واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: اگه راس می گی بفهم چی گفتم
چرا بازار سخت حرف زدن گرم است؟
سوکال و «ژان بریکمون» کتاب «چرندیات پست مدرن؛ سوءاستفاده روشنفکران پست مدرن از علم» را نگاشت. این مغالطه، مغالطه «فضل فروشی» است. کلمات سخت و پیچیده، مخاطب را فریب می دهد. مخاطب گمان می کند چیزی در کلمات هست که او نمی داند و نمی فهمد و از همین راه فریب می خورد.
مجله روشن - اکبر موسوی:
- می دنین چرا همیشه یانکی ها برنده می شن؟
- اونا مایکی مانتلو دارند.
- نه. واسه اینکه تیمای دیگه نمی تونن چشم از لباسای راه راه لعنتی شون بردارن.»
این دیالوگی از فیلم «اگه می تونی منو بگیر» است. پدر به پسر یاد می دهد که چگونه برای برنده شدن از راه های خارج از قواعد بازی استفاده کند. احتمالا ما با چنین مواردی برخورد کرده ایم؛ با فردی که لباس های شیک و ظاهری مرتب دارد و به ما می گوید که کیف پولش را دزدیده اند و مقداری پول برای بازگشت به خانه می خواهد. نقش اصلی در باورپذیری ادعای این فرد را همان لباس ها بازی می کنند. اگر پولی به او بدهید، از کف تان رفته و فریب خورده اید. آن لباس ها نمی گذارند ما به سادگی ادعای او را تحلیل کنیم و ببینیم راست می گوید یا دروغ.
داستان مقاله «تاثیر هم نوایی گروهی بر تصمیم گیری دانشجویان» و پذیرش آن در همایش علوم رفتاری را شنیده اید. در بخشی از چکیده مقاله آمده است: «هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هم نوایی گروهی بر تصمیم گیری دانشجویان بود. بدنی منظور از میان تمامی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان به صورت در دسترس صد دانشجو انتخاب و براساس وضع اقتصادی و میانگین در دو گروه 50 نفری همتا شدند.
ابزارهای پژوهش شامل مقیاس هم نوایی منوچهر و محمود و هم چنین پرسش نامه چندوجهی سنجش تصمیم گیری مش مراد و همسرش هستند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که قهر بودن مش مراد با برادر بزرگ ترش می تواند به صورت معناداری کاهش محصول ذرات را به دنبال داشته باشد. (P<0.1 و 98, F2=5.27).
براساس یافته های این پژوهش می توان این گونه نتیجه گیری کرد که چنان چه این مقاله پذیرش بگیرد، نشان دهنده این است که شما هدف جز کلاه گذاشتن بر سر دانشجویان بخت برگشته ندارید.» چرا این مقاله پذیرفته می شود. متن بی معنا در قالب کلماتی پرطمطراق ریخته می شود. «تحلیل کواریانس» و «هم نوایی گروهی» و... موجب می شود که پوچ بودن متن به سادگی روشن نشود و قهر مش مراد با برادر بزرگش به چشم نیاید و در معنایی مبهم و فهمیده نشده فرو رود. این همان لباس شیکی است که بر تن متن آمده و موجب فریب مخاطب می شود.
نمونه معروف تر آن «ماجرای سوکال» است. آلن سوکال در 1996 مقاله ای با عنوان «شکستن مرزها: به سوی یک تحول تاویل شناسانه از فیزیک کوانتوم» در مجله «متن اجتماعی» نوشت. مقاله شبیه داستان قهر مش مرداد و برادرش بود. سوکال فیزیک کوانتوم، فمینیسم، تنیدگی، هرمنوتیک، هندسه نااقلیدسی، جامعه شناسی و... را به هم ربط می دهد و به هم می چسباند. متن مبهم و مغلق بود و البته در این ابهام هیچ معنایی نهفته نبود. مقاله چاپ می شود و کسی به آن ایراد نمی گیرد. سوکال پس از چاپ، ماجرا را لو و نشان می دهد چگونه می توان با پیچیده گویی و الفاظ پرطمطراق دیگران را فریب داد حتی آنانی که دانشی دارند.
سوکال و «ژان بریکمون» کتاب «چرندیات پست مدرن؛ سوءاستفاده روشنفکران پست مدرن از علم» را نگاشت. این مغالطه، مغالطه «فضل فروشی» است. کلمات سخت و پیچیده، مخاطب را فریب می دهد. مخاطب گمان می کند چیزی در کلمات هست که او نمی داند و نمی فهمد و از همین راه فریب می خورد.
گاهی مبهم گویی پرده ای برای پوشاندن جهل است؛ اما نه همیشه. شوپنهاور در ذم هگل می گوید: «قبل از کانت هرکس سخن مغلق می گفت می خواست جهل خودش را بپوشاند. کانت اولین فیلسوفی بود که سخن مغلقش عمیق بود. اما پس از او هگل بود. هگل حرف هایی زد که هیچ دیوانه ای نزده بود و نخواهد هم گفت.»
یک نمونه یادداشتی در پایگاه رجانیوز در نقد توافق هسته ای وین است: «ظاهر امر این است که با تعلیق انقلاب اسلامی ما با یک جمهوری محافظه کار ایستاده در سنت سه دهه اخیر مواجه خواهیم بود که ادامه نهضت را بدعت می داند؛ همان طور که پدران دولت کلید و ارگان جمهوری یازدهم همه از اکابر اهل سنت خمینی هستند. با این همه سنت ایستای ناب تنها در کتاب های تاریخ یا راه روی موزه های یافت می شود.
هر سنت ایستا خواه ناخواه در صیرورت پویایی بازتولید خواهدشد و چارچوبی که جمهوری یازدهم در تقلای آن است بیش از آن که اشراقی ایمانی باشد. رویایی آمریکایی به چشم می آید. یعنی نشست سنت در خویش و گسست از نهضت ابتدای راه است و با پیوست به بدعت به یک جمهوری اسلام اسمی می رسیم؛ یک جمهوری اسلامی نه بعد از این؛ جمهوری عرفی امریکنوفیلی که اسلام، گذشته و نه آینده آن است و جمهوری یازدهم یک سنت نشینا است که در خاویه فتنه هسته ای با عبور از ایستگاه ژنو و لوزان و وین در پی ریل دیگری برای ادامه مسیر است و این خروج این قطار از نهضت اسلامی به بدعت آمریکایی است.»
شما چیزی فهمیدید؟
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]