واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معماي جذر اصم نزد متكلمان (پارادوكس دروغگو)- (1) نويسنده:احد فرامرز قراملكي چكيده: تطور تاريخي مسئله معماي دروغگو نزد دانشمندان مسلمان، هشت دوره مشخص دارد. تحليل متكلمان را در دوره دوم مي توان تفسير كرد. متكلمان اين معما را غالباً از جهت كاربردي در نقد نظريه هاي رقيب به عنوان روشي جهت احاله به محال مورد توجه قرار دادهاند. بر اين مبناآنها معما غير قابل حل است و ساختار متناقضي دارد به گونهاي كه هر نظريهاي را بتوان به آن تحويل كرد، تناقض آميز است. به همين دليل تقريرهاي مختلف و ارائه صورتهاي تقويت شده نزد متكلمان رواج دارد. متكلمان معماي جذراصم را در سه حوزه مختلف معرفت شناسي، خداشناسي و فلسفه اخلاق طرح نموده و چهار نظريه را با آن نقد كردهاند: 1- نظريه صدق ارسطويي (توسط جاحظيه). 2- مذهب ثنويت (توسط معتزله). 3- نظريهاي در شرايط حسن تكليف (توسط اشاعره). 4- نظريه حسن و قبح عقلي (توسط اشاعره). در اين نوشتار با اشاره به پيشينه تاريخي طرح معماي جذراصم و اهميت آن نزد متفكران مسلمان به گزارش ديدگاه متكلمان در اين خصوص مي پردازيم. 1- پيشينه تاريخي معماي جذراصم: دانشمندان متأخر در سده هاي دهم و بعد، معماي دروغگو را، مانند بسياري از شبهات كلامي و فلسفي ديگر به ابن كمونه (حدود 623 تا 685 ق .) نسبت دادهاند ولكن در الذريعة با ارجاع به گزارش مولي خليل قزويني (1089 -1001 ق.) با اين انتساب مخالفت شده و طرح شبهه دروغگو به اقدمين نسبت داده شده است. مرحوم قزويني در شرح خود بر عدة الاصول شيخ طوسياز برخي افاضل خراسان روايتي را نقل كرده است كه بر اساس آن شبهه دروغگو در خراسان بر حضرت امام رضا(ع) عرضه شد و آن حضرت در پاسخ دو راه حل ارائه فرمودند ولكن راه حلهاي ايشان نقل نشده است.[1] طرح پارادوكسهاي منطقي و تأمل در عوامل بروز شيوه هاي حل و فوايد معرفتي - منطقي مترتب بر آنها سابقه يوناني دارد. زنون اليائي Zeno of Elea(متولد حدود 489 ق.م.) به طرح شبهات فراواني شهرت دارد. انگيزه وي در طرح پارادوكسها، نشان دادن خلل نظريه هاي رقيب ديدگاه استادش، پارمنيدس، بوده است. همان گونه كه افلاطون در رساله پارمنيدس (128B) تذكر ميدهد، منظور زنون مجاب كردن مخالفان فيثاغوري ]و هراكليتي [پارمنيدس با يك سلسله احاله هاي به محال بوده كه به نحو هوشمندانه و زيركانهاي صورت گرفته است.[2] پارادوكسهاي منطقي علاوه بر نقش ابزاري در نقد نظريه هاي رقيب، كاربردهاي ديگري نيز دارند. معماهاي منطقي ،روي آورد موفقي در تحليل حدود مرز قوه فاهمه بشريوشناخت خطاهاي سيستماتيك ذهن آدمي هستند. معماي دروغگو(Liar Paradox) در ميان پارادوكسهاي منطقي اهميت و جايگاه خاصي دارد. طرح نخستين و شكل ساده آن به اپيمنيدس از اهالي كرت (Epimenides of Crete) منسوب است. وي با گزارشِ همه كرِتيها دروغگو هستند معمايي را به ميان آورد: اگر گفتار وي راست باشد آنگاه به دليل شمول حكم دروغگو بودن بر گوينده كرتي آن، كذب است و اگر گفتار وي كذب باشد، به دليل انطباق با مفادخود راست است. پس وي را درگفتار نه مي توان صادق دانست و نه كاذب انگاشت.[3] بازسازي معماي دروغگو و ارائه صورت تقويت شده از همان آغاز مورد توجه حكماي يونان قرار گرفت. يوليبيدس(Eulibides) به عنوان مثال، معماي دروغگو را با نوشتن تك جملهاي در يك صفحه به شكل زير تقرير كرد: آنچه بين دو پرانتز در اين صفحه است دروغ است.[4] حكماي يونان باستان، علاوه بر ارائه صورتهاي تقويت شده، در مقام حل معما نيز برآمدند. ارسطو (1/322 ـ 3/384 ق.م.) در رساله سوفسيطيقا(367 B) به حل آن پرداخته است [5] .خروسيپوس از اهالي سولوئي (Chrysippus of Soloi)(205/208 ـ 278/281 ق.م.) در حل معماي دروغگو شش رساله پرداخته است. 2 - گزارش اجمالي از تطور تاريخي معماي دروغگو نزد مسلمانان دانشمندان مسلمان به اهميت و نقش پارادوكسهاي منطقي توجه فراواني داشتهاند. آنها علاوه بر تحليل پارادوكسهايي كه از متون يوناني به دست آورده بودند، خود به ابداع و طرح پارادوكسهاي متنوعي در علوم گوناگون دست زدند. پارادوكسهاي نظام(متوفي 31/221 ه. ق .) در نفي جوهر فرد، شبهه كعبي (متوفي 319ق.) در احكام خمس، پارادوكس كاتبي (675ـ 617 ق.) در نسب اربعه، شبهه استلزام ابن كمونه (حدود 685ـ 623 ق.) و شبهه مركب محمدبن حسن شرواني (متوفي 1098 ق .) از اين قبيل معماهاي منطقي هستند. معماي دروغگو، پيش از ديگر معماهاي منطقي و بيش از آنها مورد تأمل دانشمندان مسلمان قرار گرفت. منطق دانان، فيلسوفان، متكلمان و اصوليان با روي آوردهاي گوناگون و بر اساس مباني مختلف به تحليل آن پرداختهاند. تطور تاريخي مسأله كلّ كلامي كاذب رانزد دانشمندان مسلمان در دوره هاي مشخصي مي توان طبقه بندي كرد: یک- منطق دانان متقدم از آغاز دوره اسلامي تا پايان قرن ششم كه غالباً به عنوان شارحان سخنان ارسطو به تحليل مسأله پرداختهاند.فارابي(حدود 339 ـ260 ق .) در رساله تحليل اولي(القياس) جمله كل كلامي باطل را از قبيل مغالطه جمع مسائل تحت مسأله واحده تلقي كرده و آن را قياس مؤلف از مقدمات متقابل مي خواند. فارابي به كاربرد فلسفي اين مسأله اشاره كرده و مي گويد: ارسطو به وسيله آن خلل نظريه هاي فلسفي حكماي متقدم را آشكار ساخت.[6] ابن سينا ( 428 ـ 370 ق.) نيز در منطق الشفا - در كتاب سفسطه - به شرح و تفصيل سخنان ارسطو در حل معماي دروغگو پرداخته است. گزارش و تحليل معماي دروغگو در اين دوره موضوع گفتار مستقل ديگري است. دو- متكلمان نيز از سده هاي آغازين تفكر كلامي تا قرون متأخر معماي دروغگو را مورد توجه و تحليل قرار دادهاندكه موضوع گفتار حاضر است. سه- منطق دانان قرن هفتم در دو مشرب منطق نگاري دو بخشي و نه بخشي، معماي دروغگو را طرح كردهاند. در اين دوره به دليل ظهور رياضيدانهاي معروف، طرح مسئله اهميت خاصي پيدا كرده است منطق دانان سعي كردهاند در صورتهاي تقويت شده معماي دروغگو طرح و توان خود را در حل آنها نشان دهند. گزارش و نقد آراء منطق دانان قرن هفتم در تحليل معماي دروغگو - كه در اين دوره به نام شبهه جذراصم ناميده شده است - موضوع گفتار ديگري است. چهار- فيلسوفان حوزه فلسفي شيراز در دو مدرسه دواني و دشتكي با نوشتن تك نگاره هاي متعددي به تحليل تاريخي ـ تطبيقي مسئله جذراصم پرداختهاند.[7] پنج - فيلسوفان حوزه فلسفي اصفهان، غالباً در مدرسه ملارجبعلي تبريزي (متوفي 1070 ق.) معماي دروغگو را طرح كردهاند. كساني چون محمد سراب تنكابني (بارسالهاي در شبهه كل كلامي كاذب به سال 1097ق .) محمدبن حسن شرواني (متوفي 1098ق .) و آقاحسين خوانساري (متوفي 1098 ق .) در اين باب سخن گفتهاند. البته حكماي ديگري در آغاز حوزه فلسفه شهر اصفهان نيز به طرح معماي دروغگو پرداختهاند،مانند ميرداماد (متوفي 1041 ق) و مراد بن علي خان تفريشي (965 - 1051 ق). در آثار ملاصدراي شيرازي سخني در خصوص معماي جذراصم نيافتهايم و اين نكتهاي است محتاج بررسي و تحليل. در گفتاري تحت عنوان معماي جذراصم در حوزه فلسفي اصفهان به تحليل اين مسئله و جستار از علت عدم طرح معما در آثار ملاصدرا خواهيم پرداخت (ان شاء الله تعالي). شش- فيلسوفان و منطق دانان دو سده اخير نيز در خصوص شبهه دروغگو سخن گفتهاند. هفت- طرح پارادوكس دروغگو در حوزه اصفهان، غالباً به دست فيلسوفان فقيه و اصولي مشرب صورت گرفته است و ظاهراً به همين طريق تحليل معما به عالمان اصول رسيده است. شيخ انصاري ( 1281 ـ 1214 ق.) در فرائد الاصول در مقام تمايز دو نوع ارجاع به خود، ارجاع به خود معيوب (vicious self refrence)و ارجاع به خود غير معيوب (nonvicious self refrence) به معماي جذراصم اشاره كرده است[8] و متأخران به تبع وي به تحليل معماي دروغگو پرداختهاند.[9] پي نوشت ها : [1] - الطهرانی, آغا بزرگ, الذریعه الی تصانیف الشیعه, (دارالاضواء, بیروت, بی تا), ج5- ص92. [2] - افلاطون, رساله پارمیندس(128ب), دوره آثار افلاطون, ترجمه محمد حسن لطفی, (انتشارات خوارزمی تهران, 1367), ج3- ص1646. [3] - susan Haak, Philosophy of logic, Cambridgeuniversity press , 1992 , p 136. [4] - اعوانی, غلامرضا, حکمت و هنر معنوی, مجموعه مقالات, (انتشارات گروس, تهران, 1375), صص252-221. [5] - منطق ارسطو, تصحیح عبدالرحمن بدوی(بیروت, 1980م.) ج3, صص984-986. [6] - الفارابی, المنطقیات, تحقیق محمد تقی دانش پژوه(قم, 1409), ج1, ص348. [7] - بنگرید به فرامرز قراملکی, احد, معمای جذر اصم در حوزه فلسفه شیراز: خردنامه شماره 4, تابستان 1375. [8] - تفریشی در دو موضع از معمای دروغگو سخن گفته است: حل شبهه جذرالاصم و رساله التعالیم که خاتمه آن در حل معمای جذز اصم است(الذریعه, ج7, ص 69 و ج2, ص401). [9] - انصاری, شیخ مرتضی, فرائد الاصول, (موسسه الاعلمی للمطبوعات, بیروت, 1411ق), ج7, ص177. منبع: www.mullasadra.org
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]