واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(3) نويسنده:سيد حسين واعظی لزوم شناخت انسان کامل از شگفتيهای آفرينش و عجايب خلقت, انسان کامل است. خداوند انسان را «عالم صغری» و شبيه به «عالم کبری» آفريده است؛ بنحوی که مجموع ديگر عوالم در او موجود است. ذات اين انسان موصوف به تمام اوصاف جمالی و کمالی, آثار و افعال, عوالم و نشآت و خلايق, لوح و قلم, قضا و قدر, فرشتگان و افلاک, عناصر و مرکبات و بهشت و دوزخ است. خلاصه اينکه انسان کامل نمونه ای از ذات, صفات و فعل حقتعالی است.([44]) به نظر ابن عربی: آدم بر صفت الهی آفريده شده است و واجد کمالات الهی و حقيقت اسماء اوست. نسبت به حق از جهت باطن, اکمل از نسبت او در دنيا و ظاهر است.([45]) آدمی مظهر تجلی الهی در مرآت وجود است. خداوند خواست خود را در آيينه بنگرد, آدم را خلق کرد تا مظهر اين تجلی الهی باشد. در نتيجه, انسان کامل مظهر جميع اسماء الهی است.([46]) با وجود اين اوصاف, بايد انسان کامل و عالم صغير, شناخته شود, زيرا که او سرّ بزرگی از معرفت الهی است و معرفت الهی جز با شناخت اين انسان ميسّر نيست چون او باب الهی و ريسمان محکم است و بوسيلة اين ريسمان می توان به جهان اعلی متصل شد. بر هر انسانی لازم است راز انسان کامل را دريافت و گنجينة آن را بگشايد و او را بشناسد و اين مطلب همان ضرورت شناخت پيامبر و امام است که «هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد بر زمان جاهلی مرده است».([47]) زيرا حيات و زندگی انسان در جهان جاويد منوط به دانشهای حکمت الهی است و اين امر در وجود انسان کامل نهفته است. بهمين دليل در آية کريمه آمده است: «من يطع الرّسول فقد اطاع الله...».([48]) خداوند متعال قوام عالم را در انسان کامل جمع نمود و آن را مختصر کتاب خود و جامع قوای عالم قرار داد و به دنبال خلقت انسان, وسائط, مرکبات, روحانيات و ساير امور را در او ايجاد نمود.([49]) به نظر ابن عربی: در واقع نسبت انسان کامل با عالم, همانند نسبت نگين با انگشتری است. همانطور که پادشاهان اگر بخواهند ختم يک نامه کرده و محافظت از آن کنند, با مهر نگين خود بر آن می زنند, کمال عالم و اتمام و حفاظت از عالم نيز بموجب انسان کامل است.([50]) انسان کامل بموجب کرامت و موهبت الهی, حامل اسماء و صفات اوست در نتيجه واجد کمالات اول و آخر و ظاهر و باطن گرديده و به هر چيزی داناست. البته گاهی انسان اين صفات الهی را ملک خود دانسته و غصب می کند و «ظلوم» می گردد و چون نفهميده است که اين صفات را بايد به صاحب آن بازگرداند «جهول» می شود. پس هر کس بخواهد از اين دو صفت ظلوم و جهول خلاصی يابد بايد امانت الهی را به اهل و صاحب آن باز گرداند.([51]) بر اساس نظرية ابن عربی و ملاصدرا, معرفت به انسان کامل مساوی با شناخت ذات, صفات و افعال الهی و علم به عالم صغير و معرفت به نگين انگشتری عالم است و اگر کسی بدون اين معرفت از دنيا برود در حکم افراد دوران جاهليت است. انسان کامل, صورتی از آسمانها و زمين انسان کامل مظهر جميعت کل است. شروع خلقت انسان کامل و صورت او, آدم(ع) و غايت او محمد(ص) بوده است. در طی اين مدت استکمال و تدريج رخ داده تا انسان کامل به مرحله ظهور برسد. سماوات سبع در آية کريمه: «... ثم استوی الی السماء فسوَّهُنَّ سبع سماوات...»([52]) حاکی از ساختار همين انسان کامل است و برای باطن و عقل او هفت درجه وجود دارد که عبارتند از: «نفس, قلب, عقل, روح, سرّ, خفی و اخفی». آية کريمه: «کيف تکفرون بالله و کنتم امواتاً فاحياکم, ثم يميتکم و ثم يحييکم, ثم اليه ترجعون»([53]) نيز اشاره بهمين خلقت تدريجی انسان کامل دارد و بيان کنندة خلقت انسان از پايينترين مراتب, صورتی بعد از صورت و حياتی بعد از ممات و کمال بعد از نقص است تا برسد به خدای سبحان يعنی همان جايی که از اول بوده است. «کما بدأنا اول خلق نعيده...».([54]) ابن عربی معتقد است: موجودات در چهار عالم خلاصه می شوند. عالم اعلی و آن عالم بقا است. عالم استحاله و آن عالم فنا است. عالم تعمير و آن عالم بقا و فناست و عالم نسبت که عالم اعراض است. جميع اين عوالم نيز در دو موطن خلاصه می شود, يکی موطن عالم اکبر و خارج از انسان است و ديگری موطن عالم اصغر که انسان کامل است. با اين وصف انسان کامل نسخة جامع عالم و جام جهان نما و خلاصة عالم ممکنات است.([55]) با اين اوصاف, انسان کامل علت ايجاد و بقای عالم از ازل تا ابد و دنيا و آخرت است.([56]) انسان کامل خليفة خدا در زمين و کلمة جامع و نمونة مشتمل بر کتب الهی است؛ کتابی که همة آن به دست رحمان نوشته شده است. انسان کامل روح اعظم و جامع جميع عالم کبير است زيرا مبدأ و صورت و غايت کل و بذر عقول و نفوس و ثمرة شجرة افلاک و آنچه که بين اينهاست از معقول و محسوس است. روح اعظم از نظر علمی و عينی شامل جميع ممکنات است. اين روح انسان کامل و خليفة خدا در آسمان و زمين است. اشتمال روح اعظم از نظر علمی بر عالم به اينصورت است که روح اعظم, قلم حق است که نقش صور حقايق را بنحو کثرت و تفصيل ترسيم نمود, سپس ارقام اسرار را بر لوح قدرها نوشت و سپس بر اين لوح, نفس و خيال و ساير مشاعر کلی و مدارک عقلی را نگاشت. اشتمال روح اعظم بعينه بر جميع ممکنات به اين شکل است که ذات آن صورت کل است همانطور که فاعل و غايت کل بود و صورت هر چيزی تماميت آن چيز است. بنابرين چون انسان کامل صورت کل است, همه چيز است. اشتمال روح عقلی انسان کامل بر جميع ممکنات بسبب اين است که کتاب مبين مشتمل بر نمونه های عوالم و جزئيات و افراد آن است, قبل از اينکه به ملأ اعلی و روح اعظم متصل شود. ولی بعد از وصول, ديگر فرقی ميان قلم حق و آن روح عقلی از جهت شمول بر کل بودن نيست.([57]) به نظر ابن عربی: انسان عبارت از مجموع عالم است. انسان صغير مختصری از عالم کبير است از اينرو اين انسان صغير مدرک عالم کبير بوده و خداوند تمام جزئيات عالم کبير را با انسان مرتبط کرده است. انسان به صورت اسم الله خلق شده است, اين اسم جميع اسماء را در بر دارد و اگر چه از نظر جسمی صغير است ولی متضمن جميع معانی و در برگيرندة عالم کبير است. انسان کامل چون به صورت الهی خلق شده است, تمام قوا و حواسش با بُعد الهی کار می کند بنابرين با چشم خدا می بيند, با خدا شاد می شود و در همه امور با خداست.([58]) در اينکه انسان کامل صورتی مختصر از آسمانها و زمين و مقام جمعيت کل است, ابن عربی و ملاصدرا هر دو همعقيده اند, ايشان او را کلمه جامع و جام جهان نما می دانند. پي نوشت ها : 44. تفسير القرآن الکريم, ج 4, ص400-401. 45. الفتوحات المکيه, ج 12, باب 73, ف 191 و 192, ص 252 و 253. 46. فصوص الحکم, فص آدمی, ص 49. 47. من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية (نبی اکرم, ص). 48. کسی که از پيامبر اطاعت کند, خدا را اطاعت کرده است...(النساء,80). 49. تفسير القرآن الکريم, ج 4, ص 400 و 401. 50. فصوص الحکم, فص آدمی, ص 50. 51. الفتوحات المکيه, ج 10, باب 72, ف 215, ص 227 و 228. 52. سپس به آسمان پرداخت و آنها را بصورت هفت آسمان مرتب نمود...(البقره, 29). 53. چگونه به خدا کافر می شويد؟! در حاليکه شما مردگان (و اجسام بيروحی) بوديد و او شما را زنده کرد, سپس شما را ميراند و بار ديگر شما را زنده می کند, سپس بسوی او باز گردانده می شويد.(البقره, 28). 54. همانگونه که آفرينش را آغاز کرديم آن را باز می گردانيم...(الانبياء,104)؛ تفسير القرآن الکريم, ج 2, ص 287 و288. 55. رسائل, رساله عالم اکبر و عالم اصغر, ص 174. 56. تفسير القرآن الکريم, ج 4, ص 130. 57. همان, ج 4, ص 398 _400 و ص 302 و 303. 58. الفتوحات المکيه, ج 13, باب 73, ف 96-102, ص 125-130. منبع: www.mullasadra.org
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]