واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
از همه عالم کران خواهم گزيدشاعر : خاقاني عشق دل جويي به جان خواهم گزيداز همه عالم کران خواهم گزيدبر همه ملک جهان خواهم گزيددولت يک روزه در سوداي عشقبيسپاس آسمان خواهم گزيدآفتابي از شبستان وفاگوهري بيرون از آن خواهم گزيدچشم من درياي گوهر هست ليکاز جهان اين داستان خواهم گزيدداستان شد عشق مجنون در جهانجاي چون شه در ميان خواهم گزيدهر کجا زنبور خانهي عاشقي استتيغ در خورد ميان خواهم گزيددوست با درد وفا خواهم گرفتهم وفاي دوستان خواهم گزيدگرچه غدر دوستان از حد گذشتهم قفس را آشيان خواهم گزيدکبک مهرم کز قفس بيرون شومخلوتا کاندر نهان خواهم گزيدبا خيال يار ناپيدا هنوزکز طلب کردن کران خواهم گزيدمن کنم ياري طلب هرگز مداناين رطب بياستخوان خواهم گزيداين طلب بيخويشتن خواهم نمودهم نشين غم نشان خواهم گزيدگر نيابم يار باري بر اميدمحرمي مرهم رسان خواهم گزيدگر ز نوميدي شوم مجروح دلبر همه گنج روان خواهم گزيدگوشهاي از خلق و کنجي از جهانهر سحر گه هفت خوان خواهم گزيدزير اين روئين دژ زنگار خورداز قناعت ميزبان خواهم گزيدديدم اين منزل عجب خشک آخور استاز بصيرت ديدبان خواهم گزيددر بن دژ چون کمين گاه بلاستراه شهرستان جان خواهم گزيدبر در اين هفت ده قحط وفاستکز علف قوت روان خواهم گزيدنيست در ده جز علف خانه بداندر صف لالان دکان خواهم گزيدچون به بازار جوان مردان رسمقفلي از بهر دهان خواهم گزيدبر دکان قفل گر خواهم گذشتبيزباني بر زبان خواهم گزيدچون مرا آفت ز گفتن ميرسدمدح بلقيس زمان خواهم گزيدگر چه گم کردم کليد نطق رامهر شاه بانوان خواهم گزيدورچه آزادم ز بند هر غرضکستانش بر جنان خواهم گزيدعصمة الدين شاه مريم آستينکز جوار او مکان خواهم گزيدگوهر کان فريدون ملکقبلهگاه از آستان خواهم گزيدبارگاهش کعبهي ملک است و منرفعتش بر فرقدان خواهم گزيدآسمان ستر و ستاره رفعت استسيرتش بر انس و جان خواهم گزيدآسيه توفيق و ساره سيرت استکزدرش حصن امان خواهم گزيدرابعه زهد و زبيده همت استگوهر اصلي زکان خواهم گزيدحرمت از درگاه او خواهم گرفتبر هزبر سيستان خواهم گزيديک سر موي از سگان در گهشبر کلاه اردوان خواهم گزيدخاک پاي خادمانش را به قدرخدمت لالاش از آن خواهم گزيدشاه انجم خادم لالاي اوستبر سه گنج شايگان خواهم گزيدگنج بخشا يک دو حرف از مدح توکز پي عنقا نشان خواهم گزيدگر به خدمت کم رسم معذور دارمن فراق اين و آن خواهم گزيدسرپرستي رنج و خدمت آفت استاز پس دوري همان خواهم گزيدسالها راي رياضت داشتمصحبت هندوستان خواهم گزيدپيل را مانم که چون جستم ز خواباين رياضت جاودان خواهم گزيدخفته بودم همتم بيدار کردبر خداي غيبدان خواهم گزيدگر به زر گويمت مدح، آنم که بتبر اميد سوزيان خواهم گزيدکافرم دان گر مديح چون توئيآفرين از قدسيان خواهم گزيددر دعاي حضرت تو هر سحر
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 313]