واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
نقدی بر فیلم «عصر یخبندان»؛
آقازادههای ایرانی؛ سزاوار مرگ یا قانون؟
این رؤیای از دست رفته فیلمساز بوده است که تلاشی درخور برای شکلدادن به فیلمنامهاش داشته است هر شخصیتی کنش خود را به پایان برساند و سرنوشت او در قالب یک داستان فرعی روایت شود، ولی نتوانسته است که به تمام این شخصیتها سامان دهد.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، وقتی داریم درباره یک فیلم معمایی، جنایی حرف میزنیم درباره چه حرف میزنیم؟ پرواضح است که در چنین شرایطی در حال حرف زدن، تماشا کردن یا خواندن درباره یک جنایت و یک معما هستیم، اما آیا عصر یخبندان یک فیلم جنایی و معمایی است؟ عصر یخبندان درباره یک جنازه است که از قضا کسی مسئول مرگ مرد مرده نیست جز افراط شخص متوفی در استعمال مواد مخدر. اما سهل انگاری عدهای دیگر از یک مرد مرده یک معما میسازد که حل این معما نه سبب افشای روابط کثیف بین شخصیتها میشود بلکه باعث مواجهه آنها با یکدیگر میشود. معمای مرد مرده آینهای است تا شخصیتها صورت واقعی خود را ببینند و با زشتیهای خود روبهرو شوند.
ساختار پیچیده فیلم که برگرفته از فیلمنامه غیرخطی آن است تازگی خاصی در سینما ندارد و پیش از این هم در فیلمهای تارانتینو، ایناریتو و نولان دیده شده است. یک نمود دیگر از چنین ساختاری به ادبیات برمیگردد. سبک رمان نویسی «ماریو بارگاس یوسا» ملقب به سبک تلسکوپی نیز بسیار به چنین ساختاری نزدیک است. بیشک انتخاب چنین ساختار فیلمیکی برای یک فیلم معماگونه بجا و درست بوده است. تماشاگر باید در سراسر فیلم قطعات مختلف فیلم را کنار یکدیگر قرار دهد تا شکل واقعی رویداد برای او آشکار شود. شروع فیلم از اواسط داستان است. هر شخصیتی باید روایت خود را بازگو کند تا پازل داستان کامل شود. در چنین ساختار روایی وجود شخصیتهای کنشمند که دست به عمل بزنند الزامی است. در عصر یخبندان نیز عمدتاً شخصیتهای کنشمندی وجود دارند که داستان را پیش میبرند.
عصر یخبندان از لحاظ درونمایه به موضوع روابط پنهانی و شک میپردازد. هر شخصیتی بهنوعی زندگیاش در طول داستان از تعادل خارج میشود و دچار نوعی آشفتگی میشود. نقطه آغازین این آشفتگی با شک بابک نسبت به همسرش منیر آغاز میشود و سایر شخصیتها را نیز درگیر میکند. ما در طول فیلم با شخصیتهای مختلفی مواجه هستیم افراد ناسو، خلافکار و بیبندوبار، افراد معصوم و پاک که در دو قطب مخالف هم قرار میگیرند. منیر زن متأهل بین این دو دسته در گردش است، و در حالی که فرصت بازگشت بهسوی همسرش را دارد راه اشتباه را در پیش میگیرد تا در پایان با از دست رفتن حافظه همسرش راه نرفته را طی کند. میتوان گفت که فیلم لبریز از صحنههای مشمئزکنندهای است که در سینمای ایران پیش از این دیده نشده یا اینکه کمتر دیده شده است. منیر و دوستانش معتاد به مخدر توهمزای شیشهاند. فیلمساز سعی داشته است که ضمن نشان دادن روابط غیراخلاقی آنها که نوعی از بیبندوباری است، توهم منیر را در انتخاب مسیر زندگیاش نشان دهد. گویی که منیر بعد از تصادف بابک و پناه نبردن به شیشه و جدا شدن از دوستانش راه درست را در پیش گرفته است. اما جلوه دادن شخصیت زنی معتاد به شیشه هرچند که میتواند در جهان واقعی مابهازای بیرونی داشته باشد ولی شدت نمایشی شدن این اعتیاد بهگونهای است که در ذهن تماشاگر حک میشود و اثری مشمئزکننده به جای میگذارد. نشان دادن پلیدیها با هدف پیشگیری گرچه میتواند تأثیرگذار باشد اما شدت بیش از حد آن میتواند نتیجه عکسی داشته باشد.
پرواضح است که فیلمساز بعد از اینکه ما را در برابر بسیاری از زشتیها و پلیدیها قرار میدهد در فصل پایانی فیلم ماجراهای پیشآمده را چنان حل و فصل میکند که بیننده از آن نتیجهای اخلاقی استنباط کند. اما پیداست که این پایان بندی تحمیلی است و با مناسبات و اتفاقات پیشین فیلم همخوانی ندارد. مهمترین آن از دست رفتن حافظه بابک است که زمینه بازگشت منیر را فراهم میکند. نمونه دیگر به مجازات فرید مرتبط است. منیر در اتومبیل او مینشیند و بعد از نطقی کوتاه و زیبا درباره خارپشتها فرصت را به دوست امیرحسین میدهد تا او را با مرگ آشنا کند. بدون شک این مانیفست فیلمساز است که بخشی از جامعه، آقازادههای فاسد را مسبب رواج فساد میداند و آنها را سزاوار مرگ میداند اما نه توسط قانون. در واقع فیلمساز قصد داشته است که با مجازات فرید به حرکت مهتاب و دوست امیرحسین برای کشف راز مرگ او معنا دهد؛ اما آیا مسبب مرگ امیرحسین، فرید بوده است؟ در واقع این رؤیای از دست رفته فیلمساز بوده است که تلاشی درخور برای شکل دادن به فیلمنامهاش داشته است هر شخصیتی کنش خود را به پایان برساند و سرنوشت او در قالب یک داستان فرعی روایت شود، ولی نتوانسته است که به تمام این شخصیتها سامان دهد.
همانطور که قبلاً اشاره کردیم. «شک» اشخاص نسبت به یکدیگر، موضوع فیلم است که در آخر به ستاره سرایت میکند. ستاره و فرهاد زوج جوانی هستند که بهتازگی ازدواج کردهاند و فیلم نیز با سکانسی از زندگی آنها آغاز میشود. فیلمساز این زوج جوان را آینهای در برابر زوج منیر و بابک قرار داده است و هشدار خود را اعلام میکند که چهبسا آنچه برای بابک و منیر رخ داده است، در آینده برای زوج جوان اتفاق افتد و آنها نیز درگیر این نوع روابط بیاخلاقی شوند؛ کما اینکه فرهاد پتانسیل آن را دارد، گرچه بهحالتی تفننی به موضوع مینگرد. ستاره در سکانس تعقیب منیر که بابک را همراهی میکند، خطاب به بابک میگوید: "من هیچوقت جرئت استفاده از وسیله استراق سمع برای شوهرم را ندارم چون ممکن است که اشتباه کرده باشم". اما در پایان فیلم خود او کسی است که در داخل اتومبیل شوهرش یک دوربین مخفی میگذارد. اتفاقات رخ داده شده تحولی در او ایجاد کرده است و تجربه و مکشوف شدن واقعیات زندگی پسرخالهاش، نمودی بیرونی از زندگی خود اوست که هنوز برایش نامکشوف است./ تسنیم 115
۰۵/۰۶/۱۳۹۴ - ۱۳:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]