واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مي دوني با خودت چند چندي؟ هويت يکي از بحثهاي مهم در دوران جواني است. جواني که به هويت درستي نرسيده باشد نميتواند آيندهي مطمئني را براي خود رقم بزند. پس خواندن اين مقاله را به جوانان توصيه ميکنيم.هنوز از گرد راه نرسيده، ميايستد و زول ميزند به چشمهايم و ميپرسد : «مي دوني من کيم؟ »، «مي دونم تو کي هستي؟ »، «مي دونيم او نا چه جورياند؟ » . علامت سوالهاي بالاي سرش را پاک ميکنم و از دلتنگي هايم ميگويم : اينکه چقدر منتظرت بودم؛ اينکه کاش زودتر ميآمدي؛ اينکه حالا که اومدي، خوش آمدي!اينکه معلوم شود «که هستيم و چه کاره ايم! »، يعني پيمودن نصف بيشتر راه؛ يعني رسيدن؛ يعني: به قول مرحوم قيصر امين پورموجيم و وصل ما، از خود بريدن استساحل بهانهاي است، رفتن رسيدن است
«هويت» را سازمان دروني و خودجوشي از باورها، تجارب و انگيزهها ميدانند. به اعتقاد «مارسيا» 4 نوع هويت وجود دارد که هرکدام از آدمها در هر مرحله از زندگيشان، جزء يکي از اين گروهها هستند:ساحل آرامشاولين نوع، «هويت کسب شده يا در راه تحقق» ميباشد. افرادي که بحران هويت را پشت سر گذاشتهاند و در آرامش به سر ميبرند، در اين گروه جاي ميگيرند. اين افراد تعهدات لازم را پيدا کردهاند و به گروهي از ارزشها و اهداف پاي بند هستند. اين افراد از رشتهي تحصيلي، شغل، ازدواج و خانوادهي خود راضياند و کمتر اتفاق ميافتد دچار سردرگمي و تشويش شوند؛ چون تکليف خودشان را با زندگي مشخص کردهاند و به خوبي ميدانند : «چند چند هستند».* اين افراد هميشه از احساس سلامت رواني برخوردارند، در کارها خودمختاري دارند و کمتر تابع روش و نظر ديگران ميشوند، اغلب شوخ طبع و خنده رو هستند، انعطاف پذيري بالايي دارند، و در طول زمان از احساس يکساني برخوردار هستند و دچار تضاد و تعارض عقيده نميشوند. هر چه شما بگوييد!دومين نوع را «هويت پيش رس يا ضبط هويت» مينامند. اين افراد در هيچ دوره از زندگيشان چيزي به نام «بحران» را تجربه نکرده اند. اينها نسبت به اهداف و ارزشهايي احساس تعهد ميکنند که يک فرد مقتدر مثل والدين، رهبران مذهبي يا معلمان براي آنها برگزيدهاند. اين افراد همه چيز را چشم و گوش بسته ميپذيرند، فقط به اين علت که «پدر» گفته است، يا «فلان استاد» گفته است. اگر به او بگويند بايد رشتهي پزشکي را انتخاب کني قبول ميکند. اگر بگويند صلاح تو در اين است که با اين فرد ازدواج کني، ديگر کاري به کار «حرف دل» و «خواستهي خود» و اينها ندارد. ميپذيرد، چون يک مرجع قدرتمند اين را تشخيص داده است. اغلب اين افراد شغل پدرشان را دنبال ميکنند و جسارت يک قدم فراتر از شرايط موجود را به خود نميدهند.* اين افراد بدون اينکه گزينههاي ديگر را بررسي کنند، يک «هويت حاضر و آماده» را بي هيچ شک و گمان ميپذيرند و جالب اين جاست که سخت بدان پاي بند هستند. * افراد متعصب در اين گروه جاي دارند. تعصبات قومي و مذهبي در اين افراد به شدت وجود دارد.* افرادي که وابستگي شديد به خانواده دارند و کمتر روي پاي خود ميايستند، جزء اين گروه هستند.* جوانان يا نوجواناني که هويت ضبطي دارند، به شدت ميترسند افرادي که براي عزت نفس و محبت به آنها وابسته هستند، طردشان کنند. * گروهي از اين افراد جذب فرقهها و گروههاي افراطي شده و چشم و گوش بسته راه و رسمشان را ميپذيرند.* در ضمن اين افراد، به شدت قانون مدار و تابع نظم و قانونهاي خشک و مطلق ميباشند.* با تمام اين شرايط، جالب است بدانيد که اين افراد احساس خوبي از زندگي دارند و از شرايط خود احساس رضايت ميکنند؛ چون نه بحراني داشتهاند و نه بحراني خواهند داشت.افرادي که هويت معوق دارند، بسيار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در اين گروه قرار دارند. اين افراد بسيار «زنده دل» هستند و تمايل به برقراري روابط صميمانه با ديگران دارندبه دنبال «خود»نوع سوم از هويت چهارگانهي مارسيا، «هويت معوق، وقفه يا خويشتن يابي» است. اين افراد در عين «بحران» به سر ميبرند. هنوز به يکسري تعهدات قطعي نرسيدهاند و مدام در حال کاوش و جستجو به سر ميبرند. اين افراد به همه چيز شک ميکنند و مدام در حالت ترديد به سر ميبرند. هيچ چيز را برخلاف گروه دوم، چشم و گوش بسته نميپذيرند؛ ولي هنوز هم به آرامشي که وصفش را در مرحله اول گفتيم، نرسيدهاند. اين افراد مدام در حالتي دوگانه به سر ميبرند.اين افراد هنوز نميدانند با خودشان چند چند هستند. مثلاً هم رشتهي پزشکي را دوست دارند، هم عاشق مهندسي ساختمان هستند، هم خود را در لباس وکالت ميبينند. اين افراد هنوز معيارهاي مشخصي براي ازدواج ندارند. مثلاً هم ميگويند : «زيبايي يا ثروت، خوشبختي نميآورد»، هم به دنبال زن زيبا يا شوهر پولدار ميگردند.افرادي که هويت معوق دارند، بسيار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در اين گروه قرار دارند. اين افراد بسيار «زنده دل» هستند و تمايل به برقراري روابط صميمانه با ديگران دارند. بي خيال همه چيز!
آخرين نوع و بدترين حالت، «پراکندگي هويت، ابهام هويت يا هويت مغشوش» نام دارد. اين افراد نه بحراني داشتهاند، نه خواهند داشت، و نه تابع بي چون و چراي مراجع قدرت هستند. اين افراد به ارزشها و اهداف پاي بند نيستند و براي رسيدن به آن نيز هيچ تلاشي نميکنند. هيچ شک و ترديد و کاوشي به مسائل ندارند. اين افراد اصول خاصي را نميپذيرند و پيروي هيچ مسلک و قانوني نيستند. افرادي که مدام احساس بي رضايتي و ناخرسندي از زندگي ميکنند در اين گروه قرار دارند. اين افراد توان برقراري روابط صميمي با اطرافيان ندارند و اغلب تنها به نظر ميرسند.افرادي که هويت پراکنده دارند، بسيار سطحي و ناپخته عمل ميکنند و معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس ميسپارند. اين افراد در مقابل نا تواناييهاي خود ميگويند : «سرنوشت من همين است، پيشانيام بلند نيست، در زندگي شانس ندارم، قسمت همين است، ...» .بين اين افراد نگرش «برايم مهم نيست» رواج دارد. اصولاً بي خيال همه چيز و همه کس هستند. مثلاً : اينکه رشتهي تحصيلي شان مطابق علايقشان هست يا نه! اينکه شغل قابل قبولي دارند يا نه! اينکه آيندهي روشني پيش رويشان هست يا نه! اينکه افسردهاند يا نه! اينکه به خودکشي فکر ميکنند يا نه! اينکه والدينشان در خانهي سالمندان هستند يا نه! و ... اين افراد چون تکليفشان با زندگي مشخص نيست، ديگر هيچ چيز و هيچ کس برايشان اهميت ندارد.معتادان به مواد مخدر در اين گروه جاي دارند. اينان افرادي هستند که همرنگ جماعت ميشوند و قدرت گفتن «نه» را ندارند. کلاهتان قاضي! شما جزء کدام گروهيد؟ بحران را سپري کردهايد؟ در بحران به سر ميبريد؟ يا حال و حوصلهي اين حرفها را نداريد و اينکه حالا با زندگي «چند چند» هستيد، خيلي هم برايتان مهم نيست؟ افرادي که هويت پراکنده دارند، بسيار سطحي و ناپخته عمل ميکنند و معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس ميسپارند. اين افراد در مقابل نا تواناييهاي خود ميگويند : «سرنوشت من همين است، پيشانيام بلند نيست، در زندگي شانس ندارم، قسمت همين است، ...» مقصر کيست؟بحث «هويت»، بسيار پيچيده و مبهم است و از زواياي مختلف ميتوان بدان پرداخت. اما حال بر آنيم تا در ادامهي مقاله، هويت يابي را از «درون» به «بيرون» بکشانيم و گريزي کوتاه به مباحث مربوط به «عدم هويت يابي جوانان» بزنيم :دکتر فرهنگ ارشاد در مورد اين مسئله ميگويد: نسبت قابل توجهي از جوانان در ارزيابي خود و تصور از هويت خويشتن، وضعيت نابسامان جامعه را در ذهن خود تصوير کرده و احساس ميکنند، در حالتي از گسستگي بين خود و جامعه قرار دارند. اين احساس نابهنجاري که عمدتاً اقتصادي است، متأثر از عوامل فردي، خانوادگي، اجتماعي، نگرشها، حالات سردرگمي، بدبيني و بياعتمادي در جوانان است.وي با اشاره به پژوهشي که به سفارش وزارت کشور در مورد شيوع احساس بي هنجاري در جوانان تهراني صورت گرفته است، ميگويد: تحقيق انجام شده روي نمونه 500نفري از جوانان تهراني با ميانگين سني 21سال در سال 1380 بيانگر وضعيت آنوميک در 3 حوزه نظام اقتصادي، اجتماعي و سياسي است:طبق يافتههاي اين پژوهش، گستردهترين دامنه نابهنجاري در جمعيت جوان ما مربوط به شرايط اقتصادي است. مانند نگراني از به دست آوردن شغل مناسب و نگهداري آن، کسب درآمد و تهيهي امکانات يک زندگي آبرومند. دکتر ارشاد ادامه ميدهد: تحقيق ديگري که در ميان جوانان 15 تا 29 ساله ساکن تهران انجام شده، گوياي اين واقعيت است که احساس آنومي و بيهنجاري (بحران هويت) در جواناني قويتر است که خانواده آنان متعلق به طبقه پايين جامعه بوده و با افزايش درآمد از احساس آنومي آنان کاسته ميشود. سرور حاجي سعيدبخش خانواده ايراني تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 514]