تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805591860
سرفه هایی خشک با نفس هایی تند و کوتاه؛دستاورد لاشخورهای شیمیایی
واضح آرشیو وب فارسی:اورمیا: چرا مسئولان دولت تدبیر و امید دست دشمنان ملت ایران را روزی در سازمان ملل و روزی در تهران می فشارند و بر خون و مشقتهای هزاران شهدا و مصدومان شیمیایی پشت پا می زنند و با آغوشی باز از لاشخورهای شیمیایی آلمانی استقبال می کنند؟به گزارش اروم نیوز ، سرفه های خشک امانش را بریده بود، نفس های تند و کوتاهی داشت. هر لحظه که می خواست برای صحبت کردن تمرکز کوتاهی داشته باشد نمی توانست. به سختی جمله هایش را شروع می کرد و به پایان می رساند حتی برای مدت کوتاهی هم تمرکز نداشت. قیافه متین و آراسته ای دارد. جوانی خوش قد و قامت. هر چند صحبت کردن برای وی کمی سخت به نظر می رسید اما به احترام ما لحظه ای از سخن گفتن باز نایستاد. لکه ای سفید رنگ روی گونه اش در قسمت بالایی و سمت چپ صورتش داشت و به سرعت و مداوم پلک می زد. جریان را پرسیدم گفت به خاطر زمانی است که حقوق بشر در آن روز به خواب عمیقی فرو رفته بود، خوابی که بعدها از آن بیدار شد. روزانه حداقل 4 مرتبه قطره اشک مصنوعی در چشمم می ریزم. گازهای شیمیایی چشمم را سوزانده است که با اشک مصنوعی در واقع آن را خنک می کنم. می گوید هنوز هم صدای هواپیماها و حرکت نامیمونشان از ذهنم خارج نمی شود. بویی که در آن روز سطح شهر را گرفت هر بار در ذهنم مجسم می شود ناملایمت های آنها را می بینم و از انسانیت بیزار می شوم. انگار می خواهد تمرکز کند اما سرفه هایش به وی اجازه فکر کردن و صحبت کردن نمی دهد. سخنانش را بریده بریده از سر می گیرد. عصر هنگام بود هواپیماها بالای آسمان شهر ظاهر شدند. بوی تند بمب های شیمیایی را هیچ گاه فراموش نمی کنم اولین بمب در 20 متری ما به حیاط ساختمان هلال احمر کنونی و فرمانداری قدیم برخورد کرد. بعد یکی یکی در اطراف میدان سه رچاوه (میدان قدس فعلی) محل تامین آب شهر به زمین افتادند. جیغ و داد زنان و کودکان بلند شد. در لحظه اصابت بمب بوی تندی آمد هرگز آن را فراموش نمی کنم، نوجوان بودم. چیزی مثل دلهره و ترس وجودم را فراگرفت. پدرم کجاست؟ به سمت سرچشمه که غلظت دود در آنجا بیشتر بود و محل کسب و کار پدرم بود فرار کردم تا نشانه ای از وی بیابم. اشک در چشمانم حلقه بسته بود و پدرم را با بی زبانی که از روی غرور مردانگی ام بود، فریاد زده و صدایش می کردم. کاک عبداله یکی از اولین قربانیان بمباران شیمیایی سردشت بود کمی آنطرف تر از ساختمان فرمانداری و نرسیده به میدان سرچشمه درست سر اولین چهار راه فردی که دو پایش داخل جوی آب بود به پشت و سمت پیاده رو افتاده بود نظرم را به خود جلب کرد. دو دل شدم. شیطان را لعنت کردم و به سمتش رفتم که با تعجب اولین شهید زندگی ام را دیدم. وی کاک عبداله کونه مشکه بود که تبعات بمباران شیمیایی در همان لحظات اولیه جانش را گرفته بود. کالبد بی جانش را بلند کردیم و در آمبولانسی که اتفاقی از آنجا می گذشت قرار دادیم. در این هنگام فردی از داخل غبار که به سختی می شد چهره اش را شناسایی کرد جلو می آمد، انگار او را می شناختم. دستمالی روی دهنش گذاشته بود و برایم دست تکان می داد مثل اینکه می خواهد چیزی به من بگوید. نزدیکتر که آمد پدرم بود. داخل شهر قیامت بود. هر کسی به دنبال نزدیکان خودش می گشت و از احوالشان می پرسید. یکی برادرش را روی شانه هایش گذاشته بود و به سمت نقاهتگاه می برد و دیگری کودکش را. همه یا برای قربانی گریه می کردند یا خودشان قربانی بودند. همه می دانستند در آن روز حقوق بشرخوابیده است و شاید تَرِه ای برای بلایی که بر سرشان آورده اند خُرد نمی کند. آقای حداد آنگونه که خودش می گفت عادت داشت صحبت هایش را به سرعت بر زبان جاری کند چون زندگی به وی آموخته بود که بعد از این گفتگو دیگر بایستی چندین روز به استراحت بنشیند تا گلویش آرام گرفته و از دردش کم شود. 9 شهید از یک خانواده در چند روز حرف هایش را از سر گرفت. راهی منزل عمه ام که اطراف میدان قدس بود شدیم. پدرم درب منزل آنها را باز کرد. دود غلیظی از داخل بیرون آمد مثل اینکه چشمم کور شده باشد آنها را بستم و به نرمی به عقب برگشتم و روی سکوی منزل آقای اسدزاده نشستم که در آن روز و چند روز بعد از آن پر پر شدن یکی یکی از اعضای خانواده اش را دید و 9 شهید از اعضای دوست داشتنی خانواده اش را داد. پدرم از داخل ساختمان بیرون آمد و از سلامت اعضایی که در منزل بودند خبر داد. به خیال خودمان همه سلامت هستیم من و پدرم به سمت منزل خودمان راهی شدیم. انگاری می خواستند چشمم را از حدقه بیرون بیاورند. سوزش و درد شدیدی داشتم. اعضای خانه نگرانم شدند. پدرم آهنگر بود و همیشه یک شیشه آی باس در منزل برای شستشوی چشمش نگه می داشت، چشمم را با آن محلول شستند. در حالی که کاک ابوطالب نحوه ریختن محلول را برایم توضیح می داد فشاری به وی وارد آمد و فوری اتاق را ترک کرد. وقتیکه به دوباره وارد اتاق شد مثل آنکه گریه کرده و یا اذیت شده باشد. چشمانش مثل جام خون قرمز شده بود و مدام سرفه می کرد. کنجاو شدم بدانم چطوری خانمش این وضعیت را نه برای یک روز بلکه برای یک زندگی طولانی تحمل کرده است؟ که جواب داد تنها صبر آنها و امید به آنهاست که من هنوز هم روی پاهای خودم هستم. حداد رشته کلام را در دست می گیرد و دوباره ادامه می دهد. بعد از شستشوی چشمم کمی خوبتر شدم. مادرم هم منزل خواهرم بود هر یکی از ما برای عضو دیگر خانواده دل توی دلمان نبود. نگرانش شدم و بالاجبار پدرم را متقاعد کردم که دنبال مادرم می روم و آخر سر هم رفتم. از منزل دور نشده بودم که دوباره سوزشی ناراحت کننده وجودم را فرا گرفت و توقف کردم. امیر خلیل پور (یکی از شهدای شیمیایی) هم به این وضعیت دچار شده بود و آدرس نقاهتگاه را به من داد. در حالیکه با دست اشاره می کند گفت: نقاهتگاه کمی با فاصله و در پشت منزل شما در سالن تربیت بدنی است. مردم زیادی در نقاهتگاه بودند یک بطری آب مقطر به من دادند. دکتر حسن سقط فروش که اکنون متخصص قلب است در آن زمان پزشک وظیفه آنجا بود. چون سن و سالی نداشتم هر لحظه نگران یکی از اعضای خانواده می شدم از آنجا هم بیرون آمدم و راه را از سر گرفتم. وضعیتم وخیم تر شد دوباره به نقاهتگاه مراجعه کردم. این بار گفتند که باید اعزام شوی. جواب دادم اعزام و آن هم تنها برای سوزشی ساده؟ که پدرم هر روز آن را به واسطه شغلش تجربه می کند؟! هر بار انکار می کردم. ولی می گفتند که الان نمی دانی بلکه بعدها متوجه می شوی چه بر سرت آمده است. نمی دانم پدرم از کجا فهمیده بود خودش را به من رساند. گفت برو مهاباد من هم فردا میام ملاقات و به سردشت برمی گردیم. رفتن همان و بستری شدن و گذشت زمان همان. صحنه بسیار عجیبی بود. کسانی که دوستاشان داشتم و زندگی را با داشتن آنها خوشحال کننده تصور می کردم یکی پس از دیگری در اتوبوس هایی که صندلی هایشان را بیرون آورده بودند از سردشت به بیمارستان مهاباد و شهرهای عمقی کشور که اطلاع زیادی از شیمیایی نداشتند منتقل می شدند. اولین سپیده دم زندگی بعد از بمباران شیمیایی همراه با تاولهای پوستی اولین سپیده دم زندگی بعد از بمباران شیمیایی را با دیدن تاول هایی که از پوستم سر بیرون آورده بودند آغاز کردم. صحنه ای بسیار زجرآور. یا می بایست رفت و از دردهای دائمی خلاص شد و یا باید ماند و با مصرف داروهایی که تنها جنبه تسکین دهنده دارند نه درمانگری ماند و به اصطلاح زندگی کرد. تنگی نفس،سرفه های شدید، خلط زیاد گلو، ناراحتی پوستی، خارش به صورت همیشگی، حساس به نور و مطالعه و رانندگی که روز به روز زندگی بر من مشکل تر می شود هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. مگر ما چه گناهی کردیم چرا صدام و همدستانش سردشت، این شهر مسکونی را مورد تهاجم وحشیانه خود قرار دادند؟ چند هفته قبل ریه هایم عفونت کرد و به دلیل تب و لرزی که داشتم به سرعت خودم را به پزشک رساندم این کار همیشگی من است. شب ها و در نیمه های آن نزدیک به 30 دقیقه پی در پی سرفه می کنم. زمانیکه پاییز می آید نمی توانم مثل همه مردم بصورت عادی زندگی کنم. آب لوله کشی منازل را نمی توانم بخورم. همیشه با کوچکترین تغییر هوایی بایستی از خودم واکنش نشان دهم. خلط سینه زیادی دارم که به ندرت و شاید سر سفره هم اتفاق افتاده باشد که هر چند خانواده من تحمل زیادی در برابر مشکلات جسمی و روانی من دارند اما همیشه معذب می شوم. پسرم می خواهد که مثل باباهای دوستانش باشم پسرم همیشه از من درخواست می کند که مانند باباهای دوستاش منم با وی کشتی بگیرم هر چند از نظر روحی و روانی آرزوی آن را دارم اما جسمم اجازه چنین کاری را به من نمی دهد. معمولا عمر ما جانبازان شیمیایی کوتاه است و به همین خاطر همیشه سر سجاده دعا می کنم و خدا را به خاطر تمام الطافش شکر می کنم اما دلم زمانی پُر می شود که به خانواده ام و پسر کوچکم فکر می کنم که چگونه در فراق من بزرگ می شود و در نبود من چه ضربه روحی به وی وارد می شود. لاشخورهای شیمیایی از دیروز تا امروز بله این روایت و سرگذشت یکی از خیل عظیم جانبازان و مصدومان بی گناه شیمیایی کشور و سردشت است که روزهای سختی را سپری کرده و سخت تری را نیز می گذراند. در آن روزها که غربی ها و در رأس آن شرکتهای آلمانی انواع سلاحهای شیمیایی را در اختیار صدام قرار می دادند تا وی دیوانه وار آنها را بر روی مردم بی دفاع آزمایش کند، حقوق بشر به خوابی عمیق فرو رفته بود که صدای ناله ها و شیونهای هزاران بی گناه نیز خواب آنها را بر هم نزد و سبب نشد که کوچکترین تغییری در سیاستهای خود داشته باشند و اینگونه رفتارهای خود را حتی در دوران بعد از جنگ تحمیلی و در جبهه ای دیگر مانند تحریم داروهای مورد استفاده مصدومان شیمیایی و همچنین انواع کارشکنی ها ادامه دادند. با این اوصاف اکنون چه شده است که بوی کباب به مشامشان خورده، آیا آن روزهایی که مردم بی گناه سردشت بوی بادام تلخ را تجربه می کردند نیز آیا این به اصطلاح مگسان گرد شیرینی به فکر ملت ایران بودند؟ کراهت دست دادن با دشمنان ملت حال جای سؤال این است که چرا مسئولان دولت تدبیر و امید دست دشمنان ملت ایران را روزی در سازمان ملل و روزی در تهران می فشارند و بر خون و مشقتهای هزاران شهدا و مصدومان شیمیایی پشت پا می زنند و با آغوشی باز از لاشخورهای شیمیایی آلمانی استقبال می کنند. قطعاً حافظه تاریخی ملت ایران مثل برخی دچار زودفراموشی نمی شود و رفتارهای لاشخورهای شیمیایی چه در حمایت از بمباران سردشت ، چه در بمباران جبهه های حق علیه باطل، چه در تحریمهای مختلف و به ویژه دارو و درمان غیرقابل گذشت است و هرگونه سعی در جهت پاک کردن کارنامه سیاه آنها خیانتی بزرگ به ملت ایران است. اکنون باید همه بدانند که آلمان گرچه امروز تداعی می کند که خواهان بهبود روابط با کشورمان است آنهم به علت پیگیری منافع خودشان. اما این دوستی در بهترین حالت دوستی خاله خرسه است و قطعا زیان آن نصیب این مرز و بوم خواهد شد و بایستی هوشیار و آگاه بود. پ.ن: روایت این گزارش مربوط به جانباز شیمیایی 40 درصد، معلم بازنشسته ابوطالب حداد است.وی دو سال نماینده استن آذربایجان غربی در مجلس ایثارگران کشوری نیز بوده است.
چهارشنبه ، ۲۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اورمیا]
[مشاهده در: www.uromnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]
صفحات پیشنهادی
وزیر خارجه آلمان در دانشگاه تهران/حضور دانشجویانی که پلاکارد هایی از بمب شیمیایی و صدام بدست گرفتند
وزیر خارجه آلمان در دانشگاه تهران حضور دانشجویانی که پلاکارد هایی از بمب شیمیایی و صدام بدست گرفتند جامعه > آموزش - فرانک اشتان مایر وزیر خارجه آلمان در دانشگاه تهران سخنرانی کرد وزیر خارجه آلمان در دانشگاه تهران وزیر خارجه آلمان در دانشگاه تهران وزیر خارجه آلمان دانتقاد شدید پرسپولیسی ها از گفته هایی که انتظار نداشتند دایی به زبان بیاورد
انتقاد شدید پرسپولیسی ها از گفته هایی که انتظار نداشتند دایی به زبان بیاورد آفتاب خبرآنلاین نوشت بازی پرسپولیس و صبا اگرچه در آغازش پر بود از تشویق و ابراز علاقه و صحنه های زیبا اما به مرور زمان تبدیل شد به جنگی گلادیاتوری جنگی پر از صحنه های زشت هواداران پرسپولیس که در ابتمربی اسبق تیم ملی کشتی فرنگی:کشتی ایران بدست آدمهایی است که حریص در کارشان نیستند/ بابک بهتر است به دنبال زندگ
وی در خاتمه در خصوص حضور محمدبنا در راس تیم ملی کشتی فرنگی خاطر نشان کرد امثال محمد بنا در کشتی فرنگی بسیار کم هستند مسئولان کشتی کشور باید از وجود محمد بنا به بهترین نحو ممکن استفاده کنند سعید شیرزاد مربی سابق تیم ملی کشتی فرنگی در گفت وگو با خبرنگار کشتی ما با انتقاد از بلاتکلارتباطات جیسون رضائیان با برخی افراد سبب محکومیتش شد/ نیازی به معامله جیسون رضاییان وجود ندارد/ دوستان آمریکا
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در برنامه گفت گوی ویژه خبری شبکه دو سیما با بیان اینکه مقام معظم رهبری درباره نفوذ دشمن با مذاکرات هسته ای همزمان شد اظهار داشت آمریکا و غربی ها در جریان مذاکرات هسته ای و پس از آن اینگونه القادایی: برانکو به این شکل نمی تواند موفق شود/ دهنوی مقصر نبود، آنهایی که با هادی رفاقت داشتند باید رعایت می کردن
به گزارش عصردیلم به نقل از فارس تیم فوتبال صبا در چارچوب هفته هشتم لیگ برتر به مصاف پرسپولیس رفت که در پایان دو تیم به تساوی یک بر یک رضایت دادند این دیدار با حواشی مختلفی روبه رو بود که حتی پس از بازی هم صحبت ها و حرف و حدیث هایی مطرح شد خبرنگار فارس در مورد شرایط صبا و همبختیاریزاده: به همه آنهایی که میخواستند راهآهن پیروز بازی شود تبریک میگویم
بختیاریزاده به همه آنهایی که میخواستند راهآهن پیروز بازی شود تبریک میگویمسرمربی تیم استقلال اهواز گفت تغییر در زمان بازی ما به خاطر دو بازیکن راهآهن نکته اصلی به وجود آمدن این نتیجه ضعیف بود به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس سیاوش بختیاری زاده بعد از باخت تیمش مقابل رپیکرهایی که عراقی ها با تانک از رویشان گذشتند!
شهیدخبر شهیدنیوز عراقی ها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند طوری که هیچ اثری از شهدا نماند عراقی ها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند طوری که هیچ اثری از شهدا نماند بعدها جنازه ها به سختی شناسایی شدند حسین شهید حسین علم الهدی را از قرآنی که در کنارچه کشورهایی مانع پرواز از آسمان ایران هستند؟
تراز رییس سازمان هواپیمایی کشوری گفت دلیل کاهش پروازهای عبوری از فضای کشور به دلیل حملات هوایی روسیه به سوریه نیست بلکه به دلیل تبلیغات این کشورها علیه انجام پروازهای عبوری از آسمان ایران است به گزارش تراز علی عابدزاده رییس سازمان هواپیمایی کشوری با اشاره به دلایل کاهش پروازبه دنبال اقتصاد مک دونالدی پساتحریم هستند/برخی به دنبال تقویت داستان هایی چون «من بودم و امام بود و دیگر هیچ»
مسئول بسیج دانشجویی همدان با بیان اینکه جبهه استکبار به دنبال ایجاد شکاف بین شیعه و سنی و خاموش کردن موج بیداری اسلامی است گفت برخی به دنبال اقتصاد مک دونالدی پساتحریم هستند به گزارشدصبح رزن به نقل از خبرگزاری فارس و مهر از همدان طیب فریادرس ظهر امروز در دوره تشکیلاتی بسیج دانواکنش بازار سرمایه به خبر لغو تحریم ها/شرکت هایی که بیشترین تاثیر مثبت را داشتند
شاخص کل با ۵۵ واحد افزایش به رقم ۶۳۱۲۷ واحد رسید به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین شاخص بازار اول با ۵۸ واحد کاهش به رقم ۴۴۳۹۸۶ واحد بالغ گردید و شاخص بازار دوم با ۶۷۲ واحد افزایش رقم ۱۳۹۱۶۶ واحد را تجربه کرد همچنین بیشترین تاثیر مثبت بر شاخص کل را صنایع پتروشیمی خلیج فارس گسترش نفت-
گوناگون
پربازدیدترینها