واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سنگ ریزه های کوچک راه مقابله با گرد و خاک سیستان پایگاه خبری نیزار مصاحبه اختصاصی با پروفسور کردوانی پدر علم کویرشناسی ایران را با عنوان سنگ ریزه های کوچک راه مقابله با گرد و خاک سیستان" منتشر کرده است.
دراین مطلب پروفسور کردوانی از لزوم توجه ویژه به هامون سخن گفته و راه مقابله با گرد و خاک های سیستان را سنگ فرش کردن کانون های بحران با سنگ ریزه هایی به اندازه گردو می داند.
طوفان شن و ماسه:
طوفانی که در سیستان است با بقیه نقاط کشور فرق می کند، طوفانی که در سیستان است ریزگرد نیست. طوفانی است که طبق بررسی های علمی با حداکثر سرعت 148 کیلومتر در ساعت می وزد و به صورت متوسط 90 تا 100 کیلومتر است که اصلا با ریزگرد قابل مقایسه نیست، این قدر هوا آلوده است که اگر یک سیستانی به اهواز برود و هوا در آنجا به شدت آلوده باشد بی شک به ییلاق رفته است.
چون صحبت این طوفان به تهران نمی آید و فقط صحبت ریزگردهاست در همان اندازه به فکرش هستند و دیگران که ریزگرد را تجربه می کنند همیشه سر و صدا می کنند و کسی به فکر این طوفان نیست و مسئله خیلی حاد است.
در هیچ کجای ایران (کرمان، سمنان و غیره) این پدیده قابل مقایسه نیست.
حال باید چه کرد؟!
حیات زابل به هیرمند بستگی داشت و این باد آن زمان که هامون پرآب بود و همه جا کشت و زرع انجام می شد این باد وقتی شروع به وزیدن می کرد، از روی هامون عبور کرده و با وجود گرمای 50 درجه به دلیل ساخت بادگیرهای 70 سانتی بر روی خانه های خشت و گلی، هوای داخل منازل را به 25 درجه می رساند و این باد نعمت بود.
اهمیت های سیستان را اگر بخواهم بگویم سیستان اولین انبار غله ایران بود، بهترین گاوها را داشت. انگور یاقوتی ایران در ابتدا مال سیستان بود هامون نی زار های وسیع داشت و شغل حصیربافی، دامداری، قایقرانی و ماهیگیری از سیستان یک منطقه استثنایی به لحاظ جاذبه توریستی ساخته بود و همه این ها منبع درآمد مردم منطقه بود ولی الان متاسفانه آب که نیست بماند باد هم می وزد و بلا شده است.
حال با این باد باید چه کرد که روز به روز بدتر و بیشتر می شود.
طوفان از سمت نهبندان که می وزد کلیه لایه های روی زمین را جدا کرده و شن و ماسه های حتی درشت را نیز با خود به همراه می آورد.
به جای خرید ماسک، ماسه روب، آمبولانس و غیره برای مبارزه با این پدیده بیاییم فکری اساسی بکنیم و از طبیعت استفاده بکنیم، باید اصل این معضل را از بین برد.
مثل این است که در کنار خانه ما یک پیچ خطرناک است و مرتب سر این پیچ تصادف می شود و به جای اینکه پیچ را درست و اصلاح کنیم می رویم بیمارستان ها را افزایش می دهیم.
بیاییم با استخراج و پهن کردن سنگ های کوچک کوههای اطرف خود منطقع که به اندازه میوه گلابی یا گردو باشد هر سال در هر هکتار سنگ پهن کنیم دیگر شن و ماسه و انواع ریزگرد نخواهیم داست، اگر این کار را نکنند وضعیت بسیار بدتر می شود . حتی شده به صورت آزمایشی 30 هکتار را در مبادی طوفان بیایند از این سنگ ها بریزند و در هنگام طوفان ببینند چه اتفاقی می افتد و بعد اجرایی نمایند.
پس بیاییم با این حرکت یک یادگاری بزرگ برای ریاست جمهور، وزیر کشور، استاندار در این دولت که مسئله سیستان را به طور کلی نسبت به این باد 120 روز حل کردند ثبت کنیم.
اگر این کار را نکنند سال به سال شدت این باد بیشتر می شود، سال به سال زمین را بیشتر می کند و زمین لق تر می شود و کلا از بین می رود و دیگر قابل زندگی نیست، بادی که 120 روز بوده الان 160 روز شده است.
هامون :
حیات سیستان به هیرمند وابسته است، ایران در سال 1972 میلادی ،مطابق با 1351 شمسی با افغانستان قرارداد بسته است و متعهد هستند که در هر ثانیه 28 متر مکعب آب در شرایط عادی و در شرایط خشکسالی 8متر مکعب آب بدهند.
ولی امروز این جریان و قرارداد سیاسی شده است و هامون وقتی آب دار می شود که حق آبه را بدهند و نمی دهند و هیچ کاری نمی شود و باید توکل بر خدا کرد و یا این که جناب آقای طریف و وزارت امور خارجه بتوانند از طریق مذاکره این مسئله رو حل کنند.
هربار که در گذشته آقای کرزای آمد و گفت چشم، ولی چشمشان بی ابرو بود.
این همه ما از گذشته تا کنون داریم به افغانستان کمک می کنیم پاسخ این همه نیکی، خوبی و برادری بستن آب به روی هامون نیست. سال هاست که چندین میلیون نفرشان را در این جا صاحب شغل، همسر، مدرک تحصیلی و سرمایه کرده ایم اما در مقابل برایمان سد می سازند.
آب چاه نیمه ها با تمام فشاری که بر سیستان دارد تحمیل می شود به میهمان بغل دستی بزرگ زاهدان می رود. آن هم توسط لوله هایی که از قد یک انسان ارتفاعش بلندتر است.
بحث انتقال آب از دریای عمان به هامون اصلا به هیچ وجه امکان ندارد و قابل توجیح نیست و اصلا معنی ندارد و فقط صرف هزینه گزاف است. چون این کار سیستان و هامون را تبدیل به یک نمک زار کامل می کند، آب تبخیر می شود و کاملا نمک زار می شود و هیچ توجیح اقتصادی ندارد و به عقیده من تنها راه مذاکره با افغان هاست که سهم آب و حق آبه ما را بدهند و باید حق آبه را بگیریم.
حداقل آب کشاورزی را بدهند، در شرایط فعلی در سیستان در قسمت شرقی گندم زارها سه مرحله آب می خورند ولی در قسمت غربی یک مرحله و این خود گناه است.
دیگر در منطقه سیستان اشتغالی هم نیست که مردم منبع در آمدی داشته باشند، آن موقع بود که می شد جوان پشت موتور سیکلت بنزینی ببرد و بفروشد و این ها هم دیگر نیست، پس باید واقعا فکری بکنند به حال مردم زحمتکشی که تمام امیدشان به یارانه سر ماه است، مردمی که دارند این همه سختی را تحمل می کنند و می مانند پس کمی کمک کنند تا این ها را نگه دارند.
سخن آخر:
باید بدانند که سیستان یک منطقه استثنایی هست و در هر صورت باید کاری کرد.
8006/6081
08/05/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]