واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نامه اي براي خواهر و برادر فلسطيني ام!
سعيد فلاح پور(وقتي 16 ساله بودم!)دوست من! سلام نه سن و سال من اقتضا مي كند كه شصت سال آوارگي و مقاومت تو را مرور كنم و نه سن و سال تو مي تواند بازگوكننده تمام رنج و درد شصت ساله باشد.پدرت حتما به ياد دارد، آن روزها كه دوره نوجواني اش را تجربه مي كرد، عده اي يهودي به سرزمين شما وارد شدند و در جاي جاي سرزمين شما سكونت كردند و به همين سادگي اعلام تشكيل كشوري جديد را دادند كه همان سالها «اسراييل» ناميدند. و حتما پدرت اين قصه شصت ساله را بارها و بارها براي تو و خواهران و برادران بزرگترت بازگو كرده است.و حتما پدرت از خراب كردن خانه هاي شما و همسايه هايتان و خراب كردن و ويراني مدارس و كوچه و شهرهايتان برايتان گفته است.من كه بارها از تلويزيون اين صحنه ها را ديده ام. و ديده ام كه بولدوزرها و تانكهاي اسرائيل چگونه روستاهايتان را با خاك يكسان كرده است. پدرم هم براي من تعريف كرده كه چگونه اين اشغالگران غاصب به بهانه اسكان يهودي ها، خانه و كاشانه شما را خراب كرده اند و شهركهاي جديد ساخته اند. و هر بار كه اين صحنه ها را از تلويزيون ديده ام، زيرچشمي به پدرم نگاه مي كردم. اشك از چشمانش سرازير مي شد. چندين بار از زبان رهبر عزيزم و امام خميني آن پدر و پير و راهبر از تلويزيون ديدم و شنيدم كه مي گفت، اسرائيل غده سرطاني ست و اگر مسلمانان با هم متحد شوند و هر كدام يك سطل آب بريزند، اسرائيل از بين خواهد رفت.بارها به خيابان ها آمده ام و با دوستان و همكلاسي هايم در خيابان هاي شهر عليه اشغالگرها تظاهرات كرده ايم و شعار «مرگ بر اسرائيل» گفته ايم و براي مظلوميت شما در نمازها دعا كرده ايم.بارها ديده ام كه مادرم در سجاده نمازش براي پيروزي شما و براي آزادي قدس دعا كرده است. مادرم مي گفت مسجدالاقصي قبله اول مسلمانان بوده و در اين شصت سال چه بي رحمانه مورد هجوم سربازان بيرحم اسرائيل قرار گرفته است.خواهرم، برادرم، نوجوان و جوان فلسطيني!خيلي وقتها آرزو مي كردم كه كنار شما باشم و يكي از آن سنگ ها را با شما به طرف اسرائيلي ها پرتاب كنم. اصلا فكر كردنش هم سخت است.«سنگ در مقابل تانك» و اين عادت اين سال هاي شماست.و ديده ام كه با سنگ در مقابل تانكها و سربازان اسرائيل مقاومت مي كنيد.اولين بار كه نام كرانه باختري و نوار غزه را شنيدم، شايد بيش از ده سال مي گذرد و آن روزها هم مي گفتند كه دشمن به روستاهاي شما حمله كرده و خانه و كاشانه شما را خراب كرده و شما از سرزمينهاي خود آواره شده ايد و تشييع پيكر برادران و خواهران تو را بارها از تلويزيون ديده ام. اما انگار اين هجوم وحشيانه و اين مقاومت هنوز ادامه دارد.ديشب از تلويزيون خبرش را شنيدم كه اشغالگران جشن شصت سالگي تشكيل «اسرائيل» را برپا كرده اند و شنيدم كه خيلي از رؤساي كشورهاي غربي در جشن آنها شريك بودند و باز هم صحنه هايي را ديدم كه برادران و خواهران تو و حتما خود تو در خيابان ها و شهرها ريخته بوديد و به اين جشن كه در واقع ظلم و مظلوميت شصت ساله تو و دوستان و خانواده ات است، اعتراض داشتيد. ما هم به آن اعتراض داريم و مانند پدران و مادران و برادران بزرگتر خودم كه در اين شصت سال هميشه از مظلوميت تو و سرزمين تو دفاع كرده اند، باز هم دفاع خواهند كرد و امشب نيز در كنار همه خواهران و برادرانم و همه مردم سرزمينم براي نابودي دشمن تو كه دشمن اسلام است دعا مي كنيم و براي آزادي مسجدالاقصي دعا مي كنيم و براي پيروزي نهايي شما هم دعا مي كنيم.برادر و خواهر فلسطيني ام!باور كن كه زمان زيادي طول نخواهد كشيد در كنار شما در بيت المقدس نماز خواهيم خواند. باور كن خيلي دوستتان داريم. پرچم شما، سنگ و زيتون براي ما يك نوع احترام خاصي دارد.قربان صفا و وفا و پايداري و مقاومت شما.اصلا قلب هاي ما هديه به شما!
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]