واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انسان كامل، عالم صغير است و عالم، انسان كبير نويسنده:سوسن آل رسول* چكيده محققان از انسان كاملي نامبردهاند، كه جامع جميع مراتب وجود است و مظهر و تجليگاه صفات الهي است. اصل تعيّن او از مقام احديّت است و بمراتب واحديت و عوالم عقول طولي و عرضي و مراتب عالم مثال و عالم اجسام مادي احاطه دارد. در هر مرتبهاي باعتباري عين آن مرتبه و باعتباري غير آن است، از اينرو عالم صغير نيز ناميده شده است. مبحث انسان كامل و بتبع آن انسان كبير، از موارد اشتراك حكمت متعاليه صدرالمتألهين با ديدگاه وحدت وجودي ابن عربي است، هر چند آنچنان كه ملاصدرا با مباني دقيق عقلي خود به شرح بعضي از زواياي بحث پرداخته، ابن عربي و شارحان وي بدان نپرداختهاند، وليكن وجوه مشترك اين دو طرز فكر آنچنان بسيار است كه شاهد تطابق بسياري از قسمتها، بويژه نتايج و آثار بحث ميباشيم. در اين مقاله آراء عبدالرحمن جامي ـ يكي از بزرگترين شارحين و مروجين فارسي زبان انديشههاي ابن عربي ـ را كه دو قرن قبل از ملاصدرا ميزيسته، درباره موضوع مورد بحث از لابلاي آثار متعدد او استخراج كرديم، تا محققان با مقايسه آنها با آراء صدرالمتألهين، تشابه و ريشه آن در اين موضوع را بوضوح مشاهده كنند. كليد واژه: انسان كامل؛ انسان كبير؛ عالم كبير؛ عالم صغير؛ حكمت متعاليه؛ وحدت وجودي. آدمي چيسـت بـرزخـي جامــع صــورت خـلق و حق در او واقع نسخــه مجمـل است مضمونش ذات حــق و صفــات بيــچونش متصــل بـا دقــايــق جبــروت مشتمــل بـر حقــايــق ملكــوت باطنش در محيط وحــدت غرق ظاهرش خشك لب به ساحل فرق يك صفت نيست از صفات خدا كــه نــه در ذات او بـود پيـدا([1]) حقيقت وجود كه مطلق باطلاق حقيقي، يعني مطلق از جميع قيود، حتي از قيد اطلاق، و باصطلاح لابشرط مقسمي است يعني؛ همان وجود حق متعال كه در مراتب و مجالي نامتناهي كه در معني تعيّنات و تشخصّات او هستند متجلّي و ظاهر ميشود، ولي كليات اين مراتب منحصر در شش مرتبه است:([2]) 1. غيب مغيب يا غيب اول كه همان تعيّن اول است. 2. غيب ثاني يا همان تعيّن ثاني كه از آن جهت غيب ثاني ناميده شده است كه اشياء وجوديه در اين مرتبه از نفس خود و مثل خود غايب هستند. 3. مرتبة ارواح كه ظهور حقايق مجرده بسيطه است براي نفس خود و مثل خود. چنانكه ارواح در اين مرتبه مدرِك اعيان خود و مميّز حقايق خود هستند. 4. عالم مثال؛ مرتبه وجود اشياء: خيال منفصل. 5. عالم اجسام؛ مرتبه وجود اشياء مركبّه كثيفه كه قابل تجزيه و تبعيض هستند. 6. مرتبه جامعه جميع مراتب يا حقيقت انسان كامل، كه به حكم برزخيتي كه دارد جامع جميع مراتب است. تفصيلاً حقيقت عالم است و اجمالاً صورت عنصري انسان.([3]) بنابرين غير از مراتب پنجگانه ياد شده در عالم هستي، انسان كامل (برزخ جامع) بعنوان جامع جميع مراتب و حاوي همه كمالات حضرات خمس است كه مظهر اكمل حق و تجلي اعظم او معرفي ميشود. حق سبحانه در مرآت انسان كامل بر خودش، از حيثيت شأن كلي جامع با كليتش و احديّت جمعش ظاهر ميشود. اسم «الله» كه جامع جميع صفات حق است نيز مظهر ميطلبد و مظهر او بايد حائز همه كمالات باشد. مظهري كه آينيه تمام نما بوده و حكايتگر همه كمالات و اسامي جمال و جلال الهي باشد، كه اين همان شأن انسان كامل است. هر جزئي از اجزاء عالم، مظهر اسمي از اسماء الهي است، و مجموع عالم مظهر جميع اسماء است اما بر سبيل تفرقه و تفصيل. حقيقت انسانية كماليه، احديت جمع جميع مظاهرست. جامي بتبع ديگر عرفا با تكيه بر احاديث و روايات و اجماع اهل كشف و عظماي مشاهده، سيدالمرسلين خاتمالانبياء حضرت محمد(ص) را مختص به اين مرتبه حضرت جمع و انسان كامل ميداند و حضرت آدم(ع) را اولين مظهر خارجي اين حقيقت، و ساير انبياء را جلوههايي ديگر از اين حقيقت معرفي مينمايد. جامي در ابتداي اشعة اللمعات چنين ميگويد: پاكا خداوندي كه آينه حقيقت محمدي(ص) را مطرح اشعه لمعات جمال جمعي احدي ساخت و از آنجا پرتوي بر حقايق ساير خلايق «علي تفاوت درجاتهم و تباين طبقاتهم» انداخت، غايت كمالات را در آن آينه ديد و آن را با نيكي پسنديد پس بر سر دست عنايت گرفته به خالص محبت خويش برگزيد. و حال آنكه هنوز عَلَم هستي آدم برافراشته نشده و قلم، نگارنده و لوح نگاشته نگشته بود. آدم كه به صورت پدر و من پسرم آن دم كه به ديده حقيقت نگرم صد گونه گواه آيـد ازو در نظـرم كو از ره معني پسر و من پدرم حق سبحانه و تعالي در آينه دل انسان كامل كه خليفة اوست تجلّي ميكند و عكس انوار تجليّات از آينه دل او بر عالم فايض ميگردد. تا اين كامل در عالم باقي است و از حق، تجليات ذاتيه و رحمت رحمانيه و رحيميه را بواسطه اسماء و صفاتي كه موجودات عالم مظاهر و محل استواء اوست، استمداد ميكند، عالم بدين استمداد و فيضان تجليات محفوظ ميماند. پس هيچ معني از معاني از باطن به ظاهر نيايد مگر به حكم او، و هيچ چيز از ظاهر به باطن در نيايد مگر بامر او.([4]) آنچه در آراء و انديشههاي محييالدين عربي و بتبع او جامي بسيار شاخص است اينستكه انسان كامل هدف و مقصود از آفرينش عالم است، چون تمام اسماء حق كه در عوالم مختلف بصورت تفصيل ظهور پيدا ميكند در انسان كامل به صفت اجمال بروز ميكند. بعبارت ديگر خدا انسان كامل را علت غايي ايجاد عالم قرار داده است و از آنجا كه شأن علّت غايي تقدم در علم و اراده و تأخّر در وجود است، وجود مبارك پيامبر(ص) در علم الهي مقدم بر همه آفرينش است؛ «لو لاك لما خلقت الأفلاك» و در عالم ظاهر پس از همه پيامبران به ظهور رسيدهاند. آنچه در عالم كبير است و آنچه در حضرت الهيه است، مجموعاً در اوست. او كون جامع و كاملترين مجالي خداوند و مظهر اسم اعظم است.([5]) حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد: دواؤك فيــك و ما تشعر وداؤك منـك و مـا تُبصـر وتزعم أنّك جـرم صغيـر وفيك انطوي العالم الأكبـر وأنت الكتاب المبين الذي بأحرفـه يظـهر المضمر([6]) انسان كامل باعتبار اينكه از مرتبه خلافتش تربيت عالم ميكند مظهر جامع اسماء و صفات الهيه و مرآت هويت اوست. پس باين اعتبار ربّ است و باعتبار آنكه او نيز مربوب ذات الهي است و موصوف به صفت عبوديت است، عبد ميباشد. پس انسان صورتش جسماني و معنايش روحاني است. جسمش از عالم خلق است و روحش از عالم امر. و اگر گفته شود باعتبار «قل الروح من أمر ربي»(اسراء/85) يا بحكم «نفخت فيه من روحي»(حجر/29؛ ص/72) حق است و بمقتضاي «خمّر طينة آدم بيده أربعين صباحاً»([7]) خلق است، درست ميباشد. بلي انسان آينهاي دورو است، در يكرو خصايص ربوبيت و در ديگر رو نقايص عبوديتش هويداست. چون به خصايص ربوبيت نگري از همه موجودات بزرگوارتر است و چون نقايص عبوديت را بشماري، از همه كائنات خوارتر و بيمقدارتر. چون در خود از اوصاف تو يابم اثري حاشا كـه بـود نكوتر از من دگـري وان دم كه فتد به حال خويشم نظري در هر دو جهان نباشد از من بتري([8]) پي نوشت ها : [*]. سوسن آل رسول : استاديار دانشكده الهيات دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج [1]. جامي، عبدالرحمن، هفت اورنگ، ج 1، ص 129. [2]. جهانگيري، محسن، محيي الدين بن عربي، ص 357. [3]. جامي، عبدالرحمن، ص 29 تا 32. [4]. جامي، عبدالرحمن، نقد النصوص، ص 89. [5]. همانجا. [6]. همان، ص 92، اين اشعار منسوب به حضرت علي(ع) را جامي در آنجا نقل كرده است؛ ر.ك: تحليل اشعار ناصرخسرو، مهدي محقق، ص 73. [7]. حديث نبوي، ر.ك: احاديث مثنوي، ص 198. [8]. جامي، عبدالرحمن، نقد النصوص، ص 106. منبع: www.mullasadra.org
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]