واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: لزوم پاسخ مدیرکل تجسمی به چند پرسش پیرامون خروج یا سرقت آثار هنری
آیا وقت آن فرا نرسیده است که از نگاه سطحی و جناحی و سیاسی به حوزه فرهنگ و هنر دست برداشته آن را حوزهای تخصصی با ارزش و متعلق به هویت عمومی و تاریخی جامعه و کشور ارزیابی کنیم؟ به گزارش خبرنگار ایلنا؛ با انتشار برخی اظهارات مسولان و مدیران سابق و اسبق دفتر هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر وزارت ارشاد پیرامون سرقت آثار هنری، برخی ابهامات رفع و پرسشهای تازهای پدید آمد. این موضوع سوژهی یادداشتی شده که مصطفی میرزاییان برای ایلنا ارسال کرده است. متن یادداشت به شرح زیر است: مدیرکل وقت دفتر هنرهای تجسمی (به نقل از ایسکانیوز) در پاسخ به برخی پرسشهای مدیران سابق و اسبق موزه هنرهای معاصر و یادداشت نگارنده به نکات جالب وروشنگرانهای اشاره میکنند که مشخص میشود: ۱- ۲۷ اثر سرقت شده در اصل متعلق به گنجینه موزه هنرهای معاصر بوده و در آنجا نگهداری میشده. ۲- به دلایل نامعلومی این آثار در زمان مدیریت مسولان سابق و اسبق و... جابجا و در اختیار جمعدار اموال دفتر تجسمی قرار میگیرد. امری که با هیچ منطق و وظیفه سازمانی سازگار نیست. ۳- جمعدار اموال هیچ تخصصی در تعین قیمتهای آثار نداشته، آثار با چند واسطه به برخی کلکسیونرها، (مال خرها)، بانکها فروخته شده که در ساختمان فرهنگستان هنر و موزه صبا گویا بخشی از آثارشان به نمایش درآمده است. ۴- مدیرکل هنرهای تجسمی آقای ملانوروزی سوال اساسی از سه مدیر اسبق و سابق موزه هنرهای معاصر طرح میکند و میپرسد «باید از این سه نفری که با ایسنا مصاحبه کردهاند پرسید چرا امضای آنها برای خروج آثار سرقت شده از موزه هنرهای معاصر آنهم به عنوان آثار بیارزش، پای برخی نامهها دیده میشود؟»! وی همچنین به موضوعی اساسیتر اشاره میکنند که کیفیت و توانمندی کارشناسان وقت هنرهای تجسمی ارشاد را که تایید نموده بودند آثار سرقت شده در آن زمان فاقد ارزش هنری است. لذا در فرایندی به مدت ۱۰ الی ۱۵ سال در اختیار جمعدار اموال ارشاد قرار میگیرد! واحدی از کارشناسان وقت و فعلی ارشاد تا قبل از سرقت توجهی به ارزش هنری و قیمت آنها نمیکنند! با این روشنگری از سوی مدیرکل دفتر تجسمی، میتوان به پرسشهایی تازه و مهمتر رسید که اگر مسولان دیروز و امروز، دانستن حقیقت را حق جامعه هنری و مردم بدانند باید صبورانه و منصفانه بدان پاسخ دهند. ۱- مسولان اسبق و سابق که این روزها در برخی فعالیتها در نقش برپاکننده حراجیهای هنری و اقتصادی شدن هنر سخت فعالاند اگر آنگونه که مدیرکل تجسمی وقت مدعی است امضایشان پای خروج آثار خارج شده از گنجینه موزه هنرهای معاصر و سپس به سرقت رفته دیده میشود با چه تحلیل و ارزیابی هنری برخی آثار را میلیاردی تعیین قیمت نمودهاند اما در گذشته مورد اشاره مدیرکل تجسمی آنها و مشابه آنها را فاقد ارزش هنری ارزیابی نمودهاند؟ امری که موجب میشود آنها را در حد تیر و تخته و میز و صندلی تقدیم و تحویل جمعدار اموال نمایند؟ دلیل این چرخش ۱۸۰ درجهای در کارشناسی هنری آثار از سوی آنان و سکوت طولانیشان چیست؟ ۲- تیم کارشناسی و ارزیاب هنری که برخی سابقه بیش از ۳۵ سال خدمت هنری را در کارنامه کاری دارند و... در معاونت هنری که علیالقاعده نقش اساسی در رویدادهای هنری را برعهده دارند در زمان اعلام نظر و ارزیابی دال بر بیارزش بودن آثار چه کسانی بودند و اینک در چه سمتهایی مشغول به کارند؟ آیا این اولین و تنها اعلام رای آنهاست؟ یا میتوان به دهها رای و نظر کارشناسی مشابه در داوریها و ارزیابیهای هنری نیز دست یافت؟ اگر اینگونه باشد هنرهای تجسمی کشور به مشکلی بسیار فراتر و وسیعتر از خروج و یا سرقت ۲۷ اثر مواجه است. ۳- در بازه زمانی خروج آثار از گنجینه موزه هنرهای معاصر تا زمان سرقت، دو مدیر موزه و مدیر تجسمی که یکی خارج از کشور بهسر میبرد و دیگری همچنان در ساختار اداری وزارت ارشاد قابل دسترسی است علیالقاعده میبایست محل پرسش روشنگرانه قرار گیرند. نقش آن دو مدیر هنری موزه هنرهای معاصر کشور در این ماجرا چیست؟ آیا آنان نیز همچون دیگران بیخبر بودند؟ و اگر اتفاقی کسی نمیآمد و نمیپرسید «قیمت برخی آثار چند است؛ موضوع تا بینهایت، مکتوم و مخفی و... میماند؟ ۴- براساس اظهارات مسولان پیشین و فعلی، میتوان پرسید چرا ساختار هنری دو بخش مهم و عمده کشور (دفتر تجسمی و موزه هنرهای معاصر) چنان بیدر وپیکر مینماید که هر فردی میتواند بدون هیچگونه تخصص و تجربه هنری مسولیت آن را برای مدتی با رای و میل و مدیریت فردی و شخصی برعهده بگیرد، اعلام رای کارشناسی و داوری نماید و دانسته و نادانسته زمینه سرقت و خروج و جابجایی برخی آثار را ایجاد نماید؟ زمینهای که کسی یا تیمی حساب شده یا یکباره و اتفاقی از سر جهل وخبط موجب شکلگیری رویداد سرقت شوند. ۵- آیا وقت آن فرا نرسیده است که از نگاه سطحی و جناحی و سیاسی به حوزه فرهنگ و هنر دست برداشته آن را حوزهای تخصصی با ارزش و متعلق به هویت عمومی و تاریخی جامعه و کشور ارزیابی کنیم؟ تا هر کارمند و کارشناسی با یک رابطه و تلفن و سفارش مسولیت یک یا چند بخش مهم آن را برعهده نگیرد؟ بیآنکه یک دایره به عمق برده باشد؛ یک تابلوی رنگی با معیارهای مبانی هنر خلق کرده باشد و... مدیرانی که حتی ندانند تابلویی که در اتاقش نصب شده چه پیامی دارد و حتی روی آن فارسی چه کلمات زشتی نوشته شده است. تابلوهایی که معلوم نیست با چه معیاری با چه ارزشیابی هنری توسط چه کسانی منتخب و خریداری شده است؟ حقی که میبایست برای عموم شفاف و سهلالوصول شود. در چنین وضعیتی ناگهان برخی اموال هنری را صاحب نمیشوند. گالریدار، کارشناس ارشد هنری نمیشوند درحالیکه در مبانی هنر همچنان با پرسشهای اساسی روبر نباشند و.... بیشک سیستم هنری هر کشوری متعلق به همه مردم آن کشور است. حوزه هنر، حوزه امنیتی نیست که شفافسازی در آن موجبات به مخاطره افتادن امنیت کشور شود. از این رو اعلام میزان فرصت مادی و معنوی داده شده در بعد از انقلاب، دادن مجوزهای هنری به اشکال مختلف، اعطای درجات هنری تا دکترای هنری، وامها و تخصیص فرصتهای مطالعاتی تجربی خارج کشور، سهمیههای هنری، معیارهای خرید و ارزیابی و داوری و کارشناسی و... میتواند شفاف بیان شود تا شایبه هرگونه گمانهزنی منفی را از بین برده، مانع بوجود آمدن رویدادهایی مشابه سرقت ۲۷ اثر و کتمان ماندن و کشف اتفاقی آن گردد. رسانههای مستقل و منتقد در این زمینه نقشی به مراتب مهمتر از هنر مندان و مسولان برعهده دارند. یادداشت از: مصطفی میرزاییان
۱۳۹۴/۰۶/۱۹ ۱۱:۳۴:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]