واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۷
با تواضع خاص خود وارد شد. با اینکه با سرطان دست و پنجه نرم میکند اما چشمانش دریایی از امید است که قطرهای از آن برای ادامه زندگی کافی است. او تمام فعالیت و سرودههایش را به اندازه خردلی در فرهنگ و ادب فارسی موثر نمیداند و به این میاندیشد که با شعرهایش چه کرده است؟ با دل مردم شهر و کشورش چه کرده و با فرهنگ خود؟ به گزارش خبرنگار ایسنا در اصفهان، خسرو احتشامی با غول بزرگ سرطان میجنگد اما این غول تاکنون در برابر بزرگی اندیشهاش تسلیم شده است. وقتی به غرفه ایسنا در نمایشگاه کتاب اصفهان میآید بدون اینکه جلب توجه کند اندک وفتی را به مکالمات خبرنگاران گوش میدهد و سپس با لبخند همیشگیاش به میان ما میآید. احتشامی که ابتدا غرفههای ناشران نامآشنا را جستوجو کرده برپایی نمایشگاه را به طور کلی خوب ارزیابی می کند، اما میگوید: به نظرم ناشران کتابهایی با عنوانهایی تکراری و کمتر تالیفی در نمایشگاه عرضه کرده اند و با وجود استقبال مردم اما هنوز کتاب در سبد خانوار جایگاه خود را به دست نیاورده و نیاز به پشتیبانی همه دست اندرکاران حوزه کتاب دارد. این شاعر اصفهانی نقش جوانان را در چنین رویدادهایی مهم میداند و میافزاید: برای جوانان که تازه وارد حوزه نشر شده اند این تشویق بسیار موثر بوده و به پیشرفت آنها کمک میکند. از احوال شاعر کتاب "عاشقانههای کهنسالی" میپرسیم و او میگوید: بیماری من ادامه پیدا کرده است و حدود دوماه پیش متوجه شدم که یک تومور سرطانی دیگر دارم. برای درمان به تهران رفتم و پس از طی چند مرحله درمانی اکنون کمی بهتر شدهام اما همچنان با سرطان دست و پنجه نرم میکنم. احتشامی که اثری با نام "بارون بارفتن" در دست انتشار دارد، میگوید: این کتاب شامل 50 غزل عاشقانه و خاکساری به لهجه اصفهانی و به صورت فاخر است و هیچ گونه هجو، طنز، فکاهی و هزل در آن به کار نرفته است. این شاعر با اشاره به تاریخ استفاده از واژههای مدرن مانند عینک در شعر که به دوره صفویه و اوایل مشروطه بازمیگردد به توضیح کلمه "بارفتن" میپردازد: این کلمه نام نوعی چینی زیباست که حدود 200 سال پیش استفاده میشد مانند گلدانهایی با نام "دست دلبر" که نازک بودند و در ادبیات از آن برای توصیف ظرافت معشوق استفاده میشد. او با بیان اینکه افردا متخصص زیادی نظیر جلیل دوستخواه و ابوالحسن نجفی به بررسی کتابش پرداخته و نظر خود را درباره این اثر گفتهاند، میگوید: در این اثر تلاش کردهام تا لهجه اصفهانی را همانند شاعران بزرگی چون ملک الشعرای بهار که با لهجه مشهدی شعر سروده، از باتلاق بیرون کشیده و به آن سامان بدهم. احتشامی اظهار میکند: افرادی در تلاشاند تا شعر را با قالبی نو ارائه کنند. این عزیزان باید بدانند که برای گفتن شعر نو و پیشرو باید فضاشکنی کرد نه اینکه با آوردن کلماتی غریب و فرنگی تنها ظاهر آن را تغییر داد. او شعر سعدی و حافظ را با دو اثر برجسته معماری اصفهان در کنار هم قرار میدهد و میافزاید: سعدی قله غزل ادبیات فارسی است و پس از او بیشتر شاعران غزل واره سرودند اما 100 سال پس از سعدی در همان شهر و با همان زبان فردی به نام حافظ به دلیل فضاشکنی به قلهای دیگر در ادبیات بدل میشود؛ مانند دو مسجد امام و شیخ لطف الله در میدان نقش جهان که با توجه به یکسانی مکان و مصالح به دلیل خلاقیت هر کدام به تنهایی شاهکاری در معماری محسوب میشوند. احتشامی با بیان اینکه نیما نگاه شاعرانه را تغییر داده و به فکر و قالبی جدید رسید، ادامه میدهد: البته نوآوری و خلاقیت کار مشکلی است و نیازمند سالها تجربه و فعالیت است و جوانان نباید فریب بخورند و بخواهند راه صدساله را یکشبه طی کنند. شاعر کتاب "افسانه اصفهان آبی" میافزاید: شعر نباید شعاری و دارای جهت گیری باشد. هنر و هنرمند باید از سیاسی کاری دور باشند و اگر او به دنبال خط فکری خاصی برود دیگر شعری همه گیر نخواهد داشت. او همچنین درباره وضعیت انجمنهای ادبی شهر میگوید: جوانها وارد انجمنهای ادبی اصفهان شدهاند و در حال فعالیت هستند و شور و شوقی وصف ناشدنی دارند. هنرمندان دختر و پسر جوان اصفهانی در شعر به ویژه شعر نو توانایی بسیاری دارند. انجمنهایی مانند صائب روزهای جمعه و یا انجمن خانه هنرمندان با کارهای نو میزبان جوانان و هنرمندان پیشکسوت هستند، اما اگر این انجمنها را با دهه 50 مقایسه کنیم خواهیم فهمید که نسبت به گذشته شاهد کاهش و افت فعالیت این انجمنها بودهایم. با این حال من امیدوارم که روز به روز تعداد جوانان در این انجمن ها بیشتر شود. او یکی از دلایل مهم پیشرفت جوانان در حوزه شعر را نگاه مقام معظم رهبری به شعر و حمایت ایشان از آن میداند و اظهار میکند: حمایتهای رهبری به خصوص در قالب غزل و حضور هر ساله شاعران نزد ایشان سبب انگیزش همه هنرمندان میشود. شاعر کتاب "مضراب تا محراب" با اشاره به تغییر مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، دو خواسته خود از این ارگان و مدیران شهری را بیان میکند: من به عنوان یک هنرمند کوچک خواهان وجود شورای عالی هنر در هر هفت زمینه با حضور جوانان و باتجربهترها در کنار یکدیگر هستم. همچنین از آقای ارزانی و سایر مدیران شهری مانند شهردار میخواهم تا به فریاد مقبرههای کمالالدین اسماعیل و صائب تبریزی که از شاعران بزرگ ادبیات فارسی هستند، برسند. او در پایان دو بیت از کتاب "بارون بارفتن" را با لهجه زیبای اصفهانی میخواند: یه وخ که آسِکّی زنگ میزِنِد اَلو میکونِد نیمیدونی دِلی بی صاحابا چیطو میکونِد اِگر که پیری کولوزَم نیمیتونم بیبینَم با یه جَوونی لَکنتی بیا برو میکونِد انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]