واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
دولت آبادی: در جامعه امروز باید صبور بود
محمود دولت آبادی با اشاره به ا ینکه در جامعه ما انسان باید صبور باشد؛ گفت: اینجا سرزمین دیگری است هر ملت خصوصیاتی دارد و در این خصوصیات شرایطی پدید میآید که عدهای پیدا میشوند و میخواهند کاری انجام ندهیم یا آدمهایی بهوجود نیایند.
خبرگزاری ایرنا: مراسم دیدار با محمود دولت آبادی در مرکز همایشهای کتابخانه ملی برگزارشد.
در مراسم دیدار با محمود دولت آبادی؛ علی دهباشی گفت: امروز مفتخریم به حضور استاد محمود دولت آبادی و بر خود میبالیم که در عصری زندگی میکنیم که دولت آبادی در آن حضور دارد که بیش از نیم قرن از چاپ اولین داستان ایشان میگذرد. از ابتدا تاکنون حقیقتجویی، عدالتخواهی و ظلمستیزی از اولویتهای او بوده است.
او ادامه داد: دولت آبادی از بومیترین بخش فرهنگ ایران پا ادبیات جهان گذاشته است و اکنون نام و آثار او در جهان تداعی نویسندهای بزرگ از سرزمین کهنی با ادبیات چند هزاره ساله در وطن خود مانده که با مشکلات زیادی زیسته است.دهباشی افزود: از آثار او در ناامیدترین شرایط امید گرفتهایم.
پس از او محمود دولت آبادی با تشکر از برگزارکنندگان این جلسه و تشکر از علی دهباشی و خسرو شایگان گفت: فکر میکنم که جذابترین نوع بیان در زندگی آدمها آن است که به داستانگویی منجر میشود. داستان خاصیتی دارد که شنونده را و خواننده را با خودش همراه میکند. من میخواهم داستانی بخوانم که در حد فاصل سالهای 1364 تا 1374 نوشته شده است. ممکن این متن قدری آزارنده باشد و البته اصل ادبیات هم براین است که دورههای مختلف در ذهنیت جامعه در حال حرکت گم نشود.
او در این بخش قسمتی از داستان "روزگار سپری شده مردم سالخورده" را خواند. و سپس با اشاره به سخن داستایوفسکی که میگوید "اندوه هنر را آفرید" اظهار داشت: البته هنر در شادمانی هم آفریده میشود. حافظ و سعدی آثار درخشانی را در شادمانی سرودهاند. نویسنده بزرگ فرانسوی رومن رولان میگوید: هنر محصول "مقدس رنج" است رنج در زبان فارسی به معنای اندوه نیست برای مثال رنجی که فردوسی یا سعدی از آن صحبت میکنند به معنای اندوه و گوشهنشینی نیست.
این نویسنده با اشاره به بخشی که از روزگار سپری شده مردم سالخورده خواند و گفت: بخشی که خواندم بیشتر مایههای غمگنانه داشت که مربوط به سالهای خاکستری است. این کتاب برای من خیلی مهم است. من توانستم ده سال با این کتاب زندگی کنم و زنده بمانم هرچند سه بار نزدیک مرگ رفتهام و به نظرم میرسید که برخواهم گشت و این کار را به پایان خواهم رساند.
او ادامه داد: وقتی تا نیمههای داستان را نوشته بودم از من دعوت شد به آمریکا بروم و رفتم. در آنجا به من گفتند بمان یک بورس 9 ماهه در دانشگاه میشگان منظور شده بود همچنین گفتند "کلیدر" زیر نظر خودت ترجمه خواهد شد ولی من نماندم و علت آن تنها این بود که بیایم و روزگار سپری شده را به پایان برسانم. خیلی خوشحالم که توانستم بر آن موقعیت چیره شوم.
دولت آبادی گفت: آنچه ما از گذشتگان به ارث بردهایم که افراد زیادی به آن توجه نمیکنند؛ مساله صبوری است و در جامعه ما انسان باید خیلی صبور باشد. البته صبوری به این معنا نیست که انسان گوشهای بنشیند و صبر کند باید کار انجام داد و برای به ثمر رسیدن آن صبر کرد.
این نویسنده با اشاره به اینکه در جامعه ما انسان باید صبور باشد؛ گفت: اینجا سرزمین دیگری است هر ملت خصوصیاتی دارد و در این خصوصیات شرایطی پدید میآید که عدهای پیدا میشوند و میخواهند کاری انجام ندهیم یا آدمهایی بهوجود نیایند. اگر این رمز را پیدا کنید بهرغم اینکه آنها میگویند نه؛ باید روشی پیدا کرد که با آن به مقابله برخاست. من آن را یافتم و آن صبوری، بیتوقعی و زحمت کشیدن است و ما این را از گذشتگان به ارث بردهایم.
او در ادامه قسمتی از کلیدر را خواند و با اشاره به اینکه ارزشهای ازلی و ابدی دفرمه نمیشوند؛ گفت: من در سال 51 سخنرانی داشتم که در آن سه جریان هنری روز را برشمردم که این سه جریان هنوز هم وجود دارد: یکی هنری تبلیغاتی بود که گذراست. هنر دوم که از جانب دولت حمایت میشود و میگذرد و در آخر هنری که هنر است و در ارتباط اجتماعیاش از میان نمیرود. به خاطر از بین نرفتن این ارتباط است که من اکنون اینجا هستم.
او ادامه داد: تا زمانی که کتاب است؛ خوانده میشود. هر زمانی که این عرصه ازهم گسسته شود؛ مساله دیگری است. ما هنر را بین خودمان پلهای ابریشمی ارتباطی میبینیم و این مربوط به دوره و زمان نیست.
او با اشاره به اینکه زبان انگلیسی در جمهوری اسلامی نوعی مانع است و باید این دو را کنار هم قرار داد؛ گفت: آثاری که در دنیا مطرح میشوند در زبان مادری خود خلق شده و در همان زبان فهمیده میشوند. اگر فکر کنید که مراکز فرهنگی جهان غافل از این هستند که یک نویسنده افغانی در گوشهای داستانهای سیاه مینویسد؛ باید به این شبکه جهانی شک کنیم.
او افزود: من با هیچ زبانی آشنایی ندارم. وقتهایی رفتم که زبان دوم بیاموزم اما ترسیدم. در زندان بود که شروع به آموختن کردم چراکه زندان فرصت خوبی برای آموختن زبان دوم است. یک ماهی خواندم و دیدم جملههایی به زبان دیگر میسازم. از این مساله آنقدر ترسیدم که دویدم به غزلیات شمس و آن را خواندم. میگویند برای آدمیان امروز زبان انگلیسی لازم است و اگر کسی کامپیوتر و زبان انگلیسی بلد نباشد شهروند جهانی نیست و من همان جا به خودم گفتم که یک شهروند جهانی نیستی.
علی دهباشی در پایان با اشاره به نامههای جمالزاده که در اختیار مجموعه بخارا هست؛ جملهای از یکی از نامهها را که مربوط به دولت آبادی بود؛ خواند: روزی را میبینم که "محمود دولت آبادی جایزه نوبل ادبیات را دریافت خواهد کرد شاید آن را روز من نباشم و اما این روز میبینم".
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]