تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815900843




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به بهانه بزرگداشت علی فریدونی برای «علی فریدونی» که قتلگاه را به چشم نشانم داد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه بزرگداشت علی فریدونی
برای «علی فریدونی» که قتلگاه را به چشم نشانم داد
انگشتانش معطل مانده که روی کجای قتلگاه را کلیک کند و کدام را بگیرد. نگاتیو کم دارد. باید انتخاب کند. در چاله‌ای به اندازه‌ی قبر، دو نفر خاکی‌پوش، دوشادوش هم، کنار هم، چون طفلکانی به گهواره، نه، چون دوقلوهایی در زهدان، خوابیده‌اند آرام. معطل نمی‌کند. تکانی به نوک انگشت لرزان و... کلیک!

خبرگزاری فارس: برای «علی فریدونی» که قتلگاه را به چشم نشانم داد



خبرگزاری فارس- گروه فرهنگی: کتاب عکس‌های جنگ است به روایت «علی فریدونی». بازش می‌کنم. صفحه به صفحه، می‌روم جلو. حس می‌کنم پا به پایش هستم؛ نفس به نفس او، می‌دوم به سمتی که او می‌دود. آن اطراف، جایی نیست دست نخورده باشد. انگار شخم زده باشند، با وسواس. از نگاه او، خیره می‌شوم به اطراف. به جایی که برای پس گرفتن وجب به وجبش، خون ریخته شده. جایی که نامش جبهه است و مقیاس و مصداقی کوچک از قتلگاه کربلاست. صحرای محشر است. می‌ایستد. نفسی می‌گیرد بلند. دوربین‌اش را می‌گیرد به اطراف و می‌چرخاند به جایی که همه جا رنگ خاک است و تن‌هایی که لباسی از جنس خاک دارند. نقطه به نقطه، پُشته به پُشته. انگار که پشته‌ای خاک! پُر از دود است و بوی تند سوختگی می‌آید. این را از نفس‌های تندی که علی می‌کشد، حس می‌کنم. لابد دود است که نفسش به شماره افتاده. بویش تند هم هست که خس‌خس می‌کند. رسیده‌ به قتلگاه. رسیده‌ام به بالای سر کسانی که همه، فرش زمینش شده‌اند. لباس‌های خاکی‌شان نقشی از خاک‌های آن اطراف شده. دو نفر این‌جا، سه نفر آن‌جا، چند نفر آن‌طرف‌تر، این طرف‌تر. داخل گودال، بیرون گودال، پشت بوته، خاکریز. انگشتانش معطل مانده که روی کجای قتلگاه را کلیک کند و کدام را بگیرد. همه جا؟ نمی‌شود. نگاتیو کم دارد. باید انتخاب کند. می‌چرخد. از سمتی به سمت دیگر. همراه می‌شوم با نگاهش. در چاله‌ای به اندازه‌ی قبر، دو نفر خاکی‌پوش، دوشادوش هم، کنار هم، چون طفلکانی به گهواره، نه، چون دوقلوهایی در زهدان، خوابیده‌اند آرام. جنبشی ندارند. معطل نمی‌کند. تکانی به نوک انگشت لرزان و... کلیک! باز هم دوربین را می‌چرخاند. می‌چرخم. همراهش می‌روم. می‌روم جلو. می‌رود جلوتر. می‌رسم به سنگری. سنگر نه، سنگ‌هایی روی هم، که سنگر بوده لابد، اما الان سنگر نیست. خرابه‌ای است. شبیه قتلگاه است. شبیه جورچین است. شبیه نوعی کُلاژ است. انگار عکس پیکرهایی را بریده‌اند و بی‌نظم، گذاشته‌اند کنار هم. پایی که معلوم نیست صاحبش کجاست و نیم‌تنه‌ای که معلوم نیست پایش کجاست. هست. همان اطراف است لابد. دوربین می‌چرخد. لرز افتاده. حتم دستش می‌لرزد. پلک‌هایش هم. همراهش می‌لرزم. دلم، و دستم که روی صفحات است و پلک‌هایم که می‌پرند. همراه لنز دوربین، می‌چرخم و می‌گردم برای یافتن صاحب پا، یافتن صاحبین نیم‌تنه. آن اطراف نیستند. دوربین می‌لرزد. نگاتیوی نمانده که تند و تند بگیرد و برود دنبال یافتن صاحبین نیم‌تنه‌‌های خاکی پوش. برای یافتن صاحب پایی که پوتینی خاک گرفته دارد. آخرین نگاتیو است. باید انتخاب کند. می‌کند. حسرت به دل می‌مانم همراه کسی که دوربین به دستش است. و... کلیک! سرش را می‌چرخاند به اطراف. من هم می‌چرخم. با آن همه تیرهای سرگردان بالای سرش، اگر هم بخواهد، نمی‌تواند با قامتی صاف، حرکت کند. خمیده می‌دود. خمیده می‌دوم. آن‌جا، آن اطراف، آن روزها، آن شب‌ها، «قد قامت‌الصلوه»... وقتی باید قامت می‌بستند و می‌ایستاند به نماز، تمام قد نمی‌شده بایستی و باید نشسته قامت می‌بسته‌ای. نماز را مُدام نشسته می‌خواندی. از وقتی همراهش شده‌ام، فهمیده‌ام که نمی‌شده قامت بست. فهمیده‌ام نشسته و خوابیده هم می‌شود قامت بست و مقابلش تمام قد ایستاد. فهمیده‌ام می‌شود «دال» بود و کار «الف» را انجام داد؛ صاف بایستی. آموخته‌ای که مُدام «دال» باشی. می‌رسد به جایی که نمی‌دانم کجاست. نگاتیوی نمانده تا بدانم کجاست. فقط حسش می‌کنم. حس می‌کنم فقط که زانو زده. صدای گرفته‌ی علی را می‌شنوم که بُغض دارد. گره به گره بُغض دارد. لابد جایی را دیده که زانویش خم شده. جایی بزرگ‌تر از جای قبلی. یاد روضه‌ی قتلگاه می‌افتم. همچنان‌که ورق می‌زنی، آرام زیر لب زمزمه می‌کنی: «...حسین ابن علی تشنه‌ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی. «الف» قامت او «دال» و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که... خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم، می‌گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می‌دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی... اشک می‌ریزم، بی‌صدا و آرام. برای آن‌ها که نمی‌بینم و علی می‌بیند. غبطه می‌خورم به آن‌چه او دیده و من ندیده‌ام. ورق می‌زنم. ورق می‌زنم... یادداشت از یوسف قوجق انتهای پیام/و


94/05/25 - 09:57





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن