تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803129454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکم حکومتی در حوزه قضاء - بخش اول معنای حکم حکومتی چیست؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حکم حکومتی در حوزه قضاء - بخش اول
معنای حکم حکومتی چیست؟
واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی، متوقف بر نحوه برخورد با مبانی احکام حکومتی و قضایی است.

خبرگزاری فارس: معنای حکم حکومتی چیست؟



  چکیده حاکم جامعه اسلامی، به منظور اجرای احکام شرع یا اداره جامعه، به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم همواره بر اساس مصلحت در حوزه مسائل اجتماعی، اقدام به صدور احکام حکومتی می‌کند که از جملة آن، صدور حکم حکومتی در عرصة قضاست. واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی، متوقف بر نحوه برخورد با مبانی احکام حکومتی و قضایی است. ولایتِ «فقیه جامع الشرائط» و حاکمیت اسلامی، از احکام اولیه اسلام است. لذا جعل حکم حکومتی و تشخیص مصلحت توسط حاکم، مورد تأیید و خواست شارع می‌باشد. ولی فقیه، در جامعه، دارای ولایت تقنینی و اجرایی می‌باشد و لازمة این ولایت، صدور احکام حکومتی متزاحم با سایر احکام‌ است. هنگام تزاحم احکام حکومتی با احکام قضایی، از لحاظ عملی، تقدم با احکام حکومتی است. واژگان کلیدی جایگاه، حکم، حکم حکومتی، قضاء، حکم قضایی مقدمه مباحث و مسائل پیرامون حکم حکومتی در عصر حاضر، از مباحث جدی و جدید به حساب می‌آید. با پیروزی انقلاب شکوه‌مند مردم ایران، تحت ولایت و سرپرستی امام خمینی(ره)و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر اصلِ ولایت فقیه، بحث از ولایت فقیه و حکومت اسلامی؛ خصوصاً گستره و دامنه اختیارات ولی فقیه ـ که در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی آمده است ـ به‌طور جدی مطرح شد.   با وجود تولید آثار مختلف (کتاب، مقاله، پایان‌نامه و...) در رابطه با فقه حکومتی، هنوز بسیاری از عرصه‌های این دانش و موضوعات آن، به‌طور شایسته و تفصیلی، مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته است. یکی از این موارد، نقش و جایگاه حکم حکومتی در عرصة قضاست که از کلیدی‌ترین مفاهیم و پایه‌های فقه حکومتی به‌شمار می‌رود. گسترة وسیع اختیارات ولی فقیه در صدور احکام حکومتی و مباحث چالش‌انگیز پیرامون آن، ضرورت بحثِ مضبوط و خالی از هرگونه ابهام و تردید، در رابطه با نقش احکام حکومتی در حوزه قضاء را در دو محور فقه و قانون، بیش از پیش می‌طلبد و همین امر، نگارنده را بر آن داشت تا این مسأله را به بحث گذاشته و نتیجة آن را به شکل مختصر و مفید، در مسائلی از قبیل: امکان مخالفت با حکم حکومتی، قلمرو موضوعی حکم حکومتی، جایگاه احکام حکومتی در عرصة قضاء، چگونگی واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی، به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی و...، ارائه نماید. به همین منظور، نگارنده در دو فصل، به روش توصیفی ـ تحلیلی، در صدد پاسخ‌گویی به سؤالات زیر می‌باشد: 1. قلمرو و جایگاه قانونی حکم حکومتی در حوزه قضاء چیست؟ 2. رابطة حکم حکومتی با حکم قضایی چگونه است؟ آیا حاکم اسلامی می‏تواند در اداره امور مختلف کشور اسلامی؛ مثل امور حقوقی و قضایی و حل مسائل جدید آن، از احکام حکومتی استفاده نماید؟ آیا در هنگام تزاحم احکام حکومتی با احکام قضایی، تقدم با احکام حکومتی است؟ آیا هنگامی که حکم حکومتی از سوی حاکم واجد شرایط صادر شد، اطاعت از آن حکم بر همه آحاد جامعه از جمله قاضی، لازم است؟ الف) مفاهیم طبق آن‌چه‌که مرسوم و در درک صحیح موضوع مؤثر است، ابتدا مفهوم لغوی و اصطلاحی حکم را مورد بررسی قرار دهیم. 1. حکم 1-1. معنای لغوی حکم «زبیدى» در «تاج‏العروس»، حکم را به‌معناى «قضاوت» دانسته است: «الحُکْم ـ بالضّم ـ القضاء فِی الشّی‏ء بانّه کذا أو لیس بکذا» (الزبیدی، 1425ق، ج16، ص160). هم‌چنین «ابن منظور»، در «لسان العرب» حکم را به‌معناى «قضاوت» دانسته‏ است (ابن منظور، 1416ق، ج3، ص270). معناى دیگر براى این واژه، منع و بازدارندگى است. «راغب‏ اصفهانى» مى‏نویسد: «حکم، أصله منعٌ منعاً للاصلاح و منه سمّیت اللجام حکمه الدّابّة»؛ حکم در اصل، به‌معنای منع، به‌منظور اصلاح، صورت می‌گیرد، به همین منظور، «لِجامِ حیوان» نام‌گذاری شده است (راغب اصفهانی، 1416ق، ص248). در این معنا «ابن فارس» (ابن فارس، 1404ق، ج2، ص91) نیز با راغب اصفهانى موافق می‌باشد. 1-2. معنای اصطلاحی حکم فقهاء حکم را در فصل مستقلى مورد بحث قرار نداده‏اند، بلکه به مناسبت‏هاى گوناگون در لابه‌لاى کلمات‌شان‏ آن را مطرح و تعریف و بعضى از احکام آن را متعرّض شده‏اند. از آن‌جا که اصطلاح حکم، میان فقیهان با کاربردهاى گوناگونى مورد استفاده واقع شده تعریف‏هاى متعددى از آن نیز به چشم ‏مى‏خورد. از جمله: 1. «شهید اول» می‌فرماید: «حکم شرعى، عبارت است از خطاب شارع که مربوط به اعمال مکلفان مى‏شود، حال به گونه ‏اقتضاء باشد یا تخییر» (شهید اول، بی‌تا، ج1، ص39). 2. «محقق نائینى» در تعریف حکم مى‏نویسد: «حکم شرعى، عبارت است از آن‌چه‌که در مورد عمل مکلفان به گونه اقتضاء (وجوب، حرمت، کراهت و استحباب) یا تخییر(اباحه) جعل شده است» (نجفی خوانساری، 1418ق، ج1، ص106). 3. «شهید صدر»Šمى‏نویسد: «حکم شرعى، تشریعى است که از طرف خدا براى منظم‌ساختن زندگى انسان صادر شده است» (صدر، 1389، ص23و161). با توجه به تعاریف مذکور، حکم چیزی است که شارع مقدس، در بارة فعلی از افعال انسان جعل و اعتبار می‌کند؛ به این معنا که آدمی را از ارتکاب فعلی ممنوع کند یا به انجام‌دادن آن وادار سازد یا در انجام‌دادن و ترک آن اجازه و رخصت دهد (احکام تکلیفی) و یا بر فعل انسان، اثری مترتب کند(احکام وضعی). تعریف حکم در فقه و حقوق، از اصطلاح حکم در منطق ارسطویی گرفته شده است. در منطق، وقتی نسبت میان موضوع و محمول و رابطة ثبوتی آن دو را بیان می‌کنند، به آن رابطة ثبوتی، (حکم) اطلاق می‌کنند. در اصطلاح فقه و حقوق نیز حکم، وقتی اطلاق می‌شود که ارتباطی توسط شارع، بین موضوع و محمول در یک قضیه شرعی برقرار می‌شود (صرامی، 1385، ص81). فتوا و حکم با یک‌دیگر متفاوت می‌باشند؛ فتوای مجتهد از مقوله اِخبار و طبعاً قابل صدق و کذب است، اما حکم از مقولة انشاء است و احتمال مطابقت یا عدم مطابقت در خود حکم معنا ندارد. هم‌چنین، فتوای مجتهد در حیطة مقلدین خودش نافذ است، اما دایرة شمول و نفوذ حکم ایشان، شامل سایر مقلدان و مجتهدان نیز می‌شود (امام خمینی، 1375، ص124). 2. حکم حکومتی حکم حکومتی در دو معنای مختلف به کار رفته است که عبارتند از:  الف) گاهی مقصود از احکام حکومتی، احکام و قوانینی است که از سوی شارع، صادر شده و در قرآن، سنّت و سیره عملی معصومین‰ یافت می‌شود و مربوط به ادارة جامعه و از شؤون حکومت است و وظیفه فقیه در مورد این دسته از احکام، کشف و استنباط و سپس اجرای آنهاست؛ مثل حکم به مشورت در امور و مسائل مختلف از جمله حکومت؛ آن‌جا که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «...وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» (آل عمران(2): 159). ب) گاهی مقصود از این عبارت، اختیارات حضرت رسول، ائمه معصومین و فقهاء، در امر حکومت و هم‌چنین دستورات و مقرراتی است که ایشان، به عنوان حاکم و در مقام اجرای احکام شرع و ادارة جامعه، وضع و صادر کرده‌اند. آن‌چه ما در این نوشتار در صدد بررسی آن هستیم، همین برداشت دوم از حکم حکومتی است که می‌توان آن را به شکل زیر تعریف نمود: «حکم حکومتی، عبارت است از قوانین، مقررات و دستوراتی که حاکم جامعه اسلامی بر اساس مصلحت، در حوزه مسائل اجتماعی، به‌منظور اجرای احکام شرع یا ادارة جامعه، به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم، صادر یا وضع می‌کند» (صرامی، 1380، ص‏47). بنابراین، حاکم جامعه اسلامی حق دارد در امور مختلف جامعه اسلامی(سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی) دخالت و تصمیم‌گیری کند؛ البته احکام و تصمیمات وی تنها هنگامی معتبر است که به «مصلحت جامعه اسلامی» باشد. یکی از مباحثی که در فقه امامیه و فقه اهل سنّت مورد توجه جدی واقع شده، جایگاه و نقش مصلحت در احکام حکومتی است. در فقه اسلامی، موضوع «مصلحت» غالباً در دو بخش، مطرح می‌شود: 1. در ملاکات احکام شرعی؛ با این توضیح که آیا احکام شرعی در ملاکات احکام، تابع مصالح و مفاسد هستند و آیا عقل می‌تواند با آگاهی از مصالح و مفاسد، احکام شارع را کشف نماید؟ 2. در صدور احکام حکومتی؛ با این توضیح که مصلحت، مبنا و ملاکی است که حاکم جامعه اسلامی بر طبق آن، حکم حکومتی صادر می‌کند و در واقع هر حکم حکومتی‌ای که صادر می‌شود، اگر از مصدر و مبنای آن سؤال شود، باید بتوان چنین پاسخ داد که به خاطر وجود مصلحت، حکم صادر شده است. مصلحت، منفعتی است که شارع، به‌منظور حفظ دین، نفس، عِرض، مال و... برای بندگان خود لحاظ نموده است. لذا وقتی سخن از مصلحت شخص یا امّت به‌میان می‏آید، مصلحت به‏معنای «اسم مصدری» آن مقصود است؛ بدین‏ معنا که مصلحت، خیر و صلاحی‏ است که بر فعل، مترتب می‏شود که نتیجه ایجاد نظم، اعتدال و رفع نقص است که مفهوم متضاد آن، مفسده است. از منظر دینی، مصلحت، اختصاص به خیر و منفعت دنیایی ندارد، بلکه امری که منفعت اخروی هم داشته باشد نیز مصلحت نامیده می‌شود؛ هرچند از جهت دنیوی، منفعتی نداشته باشد. آیةالله «جوادی آملی» در این رابطه می‌نویسد: مصلحت در جامعة اسلامی، مصلحتی است که هم مربوط به دنیای مردم باشد و هم مربوط به آخرتشان، هم حسنة دنیا باشد و هم حسنة آخرت که خدای سبحان در کتاب خود، شعار جامعة مؤمنان را چنین بیان می‌کند: «وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره(1):201). چیزی مصلحت واقعی انسان است که هم به سود دنیا و هم به سود آخرت وی باشد. اگر چیزی به سود دنیای انسان باشد، ولی به آخرتش آسیب برساند، مصلحت نیست و وحی الهی که از مصالح اخروی انسان، مانند منافع دنیوی با خبر است، وی را راهنمایی و ترغیب می‌کند به چیزی که مصلحت دنیا و آخرت اوست و از چیزی که ضرر و فساد اخروی برای او در پی دارد، نهی می‌کند؛ هرچند به حسب ظاهر، مصالح دنیوی وی را در بر داشته باشد. حلال ‌و حرام‌های شرعی و باید و نباید‌های دین، برای تأمین مصالح دنیوی ـ اخروی انسان است (جوادی آملی، 1378، ص466). مصلحت، نه تنها در وضع احکام و قوانین(اعم از شرعی و حکومتی) نقش اصلی را داراست، بلکه در اجرای قوانین شرعی ثابت نیز نقش به‌سزایی دارد؛(1) چراکه احکام حکومتی، در محدوده مصلحت‌‌سنجی حاکم‏ در حوزه مسائل اجتماعی صادر می‏شوند. لذا صدور و تنفیذشان منوط به مصلحت است و در موضوعِ آن، مصلحت‏‌اندیشی شرط شده است(2) هم‌چنین از آن‌جا که اصل و مبنای جعل حاکمیت برای حاکم جامعة اسلامی  ـ خواه معصوم باشد یا غیر معصوم ـ‏ از طرف شارع است؛ یعنی از قبیل احکام اولیه است، لذا جعل حکم حکومتی و تشخیص مصلحت توسط حاکم ـ خواه بدون واسطه و یا با واسطه؛ مثلاً با واسطة قوای تحت اختیار حاکم ـ مورد تأیید شارع مقدس خواهد بود. مصلحت، به اعتبارات مختلف، تقسیم‌های مختلفی شده است؛ لکن جهتی که هم‌سو با موضوع این رساله است، تقسیم مصلحت، به اعتبار ثابت و متغیّر می‌باشد؛ توضیح این که مصلحت ثابت، مصلحتی است که در تمام زمان‌ها، مکان‌ها و اوضاع و احوال، ثابت است و تغییر نمی‌پذیرد؛ اما مصلحت متغیّر، مصلحتی است که با تغییر زمان و مکان و یا اشخاص، تغییر پیدا می‏کند. مبنای مصالح متغیّر را باید در نیازهای انسانی که برخی ثابت و برخی متغیّرند، جست‌وجو کرد؛ چراکه مصالح، به تبع آن به مصالح ثابت و متغیّر تقسیم می‌شوند و چون برخی مصالح، ثابت و برخی متغیّرند، لذا احکام نیز که دائرمدار مصالح و مفاسد در متعلق‌شان می‌باشند، برخی ثابت و برخی متغیّر می‌شوند. با این فرق که احکام و قوانین ثابت از جانب خداوند متعال توسط پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) به صورت قضایای حقیقیه(در مقابل قضایای خارجیه) ابلاغ و تبیین می‌شوند؛ اما احکام و قوانین متغیّر که در ازای نیازهای متغیّر و متناسب با مصالح و مقتضیات زمان می‌باشند، از سوی حاکم جامعه اسلامی(معصوم یا غیر معصوم)، صادر می‌شوند.   3. حکم قضایی یکی از تقسیمات مطرح‌شده در رابطه با احکام صادرة از سوی فقیه جامع الشرائط، تقسیم ثنایی آن به حکم قضایی و غیر قضایی می‌باشد. توضیح این که حکم قضایی، حکمی است که حاکم در مقام فصل خصومت و احقاق حق، در مواردی خاص، انشاء می‌کند، بر خلاف حکم حکومتی که فقیه آن را با توجه به مصالح اجتماعی، در موارد مختلف انشاء می‌کند. به‌طور کلی می‌توان فرق‌های حکم حکومتی و حکم قضایی را در موارد ذیل یاد نمود: 1. حکم قضایی؛ حکمی است که حاکم، وقتی در مقام احقاق حق و فصل خصومت‌های مردم بر می‌آید با استفاده از آن، به اصطلاح فقهی، «فصل خصومت» می‌کند و به داوری می‌نشیند. لذا حکم قضایی در زمینة تحقق دعوا صادر می‏شود؛ در حالی که در حکم حکومتی، لازم نیست حتماً دعوایی باشد تا حکمی صادر شود، بلکه احکامی هستند که حاکم اسلامی در مواردی خاص یا در موضوعی معیّن انشاء می‌کند. 2. حکم قاضی از سنخ فتوا نیست، بلکه انشای خود اوست؛ هرچندکه قاضی موظف است با توجه به موازین شرعی، به صدور حکم و رفع خصومت بپردازد، اما کار او اعلان حکم شارع نیست؛ بلکه انشای حکم با توجه به احکام شرعی است؛ در حالی که مبنای احکام حکومتی، رعایت مصلحت مسلمانان و نظام اسلامی است. بنابراین، فقیه جامع الشرائط با توجه به مصلحت مسلمانان در امور سیاسی، اقتصادی و... جامعه دخالت کرده و با صدور الزامات خاص، به انتظام امور می‌پردازد. 3. حکم قضایی، خاص و موردی است. لذا همگان با حکم قضایی سر و کار ندارند، به همین جهت، دایره حکم قضایی از دایره حکم حکومتی محدودتر است؛ در حالی که حکم حکومتی در اکثر مواقع، عام و فراگیر است و دایره شمول آن بر خلاف حکم قضایی، گسترده است؛ چراکه احکام حکومتی، نه تنها به دلیل بقاء و اعتبار مصلحت (علت مُحدثه ومُبْقیه)، دارای گستردگی و اعتبار، در گستره زمان و مکان می‌باشند؛ بلکه محدودة موضوعاتی که حکم حکومتی در آنها صادر می‏شود نیز خیلی وسیع‏تر از محدوده موضوعاتی است که در آن حکم قضایی صادر می‏شود.   پی نوشت: 1- ر.ک: سیدعبدالصالح موسوی، رسالة دکترا « بررسی مبانی فقهی و قانونی حکم حکومتی»، ص84-79. 2- ر.ک: همان.   منابع و مآخذ           1.     قران کریم.           2.     ابن ابی‌الجمهور، محمدبن‌زین‌الدین، عوالی اللئالی، ج3، قم: دار سیدالشهداء، 1405ق.           3.     ابن فارس، احمد‌بن‌فارس‌بن‌زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج2، بیروت: دارالجیل، 1411ق.           4.     ابن منظور، لسان العرب، ج3، بیروت: دار احیاء التراث العربی، مؤسسة التاریخ العربی، 1416ق.           5.     الزبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، بیروت: دارالفکر، 1425ق.           6.     الهی خراسانی، علی، مقالة «حجیت حکم حکومتی در صورت یقین به مخالفت با واقع»، پایگاه خبری هراز نیوز، 17/10/1390.           7.     امام خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه نور، ج10و20، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370.           8.     ----------------، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;، چ3، 1375.           9.     جعفریان، رسول، دین و سیاست در دورة صفوی، قم: انتشارات انصاریان، 1370.        10.     جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه(ولایت فقاهت و عدالت)، قم: اِسراء، 1378.        11.     حر عاملی، محمدبن‌محمدحسن، وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعة، ج27و28، قم: مؤسسه آل البیت:، 1412ق.        12.     ---------------------، وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعة، ج18، بیروت:    دار احیاء التراث العربی، 1409ق.        13.     خامنه‏اى، سیدعلى، اجوبة الاستفتائات،‏ بیروت: الدار الإسلامیه، چ3، 1420ق‏.        14.     دوانی، علی، نهضت روحانیون مبارز، ج1، بی‌جا: مؤسسة خیریه و فرهنگی امام رضا7، 1360.        15.     راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، بیروت: الدارالشامیة؛ دمشق، دارالقلم، 1416ق.        16.     رحمانی، محمد، مقالة «نقض حکم حاکم از نگاه فقه»، مجلة حکومت اسلامی، ش30، 1382.        17.     سبحانی، جعفر، مصادرالفقه الاسلامی و منابعه، بیروت: دارالاضواء، 1419ق.        18.     شهید اوّل، محمدبن‌مکی‌العاملی، القواعد و الفوائد، ج1، قم: تحقیق السید عبدالهادی‌الحکیم، مکتبة المفید، بی‌تا.        19.     شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج3، قم: مجمع الفکر الاسلامی، 1422ق.        20.     شیخ طوسی، تهذیب الاحکام فی الشرح المقنعه، ج6، تهران: مکتبة الصدوق، 1418ق.        21.     شیخ مفید،‌ محمدبن‌محمد‌بن‌نعمان، المقنعه، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1410ق.        22.     صدر، سیدمحمدباقر، اقتصاد‌نا، ج2، بیروت: المجمع العالمی الشهید الصدر، 1401 ق.        23.     -------------، الدروس فی علم الاصول، قم: بوستان کتاب، 1389.        24.     صرامی، سیف‌الله، احکام حکومتی و مصلحت «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت» تهران: نشر عبیر، 1380.        25.     -----------، حق، حکم و تکلیف «گفت‌وگو با جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه»، قم: پژوهش‌گاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385.        26.     طباطبایی، سیدمحمدحسین، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار مقالة «ولایت و زعامت»، 1341.        27.     ------------------، معنویت تشیع، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1362.        28.     علامه حلی، حسن‌بن‌یوسف، مختلف الشیعه، ج5، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین، چ2، 1413ق.        29.     علیدوست، ابوالقاسم، فقه و مصلحت، تهران: سازمان انتشارات پژوهش‌گاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388.        30.     کلینی، محمدبن‌یعقوب، اصول کافی، ج1، بیروت: دارالتعارف، 1401ق.        31.     محقق حلی، شرائع الاسلام، قم: مؤسسة اسماعیلیان، 1408ق.        32.     محقق کرکی، رسائل الکرکی، ج1، قم: مکتبة آیةالله مرعشی، 1409ق.        33.     مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، قم: صدرا، 1370.        34.     مکارم شیرازی، ناصر، انوار الفقاهه، ج1، قم: مدرسة الامام امیرالمؤمنین7، چ2، 1413ق.        35.     --------------، بحوث فقهیّة هامّة، قم: مدرسة الامام امیرالمؤمنین7، 1422ق.        36.     موسوی، سیدعبدالصالح، رسالة دکترا «بررسی مبانی فقهی و قانونی حکم حکومتی»، قوه قضائیه، 1392.        37.     نائینی، محمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه الملة، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1424ق.        38.     نجفی خوانساری، موسی‌بن‌محمد، منیة الطالب فی حاشیة المکاسب (تقریرات میرزا محمدحسین نائینی)، ج1، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1418ق.   سیدعبدالصالح موسوی: دکترای حقوق عمومی. فصلنامه حکومت اسلامی شماره 70. ادامه دارد...

94/06/21 - 05:17





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اقتصادی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن