واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تكرار تاريخ نفت عربستان و ايران
نویسنده : وحید حاجیپور
همه چيز از يك اشتباه مرگبار دولتمردان بريتانيا آغاز شد؛ بهشت بريني كه ايران و هند براي سياستهاي استعماري بريتانيا ساخته بودند، چشم اين ابرقدرت آن روز جهان را بر ساير كشورهاي حوزه خليج فارس بسته بود. بحرين و عربستان در چشم بريتانيا به «تنگ» آمده بودند و بهترين فرصت براي حضور شركتهاي نفتي امريكايي در منطقه بود.
با انبوهي از مذاكرات و البته تمنا، بريتانيا مجوز فعاليتهاي اكتشافي را به يكي از شركتهاي مستقل امريكايي داد و يانكيها با ورود به بحرين و سپس به عربستان پس از هفت سال موفق به كشف نفت شدند هرچند ناقص و كم ارزش، اما هر چه كه بود نفت بود، روباه پير در مقابل، توجه خاصي نكرد و سعي كرد اعراب را با تلاشهاي امريكاييها براي نفتي شدن سرگرم كند. مشاور امريكايي ابن سعود، پادشاه باديه نشين شبه جزيره را متقاعد كرد تا از زير بيرق انگلستان خارج شود.
بهانه تراشيهاي عربستان از بريتانيا آغاز شد. درست در زماني كه بريتانيا درگير مشكلات بسياري در هند شده بود و پول كافي براي پرداخت درخواستهاي عربستان را نداشت، شركتهاي امريكايي نيز در اين ميان زيرپاي دولتمردان خود نشستند كه در صورت حمايت سياسي از آنها و البته عربستان رنسانسي بزرگ در منطقه و به سود امريكا رخ ميدهد. يانكيها بيزار از اعراب، سرانجام پذيرفتند حمايت سياسي خود را از عربستان اعلام كنند و به تدريج عربستان از بريتانيا جدا و به يكي از ايالتهاي امريكا تبديل شد.
با كشف ميادين بزرگتر نفتي در عربستان همزمان با زمزمههاي تغيير قرارداد دارسي در ايران، امريكاييها روانه رياض شدند تا در چادر بزرگ ابن سعود امتيازات را يكي پس از ديگري درو كنند. در اين ميان بريتانيا نگاهي دقيقتر به شنزارهاي داغ انداخت، اما كار از كار گذشته بود. آنها در حال از دست دادن هند و ايران بودند و خطر را متوجه شدند، ولي عربستان در دست امريكا بود. صنعت نفت ايران ملي شد و هند هم اعلام استقلال كرده بود. آنها در آبهاي «گرم» سرگردان بودند و براي برگشت به ايران از حمله نظامي خبر دادند كه با پادرمياني امريكا راه به جايي نبرد. بريتانيا كه روزگاري «دست بالا» در خليج فارس داشت، حالا براي استمداد به امريكا روي آورد. كاخ سفيد هم در ازاي برگرداندن سهمي از نفت ايران به لندن، طرح تأسيس كنسرسيومي را ارائه كرد كه منتفعان اصلي آن شركتهاي امريكايي بودند.
كاخ سفيد ايران را هم از آن خود كرد و به يگانه قدرت منطقه تبديل شد؛ ايران را با برنامههاي خود به پيش برد و عربستان در آرزوي به دست آوردن جايگاه ايران 20 سال تمام در حال دست و پا زدن بود. نيكسون كه رئيسجمهور امريكا شد، يكي از سياستهاي خود را خروج از خليجفارس و تفويض اختيار «ژاندارمي» به يكي از كشورهاي منطقه قرار داد. با توجه به روابط نزديك ايران و امريكا و رفاقت غيرقابل قيمت گذاري محمدرضا پهلوي و ريچارد نيسكون، قرار شد اين نقش به ايران واگذار شود كه اين تفويض با افزايش قيمت نفت همزمان شد.
ايران براي معرفي خود به عنوان ژاندارم جديد منطقه قيمت نفت را افزايش داد و بخش بزرگي از عايدات نفتي را صرف خريد سلاح و جنگندهها كرد. وي صنايع تسليحاتي امريكا را با خريدهاي خود از ورشكستگي نجات داد، اما اين روند به سرعت به خطر بزرگي براي امريكا تبديل شد. ايران طرح حمله نظامي به عربستان و كويت را برنامهريزي كرد و خود را در منصب يك فرمانده بداخلاق منطقه ديد كه هر آن احتمال جنگ و حمله و خونريزي از آن ميرفت، از اين رو برنامه «توازن قدرت» در منطقه از سوي امريكاييها مطرح شد.
آنها عربستان را نيز به بازي وارد كردند؛ هم به دليل توازن قدرت و هم به موجب تهديد عربستان مبني بر به هم زدن قاعده بازي در نفت. چرخش بخشي از سياستمداران امريكا به سمت عربستان خشم شاه را برانگيخت، به نحوي كه محمدرضا پهلوي در ديدارهاي رسمي به امريكاييها هشدار ميداد، در صورت تداوم اين روند اوضاع براي آنها عوض ميشود. اين تهديدها به جايي رسيد كه روابط سياسي ايران و امريكا يك ماه قطع و با پا درمياني هنري كيسينجر، ارتباط سياسي دوباره برقرار شد.
شاه ديگر نميتوانست براي امريكا طنازي كند؛ توهم قدرت و تماميتطلبي وي و نفرت وحشتناك وي از عربستان، عقل را از برنامههاي كشور زدوده بود. شاه براي نشان دادن ضربه شستي محكم به برنامه توازن قدرت امريكا، سراغ فرانسه رفت. سفرهاي تابستاني به اين كشور را پايهريزي و قراردادهاي هسته اي، تجاري، تسليحاتي و... را با آنها امضا كرد. مقصد دلارهاي نفتي ايران ديگر امريكا نبود، فرانسه سرخوش از «قهر و ناز» ايران از امريكا، دلارهاي نفتي را ميچيد.
اين اقدام شاه مخلوع، موجب شد در سال 1352، شوراي سياست خارجي امريكا، تاريخ مصرف شاه را تمام شده تلقي كند و وي را يك «متوهم جاهل» بنامد (كتاب پادشاهان نفت). شاه با توسل به برقراري نظام نوين تجاري با اروپا نتوانست توجه امريكا را به خود جلب كند.
شاه براي يانكيها تمام شده بود. آنها عربستان را شريك مطمئن تري يافتند و رياض سرخوش از اين موفقيت، كابوسهاي 20 ساله خود را به دريا ريخت. اكنون بيش از چهار دهه از آن روزها ميگذرد، اما گويا قاعده «تكرار تاريخ» در حال اثبات خود است. پس از توافق ايران و شش قدرت جهاني، عربستان بارها و بارها از امريكا گارانتي را طلب كرد كه شاه به دنبال آن بود، درست مثل 40 سال پيش: سران «خام و جوياي نام» عربستان به روسيه ميروند، فرانسه را آباد ميكنند و از آن سلاح ميخرند، حالا در برابر پرسشهاي مردم خود در باره امريكا ناتوان شدهاند.
هفته گذشته محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي، ماه ژوئن براي امضاي توافقنامه هايي به ارزش 12ميليارد دلار به پاريس سفر كرد. اين قراردادها شامل توافقي به ارزش 500 ميليون دلار براي خريد 23 فروند ايرباس بود. همچنين مقامات فرانسوي و سعودي بر سر اجراي مطالعات امكان سنجي به منظور ساخت دو رآكتور هستهاي در عربستان به توافق رسيدند. مابقي اين پول نيز سرمايه گذاري مستقيم را در برنامههاي مورد مذاكره ميان دو طرف در بر ميگرفت.
عربستان 2015، به طور كامل شبيه ايران 1975 است، آنها براي جلب توجه امريكا سراغ «رقيب» ميروند تا شايد واشنگتن از آنها «نازي» بخرد. شايد شوراي روابط خارجي امريكا تاريخ مصرف پادشاهي عربستان را تمام شده ميداند...!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]