واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
بهتر است والدین در زمینه تشویق و تنبیه فرزندانشان حد تعادل را رعایت کنند و میانه روی در این زمینه را فراموش نکنند و در هر زمینه زیاده روی نکنند نه در زمینه تشویق و نه در زمینه تنبیه ، آن ها باید عواطف و احساسات فرزندانشان را در نظر بگیرند تربیت درست کودکان یکی از دغدغههای خانوادههاست و از این رو سعی میکنند با تشویق باعث تقویت صفات پسندیده و با تنبیه باعث از بین بردن عادات ناپسند در کودکان شوند. یکی از موضوعات مهم که والدین در این باره باید به آن توجه کنند تطبیق مشوقها و تنبیهها در برخورد با کودکان است. دکتر رضا علی کرمی، استاد روانشناسی و دکتری فقه و مبانی حقوق نظرات خود را بیان کرد. والدین در مواجهه با خطای کودکان خود چه واکنش مناسبی را میتوانند نشان دهند؟ بحث تنبیه آخرین مرحله روشهای تربیتی است که در حقیقت بعد از آن که انواع مختلف روشهای تربیتی مثل تائید، تشویق، ارائه طریق، ایجاد ظرفیت و تحریک قوه عقلانی در برخورد با کودک خطاکار تاثیر مناسبی نداشت، در این صورت میتوان تنبیه را با رعایت شرایطی انجام دهد. این شیوه، از تنبیه خفیف به سنگین میرسد. یعنی ابتدا با قهر کردن در حد یکیدو ساعت و اگر این مرحله جواب نداد مرحله بعدی تنبیه شروع میشود. مثلا محرومکردن کودک از چیزی که علاقهمند است. مرحله بعدی همراهی نکردن با کودک است و باز اگر از این شیوه پاسخ مناسبی دریافت نکردیم آن وقت مرحله تنبیههای سخت شروع میشود. باید دقت داشت تنبیههای سخت نیز شرایط خاص خود را دارد و شاید در مرحله آخر به حد خفیف از تنبیههای بدنی بینجامد. به عنوان مثال دست کودک را در حدی فشار داد که احساس دردی خفیف به او دست بدهد، اما اثری از آن باقی نماند. چون در اسلام نسبت به این موضوع توجه خاصی شده است. پدر و مادر تحت شرایطی محدود اجازه تنبیه بدنی پیدا میکنند. شرع مبین به این موضوع تصریح میکند اگر آثار تنبیه روی بدن کودک بماند باید متناسب با نوع کبودی و سرخ شدن دیه پرداخت شود. بنابراین برای تنبیه هم مراحل داریم و هم محدودیت و نمیتوانیم به صورت عجولانه و بدون اندیشیدن تمهیدات وارد مرحله تنبیه بشویم. در واقع هدف از تنبیه این است که کودک را نسبت به عواقب خطایی که کرده آگاه کنیم و این آخرین مرحله است. برای آگاهی بخشی به کودک در درجه اول باید از سایر مهارتها استفاده کرد تا عواطف کودک تحریک شود و همین تحریک حسی و عاطفی موجبات تغییر رفتارها در کودک را فراهم آورد. این هم علت دارد، چون عواطف کودک به راحتی تحریک میشود مهر و محبت بهخوبی میتواند باعث برانگیختن احساسات او شود و همین مساله زمینه تغییر رفتارها را برای او فراهم میکند. اگر تنبیه متناسب با خطای صورتگرفته از سوی کودک نباشد چه عواقبی در پی خواهد داشت؟ هم خطا و هم تنبیه اندازه و مراتب دارد. اگر خطای کودک ضعیف باشد باید متناسب با آن تنبیه ضعیفی در نظر گرفته شود. ممکن است کودک در پی یک خطای کوچک با یک اخم کردن والدین متوجه بدی کاری که انجام داده است، بشود. از سویی دیگر باید تناسبی بین خطای بزرگ کودک و تنبیهی که والدین برای او در نظر میگیرند وجود داشته باشد. اصولا هدف از تنبیه، بازدارندگی است. یعنی شرایطی را به وجود آوریم که کودک دیگر مرتکب آن خطا نشود. اگر در مقابل خطایی بزرگ به تنبیهی کوچک بسنده کنیم این بازدارندگی حاصل نمیشود و روشهای تربیتی والدین روی کودکان اثر و ثمری نخواهد داشت. از سوی دیگر، نحوه اجرایی کردن شیوههای تنبیه هم از دیگر نکات قابل تامل در روند تربیتی پدر و مادر است. مثلا آیا ضرورت دارد کودکمان را در جمع همسالان یا افراد فامیل تنبیه کنیم؟ آیا نسبت به تبعات چنین تصمیمی آگاه هستیم؟ در واقع ما بنا داریم از تنبیه به عنوان ابزاری برای تغییر رفتار و بازدارندگی استفاده کنیم. اگر تنبیه با آگاهی صورت نگیرد ممکن است خطا استمرار پیدا کند. از سویی دیگر اگر تنبیه متناسب با نوع خطا نباشد، کودک جری میشود و نسبت به آن خطا همراهی میکند و به عادت غلط خود ادامه میدهد. از سوی دیگر نباید در تنبیه آنقدر خش باشد که باعث از بین بردن توانمندیها و استعدادها او شود. آن موقع باید هزینه گزاف را برای بازیابی این استعدادها بپردازیم. اگر موقع تنبیه کودک هماهنگی لازم میان والدین وجود نداشته باشد و یکی از والدین بر تنبیه اصرار بورزد و دیگر هم نقش واسطه و میانجی را پیدا کند آیا شیوه برخورد با خطا اثر مناسبی روی کودک خواهد داشت؟ بسیاری اتفاق میافتد یکی از والدین قصد تنبیه دارد و کودک هم برای رهایی از تنبیه به دامان دیگری پناه میبرد. این رفتارهای ناهمخوان اثرات منفی در سیر تربیتی فرزند خواهد گذاشت. اولین اثر منفی چنین رویکردی این خواهد بود که کودک دچار نوعی تزلزل و انحراف در تشخیص میشود. در چنین شرایطی کودک پیش خود محاسبه میکند کدام یک از والدین پیش او محبوبتر است. از سویی دیگر کودکی که در چنین مواقعی به دامان یکی از والدین پناه میبرد در صورت تکرار همان خطا اگر با برخورد سخت او مواجه شد این تعارض به لحاظ منطقی در او ایجاد میشود که بالاخره الگوی او در زندگی کیست و آیا اساسا والدین انسانهای قابل اعتمادی هستند. وقتی یکی از والدین مانعی برای برخورد با کودک خطا کار میشود به همان میزان تنبیه نیز بازدارندگی خود را از دست میدهد؛ بنابراین والدین باید برای تنبیه و تشویق کودک هماهنگ باشند. بالاخره کودک باید بداند محیط خانوادگی به قوانین و چارچوبهای تعیین شده احترام بگذارد تا بعدها که وارد اجتماع شد به عنوان یک انسان هنجارپذیر زندگی معقولی را در پیش بگیرد. در سایر محیطهای اجتماعی نیز ما با چنین تعارضی روبهرو هستیم. بارها دیدهایم ماموران در برخورد با یک متخلف رویه متفاوتی را در پیش گرفتهاند. ممکن است ماموری وظیفه شناس از خطای متخلف به آسانی نگذرد و او را متناسب با خطایی که انجام داده جریمه کند، اما در نقطه مقابل ماموری دیگر از خطاهای صورت گرفته چشم پوشی میکند. چنین برخوردهای سلیقهای، متخلفان را در نسبت به جرایم جریتر خواهد کرد. در تشویق کودک چه نکاتی را باید رعایت کرد؟ اولین نکته حائز اهمیت این است بیش از آن که کودک مورد تشویق قرار گیرد باید کارها و رفتارهای خوب او مورد تاکید قرار گیرد. مثلا کمک کردن کودک به والدین در منزل یا کوشا بودن او در انجام تکالیف مدرسه، رعایت نظافت شخصی و داشتن نظم و انضباط در کار ازجمله رفتارهای پسندیدهای است که والدین میتوانند در چنین مواقعی کار کودک را تائید کنند. از سویی دیگر باید توجه داشت گاهی تشویقهای نابجا و نا به هنگام باعث ایجاد غرور در فرزند میشود و عواقب منفی در پی خواهد داشت. روزنامه جامجم
29 مهر 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]