واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: فكر ميكردم قرار است قصاص شوم
مرد محكوم به قصاص كه براي شرح همدستي همسرش در ماجراي قتل به دادگاه فراخوانده شده بود، فكر ميكرد قرار است حكم اعدام درباره او اجرا شود.
به گزارش خبرنگار ما، ابتداي جلسه كه در شعبه 10 دادگاه كيفري يك استان تهران برگزار شد، نماينده دادستان، به درخواست قاضي قربانزاده در جايگاه قرار گرفت و در شرح كيفرخواست گفت: متهمان پرونده سعيد 29 ساله و يگانه 28 ساله نام دارند و از شامگاه 26 ارديبهشت ماه سال 91، به اتهام قتل مردي به نام آرش در بازداشت به سر ميبرند. دو متهم يك بار محاكمه شدهاند. سعيد از سوي هيئت قضايي به قصاص محكوم شده و رأي او نيز در ديوان عالي كشور تأييد شده است. قضات ديوان عالي كشور اما حكم 15 سال حبس يگانه را تأييد نكرده و درخواست رسيدگي دوباره را مطرح كردهاند.
سعيد وقتي در جايگاه ايستاد، گفت: من حال خوبي ندارم. از آنجا كه حكم قصاص من در ديوان عالي كشور تأييد شده فكر ميكردم من را براي اجراي حكم ميبرند به خاطر همين مقدار زيادي قرص مصرف كردهام و توان ايستادن يا حرف زدن ندارم.
پس از آن يگانه، متهم رديف دوم در جايگاه ايستاد و اتهام خود را انكار كرد. او گفت: در سفري كه به كيش داشتم با مقتول آشنا شدم. آرش به من وعده ازدواج داده بود اما پس از مدت كوتاهي كه با هم بوديم به دبي رفت و ديگر از او خبري نشد تا اينكه به تهران آمدم و با سعيد آشنا شدم و با هم صيغه شديم. چند روز بعد آرش مدام با من تماس ميگرفت و ميگفت به تهران برگشته و ميخواهد من را ببيند. به او گفتم كه با كس ديگري زندگي ميكنم اما قبول نكرد و گفت اگر صيغهنامهات را نشانم بدهي دست از سرت برمي دارم. مزاحمتهاي آرش ادامه داشت تا اينكه سعيد متوجه پيامها و تماسهاي او شد.
متهم در شرح روز حادثه گفت: بالاخره ناچار شدم تا با آرش قرار ملاقات داشته باشم و صيغهنامهام را نشانش بدهم تا مزاحم زندگيام نشود. ساعت 8 شب بود كه سوار بر ماشين شدم و به سعيد گفتم كه با دوستم مهري قرار ملاقات دارم. سعيد بلافاصله ساك لباسش را برداشت و گفت: پس من را هم در مسيرت به استخر ببر. قبول كردم و هر دو به سمت ميدان پونك به راه افتاديم. در چهارديواري سعيد از ماشين پياده شد و با من خداحافظي كرد. به سرعت خودم را به چهار راه ميرزا بابايي رساندم و آرش را سوار كردم. او از ازدواجم با سعيد مطمئن شد و تا خواست از ماشين پياده شود، در عقب ماشين باز شد و شوهرم روي صندلي عقب نشست و دستانش را از پشت دور گردن آرش گره كرد و فشار داد.
متهم ادامه داد: من پشت فرمان بودم و شوهرم فحاشي ميكرد و آرش هم داشت خفه ميشد. بالاخره آرش به زور از ماشين پياده شد و فرار كرد. سعيد پشت سر او رفت و دوباره با هم درگير شدند، سعيد از زير پيراهنش يك كلت كمري درآورد و به قلب آرش شليك كرد و او را به قتل رساند.
قاضي سؤال كرد: مگر شما سعيد را در چهار ديواري از ماشين پياده نكرديد؟ او چطور شما را پيدا كرد؟ متهم جواب داد: من نميدانستم اما بعداً فهميدم كه سعيد من را با پيك موتوري تعقيب كرده بود. قاضي سؤال كرد: شما از اينكه سعيد اسلحه به همراه دارد، اطلاعي داشتيد؟ متهم جواب داد: خير. من حتي از قرار ملاقاتي كه با آرش داشتم، چيزي به سعيد نگفته بودم.
قاضي پرسيد: شما در تحقيقات به معاونت در قتل اقرار كردهايد و در بازجوييهاي اوليه نزد بازپرس گفتهايد كه آرش مزاحمتان بود و براي اينكه او را تنبيه كنيد به سعيد گفتهايد كه او را با اسلحه به قتل برساند. در اين باره چه توضيحي داريد؟ متهم جواب داد: من هيچ نقشي در اين حادثه ندارم. همه چيز اتفاقي بود.
قاضي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم و وكيل مدافع او، ختم جلسه را اعلام كرد و با اعضاي دادگاه وارد شور شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]