واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه آفتاب یزد: [ مصطفی خدایگان -طنز نویس ]-یک زمانی ما بچه بودیم و خیلی می رفتیم خانه یکی از فامیل های پولدارمان که بعد از 20 سال زندگی، سر و ته جمعاً یک بچه داشتندکه آن هم -اگر نگویید حسودی مان می شده- باید بگویم بسیار لوس و نُنُر بود. من از این بچه خیلی بدم می آمد چون هرچیزی که می خواست پدرش برایش می خرید اما من هرچیزی که می خواستم پدرم برایم نمی خرید. تازه در بسیاری موارد تقاضای مرا با ضرب کف گرگی پاسخ می داد! از قضا روزی در منزل ایشان بودیم که بنده از پله های حیاط میزبان سقوط کردم و زانویم اندکی زخمی شد. لذا بسیار گریه کردم و همین امر موجب شد تا پدر پسر نُنُر رفت و برایم یک بستنی قیفی خرید اما در فاصله رفتن و برگشتن ایشان، درد من ساکت شد و گریه را متوقف نموده و عین مرغی که می خواهد تخم کند ساکت و آرام نزد پدر نشستم. پدر پسر نُنُر با یک بستنی قیفی برگشت و خوشبختانه پسرش خواب بود اما درست در لحظه ای که پدر پسر نُنُر بستنی را دستم داد پسر نُنُر از خواب بیدار شد و اولین چیزی که دید بستنی ای بود که در دستان من قرار داشت. انگار یک نفر توی خوابش به او گفته باشد:"بیدار شو خنگه، بابات واسه یه نفر دیگه چیز خریده!" فرزند لوس و نُنُر تا از خواب برخاست و بستنی را ملاحظه کرد با تکرار این عبارت که "اون بستنی منه!" چنان جیغ و گریه ای سر داد که چی. باید بگویم این یکی از دلهره آورترین صحنه های زندگی ام بوده تا کنون؛ که بعدها تبدیل به چیزی شد در مایه های عقده اُدیپ که خودم اسمش را گذاشتم «عقده اُقیف». القصه؛ پدر ما وقتی جیغ و داد آن بچه لوس را دید قبل از آنکه من حتی یک لیس به بستنی بزنم آن را در یک حرکت پدرانه از دستم ربود (اینجا دیگر واقعا مصداق عینی اودیپوس بود!) و تقدیمش کرد به پسر آقای پدر پسر نُنُر. من اما با حلقومی پر از بغض فقط نظاره گر این رخداد تلخ بودم. گویی در گلویم یک گونی سنگ و سیمان ریخته بودند. اما من دم بر نیاوردم. دم بر نیاوردم تا همین چند روز پیش که در جایی خواندم جناب سیف گرامی گفته اند:"درون بسته خروج از رکود دولت، یک وام ۲۵ میلیون تومانی خودرو نیز گنجانده شده است". درست یک چهارمِ ثانیه بعد از خواندن این خبر، یاد خاطره فوق الذکر از دوران طفولیتم افتادم و لحظاتی بعد، یاد یارانه ۲۰۰ میلیارد تومانی صنایع که چند هفته پیش به خودروسازان اختصاص یافت و بعد یاد ده ها مورد تسهیلات و یارانه گوناگون به خودروسازان افتادم. البته التفات بفرمایید؛ تمام این کمک رسانی های عالمانه صرفا برای خروج صنایع خودروسازی از رکود است! ۳۰ سال است همینطور چپ و راست یارانه توی حساب صنعت خودرو فرو می کنند که از رکود خارج شود ولی هنوز انگار پشت لب رکودشان تازه سبز شده است! انگار صنایع دیگر اصلا نمی دانند رکود کیلویی است یا مسافتی! و اصلا نمی دانند رکود در مورد چیست. انگار صنایع دیگر همینطور دارند پول پارو می کنند و خزانه جارو می کنند! ما مانده ایم خودروسازان دچار رکود شده اند یا رکود دچار خودروسازان! کم مانده هر اتفاقی توی مملکت بیفتد علتی شود برای اختصاص یارانه به خودروسازان. احتمالا تا یکی دو هفته دیگر که بارش باران های شدید شروع می شود و طبق برنامه سالانه، قرار است چند تا از ایستگاه های مترو تهران تبدیل به استخر زیرزمینی شوند وزیر صنعت ضمن خائن خواندن استفاده کنندگان از مترو، برای خودروسازان بینوا یارانه و تسهیلات درخواست خواهد کرد! نه اینکه محصولاتشان را –با آن کیفیت فرامدرن و پساساختارگرایانه- زیر قیمت به مردم می فروشند؟ به همین دلیل، محتاج تسهیلات و یارانه هستند مدام! من بهتر است در همین جا –دقیقاً در همین جا!- مطلبم را تمام کنم وگرنه ممکن است آقای وزیر به همراه چهار پنج تن از دیگر وزرای گرامی نامه ای برای رییس جمهور محترم بنویسند برای اختصاص کل بودجه صنعتی کشور به خودروسازان. چراکه با نگارش این دست مطالب، بر شدت مظلومیت و البته رکود این بینوایان افزوده می گردد! پس دیدار به قیامت. آهان! این را هم بگویم (اجازه بدهید مطلب را در همان جا تمام نکنم!) دیشب به دلیل کیفیت بالای سیستم فاضلاب شهری، یکی از انشعابات اصلی فاضلاب محله ما منفجر شد و تا همین لحظه به طور متناوب مشغول برون دادِ محتویات خویش است. پس منتظر بمانید همین امروز و فردا به دلیل این رویدادِ رکودآفرین، یک یارانه برای خودروسازان تصویب شود! راستی! انفجار لوله فاضلاب محله ما موجب شده تا کشاورزان تهران نسبت به کاهش فشار فاضلاب شهری برای آبیاری سبزیجات و باغاتشان معترض شوند. مسئولین رسیدگی کنند لطفا... دو روز دیگر سبزی کمیاب و گران می شود ها !
دوشنبه ، ۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه آفتاب یزد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]