تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828008027




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هيچگاه به ديدار فرديد نرفت


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: هيچگاه به ديدار فرديد نرفت
گفتگو با شهريار زرشناس درباره شهيد آويني(1)
اشاره: "خلاف آمد عادات" رسانه ها و نشريات كه سخن گفتن از بزرگان و شهدا را به "زمان" و "مكان" مشخص و تابلودار خاصي! محدود كرده اند، مي خواهيم بت "عادات سخيف روزمرگي ها" را بشكنيم، و خود را از قفس "مشهورات زمانه" رها كنيم.
افسوس شهدا را كه خود قفس "زمان و مكان" را در نورديده اند، در قفس ديگري گرفتار كرده ايم!
شهدا از جنس تاريخ نيستند "عين حقيقت اند" و "حقيقت" را نمي توان در "زمان و مكان" تاريخي محبوس كرد.
سيد مرتضي آويني خود از جنس "علمداران حقيقت" بود، چه اولين اثر مستند خود را نيز با همين عنوان يعني "حقيقت" آغاز كرد.
با نفس روح الهي، حضرت روح الله "حقيقت" را يافت. مبارزه در راه "ولايت" را همسنگ جهاد در ركاب حضرت رسول الله مي دانست و با فرمان "ولايت" بود كه مجموعه دوم روايت فتح را آغاز و در اين مجاهده به "كربلاي فكه" رسيد و از آنجا به "حقيقت" پيوست.
مي گفت "در عالم رازي هست كه جز با خون، فاش نمي شود"، مي گفت "هركس مي خواهد ما را بشناسد داستان كربلا را بخواند" و اين رمل هاي كربلاي فكه بود كه مرتضي پاي بر آن نهاد و تا آسمان رفت و "راز" عالم بر او فاش شد. اينچنين فكه "رازدار" حقيقت سيد شهيدان اهل قلم شد.
مرتضي، مستندساز بود، سردبير سوره بود، نويسنده بود، منتقد بود، غرب را هم خوب مي شناخت، تفكر انقلابي امام(ره) را با تمام وجود درك كرده بود و اين تفكر رادر تمام آثارش و حتي رفتارش ساري و جاري كرده بود.
مي گفت نبايد بگذاريم سخنان آقا در پيچ و خم هاي اداري زمين بماند.
تقدير ستايش آميز از مرتضي كافي نيست بايد به "مرتضي" عمل كرد. او را در كارها به كاربرد و باور كرد.
شهريار زرشناس با مرتضي رفيق و همدم حرفهاي ناگفته اش بوده است. با هم پاي بخش اول اين ناگفته ها مي نشينيم، تقدير چنين شد تا اين گفت و گو همزمان با سوم خرداد، روزي كه "خدا خرمشهر را آزاد كرد" و خرمشهر نه خرمشهر كه خونين شهر شد؛ خرمشهر "شهري در آسمان".

سيد محمد واسطه آشنايي با سيد مرتضي

زمينه آشنايي من با آقا مرتضي به حدود سال 68، 69 باز مي گردد. از سال 68 من مقاله هايي را در روزنامه كيهان در نقد مقالات قبض و بسط سروش آغاز كرده بودم. آن زمان آقاي سروش مقالات قبض و بسط خود را در بخش مقالات فرهنگي كيهان منتشر مي كرد و كيهان فرهنگي هم مطلقاً دست خود آنها بود و آنها اجازه نمي دادند، مطلقاً فردي غير از خودشان بحثي يا نقدي در زمينه اين مقالات داشته باشد. حتي وقتي نقدهاي آقاي دكتر داوري را در اين زمينه مي گرفتند، تقطيع مي كردند. آقاي نصيري معتقد بود كه اين فضا بايد عوض شود و اينطور نباشد كه آنها هم خودشان تئوري را مطرح كنند و هم نقدها را خودشان دسته بندي كنند، من مقاله قبض و بسط را خواندم و به نظرم اين مقاله بناي تحولي در انديشه ديني و در واقع هدف اصلي آن مقاله ها ايجاد پروتستانتيزم اسلامي بود.

يكي از بازتابهاي آن مقا له ها آشنايي من با ميرشكاك بود. سپس از طريق او با سردبير وقت ماهنامه سوره يعني سيد محمد آويني آشنا شدم. البته او هم به علت برخي فشارها واختلافات با مديريت حوزه هنري كه آن موقع با آقاي زم بود، از سوره رفت و به من گفت از اين پس با برادرم آقا سيد مرتضي همكاري و كار كنيد. تا اينكه سرانجام طي جلسه اي با آقا مرتضي آويني، با ايشان آشنا و متوجه شدم اين آشنايي خيلي عميق تر از آن چيزي است كه تصور مي كردم. به من گفتند توهم از چند جهت شبيه من هستي و آن اينكه من هم مثل تو خود ساخته ام و مثل تو معلم نداشتم و يكسري از دغدغه هايي را كه از نظر آدم عادي ممكن است خلاف عادات باشد، وقتي براي او تعريف كردم، مي گفت من هم مثل تو بودم.

من به سفارش سيد محمد، اولين مقاله اي كه در مجله سوره نوشتم در مورد كركگور بود. چون در آن زمان فيلم هامون بسيار مطرح بود. سيد محمد گفت يك بحث فلسفي در مورد كركگور بنويس تا ارتباط او با هامون مشخص شود. چاپ اين مقاله به دوره مديريت سيد مرتضي موكول شد. اگرچه ديدگاه مرتضي با من در اين مورد متفاوت بود ولي بدون هيچ چون و چرايي اجازه چاپ داد. هرچند با بحثي كه با من داشت، مواضع و نظرات من را در اين مورد اصلاح كرد.

گمشده خود را در امام(ره) يافته بود

تحمل محيط هاي اداري برايش مشكل بود. قبل از انقلاب، فردي بود كه با توجه به روحيات خاص خودش هر جايي نمي توانست كار كند. تحمل فضاهاي خشك اداري را نداشت چراكه دراين محيط ها خلاقيت هاي افراد كشته مي شود و مرتضي نمي توانست دراين قالبهاي كوچك بماند. برايم تعريف مي كرد بعداز جريان 17 شهريور 57 چگونه متحول مي شود و آويني تازه اي متولد مي شود. مي گفت گمشده خود را در امام يافتم.

سوره، يك دانشگاه تأثيرگذار بود

سردبيري آقا مرتضي، بوروكراتيك واداري نبود و فضاي مجله سوره بسيار گرم و صميمي بود. آقا مرتضي برداشت هاي تأويلي دقيقي از عالم داشت و اكنون افسوس مي خورم كه چرا صحبت هاي ايشان را ضبط نمي كردم. نماز اول وقتش هيچ گاه ترك نمي شد. مي گفت امام صادق(ع) فرموده اند: شفاعت كسي را نمي كنم كه نسبت به نماز بي اعتنا باشد.

آويني مرا در نقد سروش و جريان روشنفكري بيمار سكولار و شناساندن دنياي غرب، وارد فاز جديدي كرد و از نظر انديشه اي هر آنچه كه دارم ميراث آويني است. نمي گويم ديدگاههايم به زيبايي، تأثيرگذاري و عمق ديدگاههاي اوست، فقط مي گويم كه سخنان او نظر مرا عوض كرد. روزي كه نزد آويني رفتم تصور مي كردم فلسفه (حتي فلسفه غرب) دريچه اي به روي حكمت است. هرچند نسبت به غرب نقد داشتم ولي حتي نقدهايي كه عليه دكتر سروش مي نوشتم، از موضع فلسفي مي نوشتم اما مرتضي موضع و جهت را عوض كرد. تماميت انديشي و ماهيت انديشي درباره غرب را در ديدگاه من تغيير داد. من تا آن روز هميشه با اسم مستعار مطلب مي نوشتم اما آويني گفت از اين به بعد با اسم خودت مطالب را چاپ مي كنيم. اولين مقاله اي كه از من بدون اسم مستعار چاپ شد، تحت عنوان "درآمدي بر اومانيسم و رمان نويسي" بود كه بعدها نام اولين كتابم نيز شد. اين عنوان را آويني انتخاب كرده بود. در واقع سوره، يك دانشگاه تأثيرگذار بود.

اولاً سوره نشريه اي قوي و تئوريك بود. دوم اينكه سوره در چارچوب و ذيل گفتار روشن فكري حرف نمي زد و خلاف آمد عادات بود. حتي آقا مرتضي و سيد محمد آن قدر روي مسئله تنظيم زبان دقت داشتند كه مي گفتند زبان مي تواند نسبت ما را با هستي تبيين كند و اگر ما از واژه ها بد استفاده كنيم و يا از واژه هاي ادبيات رسانه اي استفاده كنيم، گرفتار و از مسير حقيقت دور مي شويم. بسيار روي كاربرد برخي لغات و معاني آنها دقت و تأكيد داشتند.

گفتمان آويني، گفتمان انقلابي و ديني بود كه شاخص هاي تئوريك پيدا كرده بود، نه گفتمان روشنفكري. در آن فضا (سالهاي توسعه)، دقيقاً مجله سوره بيانگر نوعي آرمانگرايي انقلابي بود. با زباني خاص و در سطح تئوريك.

مقالات آويني در نقد روشنفكري سكولار بسيار طوفاني بود

مقالات آويني در نقد روشنفكري سكولار بسيار طوفاني بود. بويژه مقاله اي كه در نقد يكي از مقالات مسعود بهنود نوشت "حكومت آسان بي آينده است" حتي در سالهاي بعد هم در سرمقاله هاي خود در مجله سوره درباره قبض و بسط، مديريت علمي و فقهي مي نوشت.

نحوه شهادت مرتضي نشان مي دهد كه ماهيت فكري او چه بود؟ آيا روشنفكر به معناي مصطلح آن، به منطقه مين گذاري شده فكه مي رود. مرتضي ماشين پيكاني داشت كه با آن ما را تا يك مسيري مي رساند. در آخرين ديدار كه كاملاً يادم است روز چهارشنبه اي بود كه يكشنبه بعد از آن به شهادت رسيد، درطول مسير كه مي رفتيم به من گفت دارم جايي مي روم كه فرشتگان مستقيماً ارواح شهدا را تحويل مي گيرند و به بالا مي برند.

زم گله مي كرد كه چرا سوره خودكفا نمي شود!

عمده فشارها بر روي مجله سوره و آويني از ناحيه حوزه هنري ومخصوصا آقاي زم بود. به دليل اينكه آنها درك نمي كردند سوره در حال انجام چه كار بزرگي است و حتي رئيس نشريات (آقاي زم) كه كار نظارت و ارزيابي مجلات را برعهده داشت، هميشه از ما گله مي كرد كه چرا مجله خودكفا نمي شود! و اين نگاه به يك مجله ارزشي و اقعاً نگاه غلطي بود.

سال 68 گفتمان ما با غرب صرفاً يك گفتمان سياسي- اخلاقي بود. مثلاً اينكه فلسفه غرب، ماهيت تمدن غرب است و غرب را بايد نقد كرد و.... اينها حرفهاي رايجي نبود و حتي جلوي ترويج اين نظرات را مي گرفتند. برخي مطالبي را خود مرتضي تأكيد داشت چاپ نشود چون مي گفت زبان آن موقع من، هنوز زباني علم زده و فلسفه زده است.

سال 63 كه آويني مقالاتي در مورد اومانيسم غربي و ماهيت تمدن غرب منتشر مي كرد، به شدت با او مخالفت مي شد و او را متهم به مخالفت با علم گرايي و توسعه مي كردند. ما سالها بعد به اهميت اين مقالات در آن دوره در ابعاد گوناگون توسعه و مسائل ديگر پي برديم كه چقدر مي توانست تأثيرگذار باشد اما در آن زمان، جلوي نشرش را مي گرفتند. حتي بسياري از صاحب نظران آن دوره هم درك نمي كردند كه نسبت ما با غرب چگونه است و علم جديد چگونه ممكن است از لحاظ نظري براي ما مشكل ساز باشد يا اينكه تكنولوژي چيست، نظام سرمايه داري چگونه است و...

مباني فكري شان با آويني متفاوت بود

كساني كه در حوزه هنري بودند، مباني فكري شان با آويني متفاوت بود. درك آويني از هنر ديني، شأني كه براي مباني نظري مباحث قائل بود، گفتمان خاصي كه مفاهيم غربي را نقد مي كرد (تكنولوژي، فلسفه و...) در اين مسائل با آنها متفاوت بود و با مباني فكري آويني اختلاف داشتند. حتي اين اعتراضات تا جايي بالا گرفت كه ما مجبور شديم با حضور چند تن از افراد حوزه كه با تفكرحاكم بر ماهنامه سوره مخالف بودند، جلسات خود را برگزار كنيم و به اعتراضات آنها پاسخ دهيم. در نيمه دوم سال 71 بود كه آقاي زم واقعاً آويني را تحت فشار شديدي قرار داد و همه اينها ناشي مي شد از اينكه او ( زم) واقعاً خط سير فكري مجله را درك نمي كرد. يك جريان متحجر هم از بيرون روي مجله فشار مي آورد.

مرتضي آن شماره نبود

يك طرح گرافيكي هم در سوره چاپ شد كه مخالفين آن را دستاويز بهانه جويي ها قرار دادند. اين تصوير توسط بچه هاي گرافيكي مجله كار شده بود و صرفاً هم به نظر من گرافيكي بود و به معنا و محتواي متن توجه نكرده بودند. اين مسئله بازتاب بدي داشت تا جايي كه يادم هم هست، مرتضي آن شماره تهران نبود، اما مسئوليت اين مسئله را برعهده گرفت تا بچه ها را اذيت نكنند.

يك مسئله ديگر، مطلبي بود كه از نويسنده اي بنام ياسر هشتروي چاپ شد. آويني گفت درست است كه او نويسنده مطرحي نيست ولي ما مطلب او را چاپ و از او حمايت مي كنيم تا زمينه رشدش فراهم شود. آويني، كساني را كه غرض و مرضي نداشتند اما دچار توهم يا سرخوردگي بودند، خيلي خوب جذب مي كرد و در مسير رشد قرار مي داد.

نگاه سينمايي مسعود فراستي، تحت تأثير رابطه با آويني شكل گرفت. رابطه افرادي كه در سوره با آويني كار مي كردند، متفاوت بود و مجموعه اي از ضدين را در واقع در مجله جمع كرده بود. مرتضي اين هنر را داشت كه اين جمع را مديريت كند.

نگاه آويني، نگاهي بود كه باطن فلسفه غرب را روشن مي كرد و اين رويكرد، رويكرد جديدي بود و هم روشنفكران و هم سنت گرايان با او درگيري داشتند.

اولين كسي كه عليه مجله روشنفكري گردون نوشت، آقامرتضي بود. آقا مرتضي تندترين نقدها را عليه فيلم "نوبت عاشقي" مخملباف داشت و او را مصدر ليبراليسم فرهنگي مي دانست كه اين نگاه مخملباف تدريجاً در جامعه پراكنده شد.

آويني جنگ را حقيقتي مي ديد كه سرمنزل دگرگوني عالم است و آدم را نسبت به راز و رمزهاي وجود تحليل مي كرد. مرتضي هرگز نااميد نمي شد اگرچه فضاي سنگيني بر او حاكم بود. بسياري از افراد در مواجه با آويني متحول مي شدند و رويكرد او، رويكرد فراگيري بود كه سعي مي كرد آدمهاي مختلفي را در فضاهاي مختلف جذب و متسحيل كند.

من در مقدمه كتاب خود "سمبوليسم در آراء اريك فروم" نوشتم تقديم به شهيد آويني كه معلم من بود و او ساختار فكري و شخصيتي مرا تا حد زيادي عوض كرد. مثلاً صبوري، بزرگواري، مهرباني و تيزي او براي من الگو بود و انگار او از حقيقت هستي آگاه بود و به گونه اي عمل مي كرد كه گويا آگاهي ندارد.

در سال 69، آقا مرتضي معتقد بود بايد مركزي را در رابطه با مباحث نظري هنر راه اندازي كنيم و دفتر مطالعات ديني هنر را تأسيس كرد و نظارت تئوريك بر روي آن داشت و هدف آن تنها محدود به هنر نبود بلكه قصد داشت روي مباني نظري غرب كار كند. كتاب "جايگاه خيال در عالم اسلام" را با من قرارداد بست. هدف اين بود كه متفكران غربي را به نقد بكشيم.

كتابي كه در اين زمينه منتشر شد ابتدا درباره اريك فروم بود كه كاملاً شاكله فكري او در كتاب مشخص بود و اين فرد هم دورترين نسبت ها را با هنر داشت و آويني براي ربط دادن اين دو موضوع، مسئله سمبوليسم را كه اريك فروم در مورد آن صحبت كرده بود، قصد داشت با عنوان سمبوليسم آراي او، به نوعي با مسئله هنر مرتبط كند. بنابراين ما اگر مي خواستيم نقدي در مورد او داشته باشيم، نمي شد بطور مستقل نقدي نسبت به او انجام داد و ما در مضيقه بوديم.

آويني بيشتر در صدد شناخت باطن عالم غرب و فلسفه آنها بود. در نظر او غرب شيطان مجسمي بود كه جز با شنات فلسفه غرب نمي شود باطن آنها را شناخت. مباني تفكر ايشان تفكر اشراقي و حكمت معنوي و حكمت انسي بود اما معتقد بود غرب را تنها با فلسفه مي توان شناخت و توصيه مي كرد همه فلسفه غرب را براي درك حقيقت آن عالم بخوانند.

او معتقد بود هندسه دكارتي نفوذ زيادي در عالم پيدا كرده، چنانچه هندسه يك اتاق يا عنوان مهندس كه بكار گرفته مي شود، همه از همان هندسه دكارتي مبنا مي گيرد و يا حتي وقتي از انسان صحبت مي كنيم، مي گوييم "نيرو" در صورتي كه نيرو از مباني نيوتني است.

چهل حديث امام را هديه مي داد

مرتضي عاشق امام بود (چهل حديث امام را ديوانه وار مي خواند كه به من هديه داد) آقا مرتضي معتقد بود حضرت امام تا نزديكي هاي مقام عصمت پيش رفته است. بعد از سال 68 كه من ديداري با آقاي آويني در اولين جلسه داشتم، بحثش اين بود كه الآن عروة الوثقاي ما آيت الله خامنه اي است. پايگاه و قرارگاه ما آقاست و تبعيت از آقا، حبل المتين انقلاب است.

هيچگاه به ديدار فرديد نرفت

آويني قطعاً هيچ گاه فرديد را نديد و حتي زماني كه قرار شد برخي به ديدار فرديد بروند، نرفت. مي گفت مباني فكري من حاصل تأويل و تفسير سوره آفرينش انسان است و اين مباني را از فرديد نگرفته ام. معتقد بود بشر در دوره اي دچار هبوط شده است. شبيه همان هبوطي كه به لحاظ مثالي برايش رخ داد، همانگونه كه گناه كرد و هبوط كرد و توبه كرد، امروز هم درصدد توبه است و بنابراين فضاي فكري او با فرديد متفاوت بود و كاملاً در فضا و پارادايم امام بود.

مرتضي حتي يك سطر هم از فرديد نخوانده بود

هرچند فرديد هم از جمله افرادي است كه در آن زمان از گفتمان غرب زدگي انتقاد مي كرد اما اولين كسي بود كه توانست غرب شناسي باطني و عميق را تصوير كند. مرتضي حتي يك سطر هم از فرديد نخوانده و او را هم نديده بود. آويني به دكتر داوري ارادت زيادي داشت و مي گفت مطمئنم الآن محور فكري او قرآن است. مرتضي متفكر بود يعني انديشه ها را هضم مي كرد و بعد از هضم، با خلاقيتي كه داشت، پارادايم جديدي مي ساخت. مقلد صرف نبود. گفتماني كه او طراحي كرده مي تواند بعنوان گفتمان انقلاب مدنظر قرار گيرد.
 دوشنبه 6 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن