واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: درخواست کمک برای نجات از چوبه دار
کد خبر: ۵۳۹۵۲۲
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱ - 15 October 2015
خانواده جوانی محکوم به قصاص، برای تهیه بیش از ٣٠٠ میلیون تومان باقیمانده از ٨٥٠ میلیون تومانی که اولیایدم مقتول برای اعلام رضایت، خواستهاند، از مردم درخواست کمک کردند.
به گزارش شرق، این محکوم به قصاص که علی نام دارد در اتفاقی ناخواسته درگیر ماجرایی منجر به قتل شد و اکنون بیش از سه سال از روزی که او در ٣٠ سالگی به خاطر شوخی دوستانش قاتل شناخته شد، میگذرد. علی به قصاص محکوم شده و نام او در فهرست اجرای احکام قرار گرفته است درحالیکه هنوز بخشی از مبلغی که اولیایدم برای ساخت حسینیه و اعلام رضایت طلب کردهاند تأمین نشده است.
اولیایدم این پرونده ابتدا مبلغ ١,٥میلیارد تومان برای هزینه ساخت حسینیه و اعلام رضایت درخواست کرده بودند، اما در نهایت این مبلغ را به ٨٥٠ میلیون تومان کاهش دادند. آنها گفتهاند اگر این پول تا روز اجرای حکم پرداخت نشود، بههیچوجه مهلت نخواهند داد. یکی از روزهای تابستان سال ٩١ علی با عدهای از همکاران خود از عسلویه که محل کارشان بود به سمت ممسنی در حال بازگشت بودند که اتفاقی مرگبار رخ داد.
یکی از شاهدان عینی که این ماجرا را از نزدیک دیده است، درباره این حادثه گفت: «درگیری از یک شوخی شروع شد. علی مدعی است گوشی یکی از بچهها را در جیب او که خواب و از همهجا بیخبر بود، گذاشتند. پس از آن صاحب گوشی متوجه نبودن گوشیاش شد و با گوشی یکی از همراهانش با تلفن خودش تماس گرفت و وقتی گوشی در جیب علی زنگ خورد آن شخص او را سارق گوشی خود دانست». به گفته یکی از شاهدان، عدهای در پی این شوخی میخندیدند و عده دیگری با صاحب گوشی همنظر بودند که علی قصد سرقت داشته است.
براساس گفتههای شاهدان، از اینجا بود که ماجرای درگیری آغاز شد و تا جایی پیش رفت که صاحب گوشی و دوستانش، علی و دوستانش را مورد ضربوشتم قرار دادند. پس از آن، ماجرا موقتا خاتمه یافت، اما این پایان درگیری دو گروه نبود. اتوبوس عسلویه- ممسنی هنوز به مقصد نرسیده بود که یکی از دوستان علی در تماس با خانوادهاش ماجرا را تعریف کرد و گفت آنها را مورد ضربوشتم قرار دادهاند و باید پس از رسیدن به مقصد به درمانگاه بروند. دوست علی در حالی ماجرای کتکخوردنشان را به اطلاع آشنایان خود رساند که از آنها نخواسته بود برای انتقامگرفتن از طرف مقابل به ترمینال بیایند. بالاخره اتوبوس به مقصد رسید و افرادی که برای گرفتن انتقام دوستان و خانواده خود به ترمینال آمده بودند، انتظارشان به سر رسید و بهاینترتیب درگیری بین دو گروه از سر گرفته شد. به گفته شاهدان، در میان این درگیری چاقویی وارد سینه مقتول شد و پس از آن علی در روند تحقیقات قاتل شناخته شد. اگرچه در این درگیری بیش از ١٠ نفر حضور داشتند و همگی نیز مشغول ضربوشتم یکدیگر بودند، اما اتفاقات به گونهای رقم خورد که در دادگاهی که اسفند ٩١ برای رسیدگی به این قتل برگزار شد، علی به عنوان قاتل با درخواست اولیای دم مقتول به قصاص محکوم شد. حالا سه سال است که این جوان در زندان به سر میبرد. خانواده علی میگویند هر کاری که میتوانستند برای او انجام دادهاند.
پدر او که معلم بازنشسته است میگوید: «پسرم هیچ سابقهای ندارد و اهل درگیری نیز نبود. اگر از محل زندگی ما پرسوجو کنید خواهید فهمید او چه زندگی آرامی داشت و سرش به کار خودش گرم بود. او به طور ناخواسته درگیر این ماجرا شد».
این معلم بازنشسته ادامه میدهد: «اولیای دم ابتدا یکمیلیاردو ٥٠٠ میلیون تومان برای هزینه ساخت حسینیه و گذشت از قصاص خواستند، ولی با پیگیریهایی که داشتیم توانستیم آنها را به ٨٥٠ میلیون تومان راضی کنیم».
او در ادامه میگوید: «خانه و هرچه را در این سالها جمع کرده بودم، فروختم و امروز با خانواده چهارنفرهام در یک خانه گلی در روستا زندگی میکنیم. از سوی دیگر، زمینی به وسعت هفت هکتار داشتم که آن را هم فروختم، ولی در جریان فروش سرم کلاه گذاشتند. زمینم را ١٤٠ میلیون تومان خریدند و بعد فهمیدم با و زدوبند خریدار با بنگاه از من کلاهبرداری شده و من که خیلی عجله داشتم، بدون تحقیق آن را فروخته بودم. حالا متوجه شدم پولی که من بابت هفت هزار متر زمین گرفتهام، حتی از پول یک پنجم این زمین هم کمتر است. فردی که زمین را از من خریده، بخش خیلی کمی از آن را به قیمت ١٤٠میلیون تومان فروخته است؛ درحالیکه کل زمین را از من ١٤٠میلیون تومان خریده بود».
پدر علی میگوید: «پسر من جوانی بدون سابقه شرارت است و حالا چند قدم بیشتر تا اعدام فاصله ندارد. من برای تهیه این پول، دست نیاز را به سوی مردم خیر بلند کردهام. ما خودمان کمتر از ٥٠٠ میلیون تومان تهیه کردهایم و اگر مردم برای تهیه باقی پول به ما کمک نکنند، پسرم قصاص خواهد شد. از همه هموطنان میخواهم هرچه در توان دارند به ما کمک کنند تا جان یک انسان را نجات دهیم. پسر من آدم شرور و خطرناکی نیست که از آزادیاش نگران باشیم. این را من نمیگویم، همه کسانی که پسرم را میشناسند، شهادت میدهند. فقط بدشانسی پسرم این بود که بین این همه آدم، قانون پسر من را قاتل تشخیص داده است. درحالحاضر من از یکی از همکاران قدیمی خود که در کار خیر است خواستهام حساب بانکیاش را برای جمع آوری کمک خیرین اختصاص دهد.
هموطنان لطف کنند کمکهای خیرخواهانه خود را به حساب شماره ٧٠٣٧٩٩١٨٨٦٩٩٧٧٢٩ به نام سهراب لشگری که از همکاران من است و از ابتدا تا اینجای پرونده به عنوان یک انسان خیر کنار ما بوده، واریز کنند تا انشاءالله در نهایت وجه مورد نیاز تأمین شود تا هم منجر به مشارکت آنها در کار خیر ساخت حسینیه شود و هم فرزند من از مرگ نجات یابد».
درهمینحال، سیدعبدالله موسوی، مدیرکل دادگستری استان چهارمحالوبختیاری که به گفته خودش بارها همراه دیگران برای جلب نظر اولیای دم برای بخشش این قاتل به آنها مراجعه کرده است، در این مورد به خبرنگار ما میگوید: «اولیای دم این مقتول که فرزندشان به شکل بسیار ناجوانمردانهای به قتل رسیده و ظلم بزرگی به آنها شده است با پایبندی به اعتقاداتشان و به حرمت بزرگوارانی که بارها به آنها مراجعه کردند، حاضر به گذشت شدند. البته این خانواده برای ساخت حسینیه مبلغی را مطالبه کردهاند. خانواده قاتل نیز برای تهیه این مبلغ که ٨٥٠ میلیون تومان است تمام تلاش خود را کرده و حتی خانهای را که در آن زندگی میکردهاند، فروختهاند. با وجود این حدود بخشی از مبلغ را هنوز کم دارند به همین خاطر قرار شده در یک اعلام عمومی از خیرین کمک بخواهند تا باقیمانده پول تأمین شود».
این مقام قضائی درباره ماجرای منجر به قتل نیز توضیح میدهد: «قاتل و همدستانش در اقدامی به مقتول و برادرش حملهور شدند و آنها را به طرز بدی کتک زدند که منجر به قتل شد. در ابتدا مشخص نبود قاتل چه کسی است، اما در روند تحقیقات این فرد ابتدا متهم و در نهایت نیز در روند رسیدگی به عنوان قاتل محکوم به قصاص شد. پس از آن رأی در دیوانعالی کشور تأیید شد و درحالحاضر با اذن رئیس قوهقضائیه حکم قابل اجرا شده است. پس از استیذان حکم بود که سرانجام خانواده مقتول حاضر به بخشش شدند، به شرطی که مبلغی که مطالبه کردهاند از سوی خانواده قاتل تأمین شود تا برای ساخت حسینیه هزینه شود. درحالحاضر زمانی برای اجرای حکم تعیین نشده است».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]