ دولتی جابهجا نمیشود. نگفتهاند که نباید زیر بلیت حوزه هنری میرفتید؟ما یک خرده با آدمهای عادی فرق و تجارب این شکلی داریم. برخوردی که در جشنواره و اکران با فیلم میشود، دستکم یک مورد میشد که ما را دعوت کنند و بگویند دست ما درد نکند. خسته نباشی.از مسئولین سیاسی.حتی یک مورد هم اتفاق نیفتاده و حتی یک نفر زنگ هم نزده است.فکر نمیکنید از اینکه شما این کار را ساختهاید ناراضی هستند؟واقعاً نمیدانم.الزاماً شخص آقای بروجردی که در آن موقع معاون وزارتخانه بود منظورم نیست، اما کسی نبوده است که بگوید نباید این را میساختی و این پروندهای است که اگر خودمان میخواستیم مطرح کنیم میکردیم و چرا این کار را ساختی؟نمیدانم. حتی میخواهم موضوع را سادهتر کنم. نه قصه مزارشریف، بلکه هر قصهای که دغدغه و از جنس ماست، بهرغم اینکه برخی آقایان ادعا میکنند از جنس شما هستیم، به نظرم یک دروغ بزرگ است و ابداً از جنس ما نیستند. ما و کارهایمان را دوست ندارند. حوصله این کارها را هم ندارند. نه رستاخیز را دوست دارند، نه مزارشریف را.یعنی سینماگران را مزاحم کار خودشان میبینند؟دقیقاً. بخصوص بخشی از بچهها که راحت خریده نمیشوند و نمیتوانند به آنها بگویند در دولت اصلاحات اینجوری و در دولت آقای احمدینژاد آنجوری باشید و بلد نیستند همهجوره با سینما حال کنند. البته آنها برنده دنیایی هستند و هیچ شکی هم نیست. همیشه فیلمهایشان را میسازند و همیشه هم مورد تحسین و تشویق قرار میگیرند. برخی مسئولین دچار کیش شخصیت هستند. کنار بعضیها بیشتر دوست دارند عکس بگیرند تا در کنار درویش یا برزیده یا حتی مجیدی. این روحیه وجود دارد. برای اینکه خلاف آن ثابت بشود، باید رفتارهای خلاف این را ببینم. چیزی که امروز در دورههای مختلف دیدهام واقعاً همین است که آقایان از جنس ما نیستند و فرقی هم نمیکند، چه در دوره آقای روحانی، چه در دوره آقای احمدینژاد و چه قبل از آن.در مشهد همایش فیلم بود و گفتم هنوز پای حرفم هستم که چه خوب است مسئولین عذرخواهی کنند، مخصوصاً آقای روحانی که امروز بالاترین مقام کشور هستند و آن موقع هم بودند و میدانم که ایشان هم با این موضوع مسأله دارند، در حالی که در قضیه دخالت هم نداشتند، ولی فکر میکنم بابت توجیه غلطی که درباره این موضوع اتفاق افتاد، عذرخواهی کنند و چیزی هم از ایشان کم نمیشود. آقای ایوبی بلافاصله رفت بالا و گفت: «آقای برزیده! طالبان باید عذرخواهی کند. کسانی که بچههای ما را کشتند باید عذرخواهی کنند.»متوجه میشوند. شاید هم نمیشوند، ولی گناهشان کمتر از این نیست که متوجه بشوند و اینطوری حرف بزنند. مگر من طالبان را تأیید کردم؟ میگویند اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. دارم این را اثبات میکنم، ولی نمیگویم که او جنایتکار نیست. ما از این مشکلات الیماشاءالله داریم.برخورد همکاران سینماگران شما که عدهای شبیه به خودتان هستند و عدهای هم شبیه به آنچه توصیف کردید، چه بوده است؟قصد مظلومنمایی ندارم و مظلوم هم نیستم و به نظر خودم آدمی هستم که دارم در چند جبهه میجنگم. نزدیکترین دوستان و حتی خانوادهام هم شاید متوجه نمیشوند دارم چه کار میکنم، ولی بهطور مشخص به شما بگویم که آدمهایی از این دست، خیلی تنها میمانند. وقتی قرار است شما همانطور زندگی کنید و به هر شرایطی تن ندهید خیلی کارتان سخت میشود. یک زمانی جزو منتقدین جدی آقای شمقدری و دوستانشان بودم و با هم درگیر بودیم، آن هم در شرایطی که همه آنها جزو دوستانم بودند. حسن نمازیان هم دستیار و هم همکار و هم دوست من بود. آقای میرعلایی و آقای شمقدری هم همینطور. بههرحال سلام و علیک داشتیم و دشمن هم نبودیم. خیلی فرصت خوبی بود که استفاده کنم، اما وقتی میدیدم که غلطهای فاحشی دارد اتفاق میافتد، طبیعی بود که بایستم. امروز هم همین شرایط را دارم. آقای جنتی بهعنوان وزیر ارشاد، ازنظر من بههیچوجه شایستگی این وزارت را ندارد. آقای ایوبی آدم بسیار منعطف، مهربان و خوشی است، ولی در شرایط ملتهب به آدمی نیاز داریم که بتواند بایستد. چند وقت پیش در بزرگداشت آقای درویش از ایشان پرسیدند که چرا برای این فیلم هیچ کاری نمیکنید؟ گفت دستم بسته است و حتی نمیتوانم حرف بزنم. به بچهها گفتم: خب! وقتی کسی حتی حرف هم نمیتواند بزند چرا مانده است؟ شما در بالاترین مقام سینمایی میگویی حتی حرف هم نمیتوانم بزنم پس چرا ماندی؟ کی قرار است بالاخره کسی حرف بزند؟ نسبت به اینجور آدمها انتقاد دارم و میگویم همانی باشید که هستید. در محافل خصوصی یک جور حرف میزنند و جاهای دیگر جور دیگری. قبلاً هم دیدهام که کسی به من گفته است وزارت اطلاعات با فلان فیلم مشکل دارد و اگر میخواهید کاری کنید بروید وزارت اطلاعات. بعد میروی وزارت اطلاعات و به شما میگویند به قرآن آقای فلانی خودش گفته است فلان فیلم نرود خارج از کشور. آدم تا این حد منافق؟ آدم اطلاعاتیای که دارم میگویم بسیار آدم فرهنگی و خوبی است و رابط وزارت اطلاعات با خانه سینماست. در یک جلسه خصوصی این حرف را زد که والله ما مشکل نداریم. باور نداری، او را بیاور روبرو کنیم. در این حد نفاق دیدهام. به نظر من دست آدمهایی را که نفاق ندارند و همانی هستند که نشان میدهند باید بوسید و به آنها گفت دمتان گرم. دستکم تکلیف آدم با شما روشن است که تا کجا با تو بیایم، کجا نیایم، کجا تو مرا قبول نداری، کجا من تو را قبول ندارم، ولی واقعیت این است که وضعیت خیلی خرابتر از این حرفهاست. باز هم میگویم بچههای سینما این آمادگی را دارند که در شرایط منطقی با حرف منطقی قانع شوند و همراهی کنند. اکثریت کسانی که میشناسم عناد ندارند و بهدنبال براندازی نیستند. میخواهند در کشورشان کار کنند و حرفشان را بزنند.در بین همکارانتان چطور؟در بین همکاران آدمهایی هستند که نان را به نرخ روز میخورند. به آنها خرده هم نمیگیرم. بالاخره انتخاب کردهاند که در این دنیا خوب و بیدغدغه زندگی کنند، خوب پول در بیاوریم، چیزهایی را که دوست داریم بسازیم. مردم دوستمان داشته باشند، تشویقمان کنند. انتخاب کردهاند. به نظرم در اینجا هم مسئولین باید جوابگو باشند که شما چرا به اینجور آدمها بها میدهید که حاضرند به هر قیمتی هر کاری بکنند. مسألهشان هم نه مملکت است، نه شما، نه دین. از نوع رفتار و چرخشهایی که دارند میشود این چیزها را فهمید. یک گروه هم به جاهایی وصل شدهاند و راضی و خوشحال هم هستند و مشکلی هم ندارند. ما هم قطعاً برای آنها آدمهای جذابی نیستیم. چون دائماً غر میزنیم و گاهی هم خودمان را که در آینه میبینیم از خودمان بدمان میآید و میگوییم چقدر نق میزنی؟ ساکت باش. از آنطرف هم آنقدر ماجراها بر ما گذشته و بدون شک بار سنگینی روی دوش و دل ماست. این را واقعاً از سر فخرفروشی نمیگویم. این را روی دوش ما گذاشتهاند. بالاخره ما با یکسری آدمها همنفس بودیم و میدانیم چه میخواستند و چه فکر میکردند. در بحث دزدیها دائماً به روزهای جنگ و کسی فلاشبک میزدم که فرمانده گردان بود، بعد میگفتیم تجهیزات میخواهیم، میگفت هنوز میشود از اینها استفاده کرد.بنا ندارید ناظر بر چیزهایی که الان میفرمایید کاری بسازید؟واقعاً چقدر میشود کار کرد؟ سینمای ما که سینمای بخش خصوصی نیست. همان کسی هم که ادعا میکند خصوصی است دلارهایش را از جای دیگری آورده است. البته تک و توکی هم ممکن است باشند که با سرمایه خودشان بسازند، ولی اکثریت را بخش دولتی تأمین میکند.یعنی نمیشود این چیزی را که الان گفتید تصور کرد؟سنی از من گذشته است. میبینیم که بابک زنجانی که از دانهدرشتهایشان است میرود دادگاه و هر روز توجیه جدیدی برای کارهایش در میآید، در برابر قوه قضائیه و این جریان قوی چه کار میتوانم بکنم؟باز هم به سراغ داستانهایی مثل مزارشریف میروید؟بعد از موضوع جنگ که همیشه دغدغه من بوده است و همچنان خواهد بود و فقط بهخاطر اینکه دیگر شرایطش نیست و به همین دلیل کار نمیکنم، خودم از جنسی از فیلمسازی خوشم میآید که از ابتدا باید همان را دنبال میکردم، البته اگر جنگی نبود و اگر مزارشریفی اتفاق نیفتاده بود.چه موضوعاتی؟موضوعات انسانی و موضوعاتی که کمی کمک کند به خودمان برگردیم، البته این یک کمی ادعاست، ولی شاید کمک کند که بتوانیم به خودمان برگردیم. کمی وجوه انسانیمان را دوباره مرور کنیم. اتفاقاتی که در مکه میافتد، یک فاجعه سیاسی نیست. برگردیم و ببینیم آدمها چگونه به اینجا میرسند که میشوند طالبان و داعش و نیروهای عربستان؟ و هیچ تصور نکنیم که ما نمیتوانیم برسیم. ما هم اگر نرسیم میتوانیم برسیم. فکر میکنم از این مراقبتها که اساس ظهور پیامبران بوده است و آنها به خاطر مکارم اخلاق آمدند، حرف زدن کار بسیار دشوار و حرف زدن از مزارشریف خیلی آسانتر است. اینکه آدم از چه راهی وارد شود که نصیحت نباشد و قصه درست باشد، کار سختی است، ولی فکر میکنم که باید به سمت آن بروم.توصیهتان به کسانی که میخواهند قصههایی شبیه مزارشریف بسازند و قصههای واقعی را روایت کنند چیست؟ باید مراقب چه چیزهایی باشند؟ آیا بهتر است به سمت آنها نروند؟ تجربه شما چه میگوید؟جا دارد که از آقایان بیگلری، حمزهزاده و بخصوص آقای مؤمنی در حوزه هنری تشکر کنم، چون بعضی از این اتفاقات قائم به آدمها هستند و نه سازمانهایی که در آن کار میکنند. حوزه هنری واقعاً خیلی کمک و هزینه کرد و بعضی از مشکلاتی را که در طول کار پیش آمد، تحمل و با من همراهی کرد. به نظرم خیلی ارزشمند است و برای همیشه ممنونم. امیدوارم اگر وظیفه بوده است که این کار آنجا شود و اگر ثوابی بوده است، در وهله اول نصیب حوزه هنری و کسانی که اسم بردم شود. بههرحال موضوع بسیار حساسی است و باید خیلی با دقت و حوصله کار کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
صفحات پیشنهادی
ثبت زنجان بهعنوان شهر جهانی فلزکاری در یونسکو
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱ ۲۲ معاون صنایعدستی ادارهکل میراثفرهنگی صنایعدستی و گردشگری استان زنجان گفت زنجان بهعنوان شهر جهانی فلزکاری در یونسکو ثبت میشود محمود علیمحمدی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهی زنجان گفت با توجه به اینکه استان زنجمایکل مور: تلویزیون رسانه منفعلی است/فیلم را باید با غریبهها در تاریکی سینما دید
مایکل مور تلویزیون رسانه منفعلی است فیلم را باید با غریبهها در تاریکی سینما دیدمایکل مور گفت تمام تلاشم را میکنم تا مستندهایم را از تلویزیون دور نگه دارم تلویزیون ابزار رسانهای منفعلی است فیلم برای آنکه تأثیرگذار باشد باید آن را در سینما دید به گزارش خبرنگار سینمایی فارسیاللعجب که وصل و فراق است روبهرو
پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۱ ۴۶ تاریخ ایران آکنده است از محبان اهل بیت ع که وفاداری و احساس خود را در ایامی چون محرم و صفر هر یک به نحوی و وسیلهای ابراز کردهاند یکی از پرکاربردترین گونهها استفاده از هنر شاعری بوده است علاوه بر شاعران شهیر در گوشه و کنار این خاک بسیار بودهزنجان بهعنوان استان پایلوت در حوزه آی تی شناخته شده است
معاون منابع انسانی و تحول اداری استانداری زنجان زنجان بهعنوان استان پایلوت در حوزه آی تی شناخته شده است شناسهٔ خبر 2947511 - چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶ ۴۴ استانها > زنجان زنجان- معاون پشتیبانی و توسعه منابع انسانی استاندار زنجان گفت استان زنجان بهعنوان استان پایلوت در حوزاذعان وزیرخارجهقطر بهحمایتاز تروریستهای سوریه |اخبار ایران و جهان
اذعان وزیرخارجهقطر بهحمایتاز تروریستهای سوریه وزیر خارجه قطر با توصیف گروه تروریستی احرار الشام به عنوان مخالفان میانه رو سوریه به حمایت کشورش از این گروه تروریستی اعتراف کرد کد خبر ۵۴۱۰۷۴ تاریخ انتشار ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۰۷ ۰۹ - 21 October 2015 وزیر خارجه قطر با توصیف گروه ترورویدیوی ثبت لحظه مرگ یک تعزیهخوان در ظهر عاشورا / چند کیلومتری پایتخت آب دبهای 500 تومان! / حقوق 15 میلیونی م
ویدیوی ثبت لحظه مرگ یک تعزیهخوان در ظهر عاشورا چند کیلومتری پایتخت آب دبهای 500 تومان حقوق 15 میلیونی معاونان آقای شهردار بسته خبری استانها دریچهای به زنجیره سایتهای تخصصی تابناک برای پوشش اخبار هر استان و همچنین گستره وسیع اخبار سایر نقاط کشور است که به واسطه اخبار رپلیس نیویورک بهدنبال بایکوت فیلمهای «تارانتینو»
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰ ۱۷ پلیس نیویورک در واکنش به حضور تارانتینو در یک تظاهرات خواستار بایکوت فیلمهای این کارگردان سرشناس شد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا پس از این که کوئنتین تارانتینو کارگردان آمریکایی برنده اسکار روز یکشنبه در یک تظاهرات ضد پلیسی در میداعرضه کتابهای الکترونیک بهمناسبت محرم
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۵ به مناسبت ایام سوگواری امام حسین علیهالسلام بسته ویژه کتابهای مرتبط با محرم و عاشورای حسینی عرضه میشود به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده اپلیکیشن و فروشگاه کتاب الکترونیک طاقچه با ارائه بسته کتابهای مرتبط با ماه محرم و عاشورا کوشیده مخاطبان کت۸ هزار فرهنگي تهران از مزاياي طرح رتبهبندي محروم هستند
۲۸ مهر ۱۳۹۴ ۱۴ ۳۵ب ظ ۸ هزار فرهنگي تهران از مزاياي طرح رتبهبندي محروم هستند موج-مسعود ثقفي افزود اين افراد معلمان داراي کسر ساعت موظف تدريس و کارکنان اداري هستند که مشمول طرح رتبه بندي نشدند به گزارش خبرگزاري موج سخنگوي آموزش و پرورش شهر تهران گفت از ۶۳هزار فرهنگي شاغل درآقای وزیر، لطفاً صدای مطبوعات محلی را بشنوید
آقای وزیر لطفاً صدای مطبوعات محلی را بشنوید هفته نامه روژان چاپ سنندج در گزارشی به عنوان آقای وزیر لطفاً صدای مطبوعات محلی را بشنوید به انعکاس گزارش نشست هیات مدیره مطبوعات محلی کشور با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداخته است در ادامه این مطلب امده است رئیس هیأت مدیره اتحادیه-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها