واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: مباحثى در باب اخلاق سياسىدر انديشه اسلام
قسمت اول محمد مهدى انصاري
مفهوم اخلاق
واژه اخلاق سياست،واژهاى است كه تعريف و تفسير روشنى را مىطلبد بخصوص كه اگر در انديشه سياسى اسلام مورد نظر قرار گيرد. اخلاق سياسى در اسلام جايگاهى ويژه دارد. پرآوازهترين شخصيتى كه در دين اسلام به اين مقوله توجهى ويژه نشان داد حضرت اميرالمومنين على (ع) است. آن حضرت براى حاكم ساختن نظام اخلاقى معتبر در هر دو زمينه فردى واجتماعى به مدد كارگزاران سياسى خود به اخلاقى كردن سياست همت گماشت. هدف مولاى متقيان در اخلاقى كردن سياست اصلاح مردم و رهنمون ساختن آنان به سوى سعادت ابدى بود ...(1) براى تبيين هر چه دقيقتر مفهوم اخلاق سياسى تعريف مفهوم اخلاق لازم است. در يك بيان كلى مىتوان گفت كه در هر جامعهاى اخلاق عبارت است از فضيلتهاى مورد پذيرش عموم كه از شرع و عرف و تاريخ و عقل برخاسته است . مفهوم سياست نيز به عمل تصميمگيرى و اجراى آن براى كل جامعه تعريف مىشود. بر اين اساس مراد از اخلاقى كردن سياست دراسلام،تنظيم روابط سياسي،اجتماعى و اقتصادى بر پايه عدالت و اخلاق اسلامى است.
مفهوم شناسى اخلاق
واژه “اخلاق” در زبان فارسى وعربى جمع “خلق” به معناى خوى است و معادل يونانى اين واژه “اثوس” )ethos( به معناى نظام يا مجموعه كردارها و عادات اجتماعى است . واژه ethics انگليسى و ethique فرانسوى از همين ريشه ماخوذ است .(2)
در تقسيمبندى علوم قديم دو حوزه “ حكمت عملى “ و “ حكمت نظري” تمام شاخههاى دانش بشرى را در برمىگرفت. حكمت نظرى از هستها ونيستها سخن مىگفت و حكمت عملى از بايدها وشايدها و نشايدها.حكمت عملى عبارت است از علم به تكاليف و وظايف انسان يعنى چنين فرض شده كه انسان يك سلسله تكاليف و وظايف دارد نه از ناحيه قانون كه آن داستان ديگرى است بلكه از ناحيه خرد محض آدمي. بخش عمدهاى از حكمت عملى ناظر بر مقوله اخلاق است . معمولا در مورد اخلاق مىگويند كه :” عبارت است از علم چگونه زيستن يا علم چگونه بايد زيست” يا مىگويند :” اخلاق مىخواهد به انسان پاسخ بدهد كه زندگى نيك براى انسان كدام است؟ و آدميان چگونه بايد عمل كنند؟”(3) استاد شهيد مطهرى ضمن بررسى ديدگاههاى مختلف در باب علل وضع تكاليف و بايد و نبايدهاى اخلاقى با اشاره به اين مسئله كه برخى از مكتبها با اين كه مدعى سيستم اخلاقى هستند ولى فاقد سيستم اخلاقى مىباشند اضافه مىنمايد:” عدالت و ساير ارزشهاى اخلاقى همه امورى هستند كه طبيعت از نظر مصالح نوع و كمال نوع به سوى آنها مىشتابد و براى رسيدن به آنها از طريق عمل اختيارى ،علاقه به اين امور را در نفس همه افراد به وجود آورده و به موجب آن علاقهها بايدها و نبايدها به صورت يك سلسله احكام انشايى در نفس به وجود مىآيد.”(4)
بهطور كلى علم اخلاق يا فلسفه اخلاق مىخواهد به اين پرسش پاسخ بدهد كه انسان چه رفتارى را پيشه كند كه فضيلت است و بايسته است ؟ حال آنچه كه در حوزه حكومتدارى و كارگزارى شئون جامعه و مردم به همين سياق مورد بحث و بررسى قرار گيرد موضوع اخلاق سياسى خواهد بود. در خصوص مباحث اخلاقى از آراى انديشمندان و فلاسفه قديم گرفته تا مكاتب جديد تنوع فراوانى پيش روى ماست. در اين ميان آراى ارسطو حائز توجه بيشترى مىتواند باشد. آراى ارسطو درخصوص اخلاق در كتاب” اخلاق نيكو مافوسي” خطاب به فرزندش آمده و از رسوم و آداب جامعه يونانى در زمان او حكايت دارد. از منظر ارسطو مفهوم اخلاق از سياست واجتماع جدا نيست . يونانيان امرى را اخلاقى مىشمردند كه با رسوم معتبر و عادات و آداب اجتماعى مطابق باشد. به همين جهت واژه “ اثوس”هم چنان كه بيان شد به معناى نظام يا مجموعه كردارها وعادات اجتماعى است. ارسطو همچنين از “ فضيلت” بحث مىكند و مىگويد كه سعادت آدمى بىفضيلت دست نمىدهد. به نظر ارسطو بالاترين فضايل ميانهروى است چنانكه هر فضيلتى خود ميانگين دو حد افراط وتفريط است .(5)
پىنوشتها:
-1 سيد محمد على حسينيان، اخلاق سياسى امام علي(ع) ،ماهنامه طوبي، ش26،ص84
-2 حميد عنايت، بنياد فلسفه سياسى در غرب، تهران : نشر زمستان ، 1379،ص 110
-3 مرتضى مطهري، آشنايى باعلوم اسلامى (ج2)، تهران: صدرا،1371 ،ص 178
-4 همان، ص 195
-5 حميد عنايت، پيشين ،صص 113-112
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]