واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: فرخنده حاجی زاده: تمرکز لازم در فضاهای اجتماعی وجود ندارد ایلنا: انسان در فضای اجتماعی دچار سیال بودن میشود و تمرکز لازم و شور و هیجانی که در نسل قبل بود، در آن دیده نمیشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، جلسهداستانخوانی فرخنده حاجی زاده، دیروز عصر در بوفهی رنگواژه بهاران برگزار شد. این اولین نشست، از سری نشستهای کافه رنگواژه بهاران است. زین پس قرار است هر چهارشنبه شب در این کافه نشستهایی در خصوص ادبیات و داستان برگزار شود. فرخنده حاجی زاده یکی از داستان نویسنان جدی دورهی معاصر است که در این جلسه داستان خواند. او دو داستان از مجموعه داستان «نامتعارفه آقای مترجم» به نامهای «آن دیگری» و «آن یکی» را خواند که هردو در فضایی تقریباً یکسان شکل گرفتهاند. مجموعه داستان «نامتعارفه آقای مترجم» توسط انتشارات شتیل با چهار قصه با ترجمهی انگلیسی منتشر شده است. کار ترجمهی این کتاب را پریا لطیفیخواه، زیر نظر محمد مهدی خرمی انجام داده است. حاجیزاده با اشاره به داستان «آن دیگری» گفت: این مجموعه سال 88 نوشته شده است. سالها دوست داشتم رمانی بنویسم که در آن شخصیتها چهره نداشته باشند و زمان و مکان جغرافیایی در آن مشخص نباشد. به دلیل تنگنایی که در زندگی من وجود دارد این داستان، تبدیل شد به چهار قصهی کوتاه که در یک مجموعه منتشر شد. او ادامه داد: شخصیتهای این داستان، متعلق به یک جریان سیاسی بودند. معمولاً آدمهایی که نگاه سیاسی دارند از بیان حسشان پرهیز میکنند. همیشه سعی میکنند این بخش از شخصیتشان را پنهان کنند. «آن دیگری» در داستان مرد است و «آن یکی» زن. این زن با حسهایش پیش میرود ولی چارچوب مردِ داستان خشک است. در حالی که زن، حسش را خیلی عمیق مطرح میکند. این مسئله متعلق به تمام جهان است به همین دلیل فکر کردم بهتر است که شخصیتها چهره و مکان داشته باشند. این ناشر و نویسنده با اشاره به کلاسهای داستان نویسی برآهنی در دههی هفتاد گفت: نگاه جدی به ادبیات را مدیون برآهنی هستم. خیلی از او آموختیم. مهمترین چیزی که او به من آموخت جسارت نگارش بود. آن سالها تازه از کرمان آمده بودم و «وهم سبز» را نوشته بودم. شعر هم میگفتم. در شعر دوست داشتم طلبِ آزادی در متن تنیده شود و حالت شعاری نداشته باشد. حاجیزاده با اشاره به مجموعه داستان وهم سبز ادامه داد: آن زمان من دردانشگاه تهران مأمور کتابداری بودم و برآهنی از دانشگاه اخراج شده بود و یک سری کامل فرهنگ معین از کتابخانهی دانشگاه برده بود و چون حاضر نبود حتی دوروبر دانشگاه بیاید کتابها پیشش مانده بود. از من خواسته شد که با برآهنی تماس بگیرم و بگویم که کتابها را بیاورد. من از این مسئله خیلی خوشحال شدم چون علاقهی زیادی داشتم که در کلاسهای برآهنی شرکت کنم و به این ترتیب شمارهاش را گرفتم و در کلاسها شرکت کردم. او افزود: چون محل ثابتی برای برگزاری کلاسها نبود، در خانهی بچهها میچرخید و برای من خیلی سخت بود و سرانجام کلاسها در زیرزمین خانهی برآهنی ساکن شد و محل مشخصی پیدا کرد.آن زمان مثل امروز تعداد کارگاههای داستان نویسی زیاد نبود تنها گلشیری و برآهنی کارگاه برگزار میکردند و یادم است که با چه سختی خود را به کلاس میرساندیم. من حدود 7 سال کلاسهای برآهنی را می رفتم و در طول این مدت تنها دو جلسه غیبت داشتم. نویسندهی رمان «خالهٔ سرگردان چشمها» با اشاره به اینکه هر نسلی که میآید باید از نسل قبل متحولتر باشد بیان کرد: امروز در فضای مجازی گروههایی هست که درباره شعر و ادبیات صحبت میکنند. از یک سو این گروهها خوب است چرا که به خواندن کمک میکند و از یک سو هم انسان در آن دچار سیال بودن میشود و تمرکز لازم و شور و هیجانی که در نسل قبل بود، دیده نمیشود. حاجی زاده در پایان با اشاره به آثار جدید خود گفت: مجموعه شعر «اعلام» در پایان سال 93 منتشر شد و رمانی هم دارم که فعلاً امکان چاپ آن موجود نیست
۱۳۹۴/۰۷/۲۳ ۱۰:۵۷:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]