واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۳ شهريور ۱۳۹۴ (۱۴:۵ب.ظ)
جنگ افروزي و بحران سازي، زيربناي بقاي نظام سياسي آمريکا گروه اقتصاد سياسي خبرگزاري موج
سياست هاي ايالات متحده آمريکا در محيط بين الملل به عنوان يکي از متغييرهاي تاثيرگذار، گاه جهت حوادث و مسير حرکت ملت ها را تغيير داده است. اين کشور در حوزه بين الملل بيش از آنکه به دنبال دستيابي به بيشترين ميزان امنيت و ثبات باشد، نظم موجود را برهم مي زند تا بتواند آنگونه که مايل است به جهان شکل دهد.
در اين راستا اين سوال مطرح مي شود که چرا سياست هاي خارجي کاخ سفيد در جهت بي ثبات سازي امور داخلي برخي کشورها، ايجاد بحران و جنگ هاي منطقه اي تعيين مي شود؟ دکتر اصغر کيوان حسيني، استاد دانشگاه علامه طباطبايي و متخصص مسائل آمريکا، در رابطه به اين پرسش به خبرنگار موج گفت: «آنچه رفتارهاي آمريکا در صحنه بين الملل شکل مي دهد، متشکل از دو عامل داخلي و خارجي است. عوامل داخلي تاثيرگذار بر سياست هاي آمريکا مانند هر کشور ديگر شامل تاريخ، شرايط فرهنگي و ايدئولوژيک آن و سيستم بوروکراسي مي شود. البته لازم به ذکر است سيستم بوروکراسي يک سري نهادها، سازمان ها و بعضا شخصيت هاي حاکم را در برمي گيرد. در زمره عوامل خارجي هم بايد به حوادث منطقه اي و بين المللي اشاره کرد.»
وي همچنين در ادامه تاکيد کرد: «اما در تعيين سياست خارجي آمريکا چند قاعده استثنا وجود دارد که باعث شکل گيري استراتژي هاي خاص اين کشور در نظام بين الملل مي شود. ازجمله اين قواعد مي توان به اهميت و تاکيد رهبران کاخ سفيد بر اصول فرهنگي و تمدني آمريکا اشاره کرد. در اينر ابطه مقامات اين کشور تلاش دارند تا ضمن حفظ اين اصول، آن ها را به ساير کشورها نيز تسري دهند.»
توجه به جايگاه اين کشور در سطح جهان نيز از ديگر قواعد ويژه در تعيين سياست هاي ايالات متحده است. اين کشور از سال 1945 بنا به شرايط داخلي و خارجي در زمره قدرت هاي طراز اول بوده و همين مساله باعث شده است امروز ما نيز شاهد سمت گيري هاي متفاوت و گاه برهم زننده نظم موجود از آمريکا باشيم.
دکتر کيوان حسيني پيشينه سياسي و همچنين تاکيد رهبران آمريکا براي اجراي تعهدات بين المللي تعيين شده توسط تيم سياست گذاري اين کشور را، نيز از پارمترهاي موثر در تفاوت ميان سياست خارجي چين و اروپا با آمريکا دانست.
در همين رابطه دکتر علي بيگدلي، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا و آمريکا، در پاسخ به چرايي جنگ طلبي آمريکا به موج، گفت: «آنچه استراتژي کشورها را تعيين مي کند، بحث تامين منافع ملي و امنيت ملي است. آمريکا نيز از اين مساله مستثني نيست اما با توجه به حاکميت نظام سرمايداري بر اين کشور و به تبع ملزومات خاص اين نظام، مي بينيم که آمريکا دست به توليد بحران در نظام جهاني مي زند.»
وي علت اين موضوع را در نياز نظام سرمايداري به بحران دانست و تاکيد کرد: «سرمايداري براي بقا خود و حرکت موتور توليد، به بحران احتياج دارد. از اين رو رهبران آمريکا براي تامين منافع خود در محيط خارجي، دست به ايجاد چالش، بحران و جنگ مي زنند.»
بر اين اساس مي توان گفت اگر امروز رفتارهاي ايالات متحده در نظام بين الملل سلطه طلبانه است، ريشه آن را بايد در استثناگرايي رهبران آن براي انتقال اصول تمدني و اجراي تعهدات بين المللي و نيز ماهيت نظام اقتصادي آمريکا جستجو کرد.
در واقع آمريکا به عنوان کشوري که تلاش دارد در محيط بين الملل به خصوص بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بدون رقيب باشد، نياز دارد تا کشورها را از حرکت در مسيرهاي تعيين شده توسط اتاق فکرهاي خود دور کند و به آنچه خود مايل است، مشغول سازد. نمونه اين سياست را مي توان در سياست هاي اخير قاره اروپا براي افزايش بودجه نظامي و برگزاري مانورهاي متعدد پس از وقوع بحران اوکراين و بزرگ نمايي رسانه اي آن مشاهده کرد.
از اين رو در راستاي ايجاد موانعي براي رشد اقتصادي، تجاري و نظامي قدرت هاي رقيب، خاورميانه از ابتداي قرن بيست و يک تبديل به صحنه جنگ شد، قيمت نفت به عنوان يک کالاي اساسي نوسان يافت و بر حجم هزينه هاي نظامي افزوده شد. در اين ميان علاوه بر تاثير ايجاد ناامني در خاورميانه بر اقتصاد و جريان توسعه کشورها، هجوم آوارگان به سرزمين هاي اروپايي، اين کشورها را با معضل امنيت روبرو کرد.
البته همانطور که گفته شد آمريکا بر حفظ خود در راس قدرت هاي جهان و نيز تداوم سودآوري نظام سرمايداري اش، براي آسياي شرقي، چين و روسيه نيز برنامه هايي دارد. بزرگ نمايي خطر هسته اي کره شمالي و تلاش براي نشان دادن تصويري سلطه طلب از چين از سوي مقامات واشنگتن منجر به آن شد که در چند سال اخير سهم صادرات نظامي آمريکا به اين منطقه افزايش يابد. ضمن آنکه تقويت پيمان هاي سياسي، زمينه حضور اقتصادي و نظامي اين کشور را نيز در شرق آسيا فراهم کرد.
روسيه نيز علاوه بر درگير شدن در بحران اوکراين در مرزهاي غربي اش، بايد بتواند با تحرکات متحدين ايالات متحده در شرق نيز مقابله کند.
در اين شرايط آنچه عايد آمريکا شده افزايش تقاضا براي خريد تجهيزات نظامي، ايجاد ناامني در روند توسعه اقتصادي رقبا و ارائه تصويري از خود به عنوان اثرگذارترين کشور در افکار عمومي جهان است.
بر اين اساس جنگ افروزي، استثمار، بحران سازي، تمرکز بر صادرات سلاح، رواج فرهنگ مصرف گرايي و حتي فرافکني بر سر مسائلي همچون بيماري هاي همه گير در نتيجه رفع الزامات نظام سرمايداري حاکم بر آمريکا است. مساله اي که باعث مي شود طبق سخنان افخم، سخنگوي وزارت خارجه کشورمان، رفتارهاي ايالات متحده زورمندانه باشد و جهان را ناامن کند. از اين رو بي دليل نيست که آمريکا در دوران زمامداري اوباما، از حزب دموکرات، شاهد فروش بيشترين تجهيزات نظامي اين کشور از سال 1945 به اين سو باشد.
در اين شرايط پي بردن به ريشه هاي رفتاري و سياست خارجي آمريکا، مانع از افتادن در ورطه نيات قدرت طلبانه اين کشور خواهد شد. اما با توجه به قدرت رسانه هاي جهاني و پرشمار اين کشور، مقابله با اين روند کاري بس دشوار است که نيازمند همکاري و اتحاد دولت هاي مشترک المنافع خواهد بود.
*حسيني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]