تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798751946




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاهی به کتاب از پشت سایه‌ها وقتی مخاطب یک شاعر بسیار بزرگ است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به کتاب از پشت سایه‌ها
وقتی مخاطب یک شاعر بسیار بزرگ است
مخاطب آن قدر بزرگ به نظر می‌رسد و بزرگ می‌نمایاند که خواننده لاجرم دوست دارد به دنبال کشف آن باشد و این وقتی با تصاویر بکر درهم می‌آمیزد می‌شود تابلویی که حتما باید دید و شنید و لمس کرد.

خبرگزاری فارس: وقتی مخاطب یک شاعر بسیار بزرگ است



به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، شبنم فرضی زاده اردبیلی از شاعران کشورمان یادداشتی بر مجموعه شعر «از پشت سایه‌ها» سروده محمدحسین انصاری نژاد نوشته است. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته به شرح زیر است: هنر شرف آدمی است بر دیگر آفریدگان و نخستین هنر آدمی شعر است آن گاه که چیزی را به نامی نام نهاد یا خنده و گریه ای را در کلمات منجمد کرد. و سهم ما برگ سبزی، باشد که در نظر آید در دوباره خوانی «از پشت سایه‌ها»ی محمدحسین انصاری نژاد  ورقش که می‌زنم نگاه اقتدار گرایانه کلاسیک گرای شاعر را در تک تک احساسات و تخیل های خلق شده‌ی آرامَش می‌بینم، صمیمیتی که مختص خود شاعر است و شاید به جرئت بتوان گفت نظیرش را کمتر می‌توان این روزها دید و سادگی ای که شاید غزل به داد اظهارش می‌رسد و نجابتی که واژه به ژرفای معنایش. غروب حس قشنگی می‌شود وقتی با قلمش در می آمیزد. «از پشت سایه‌ها» هم می‌توان آفتاب صداقتش را به تماشا نشست ... هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند حافظ بزرگ همواره از نقدهای ناروا در رنج بود، لذا می‌گفت 
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند **وقتی مخاطب یک شاعر بسیار بزرگ است به همین اگر بسنده کنم کافیست بر اینکه نام این چند سطر را نقد نگذارم. گاهی ادای دینی ست بر لذت‌ها، گاه جوششی بر احساس‌های جاری، و گاه از آن طرف پرده خروشی بر چیزهایی که دوست داشیم باشند و اینگونه بیایند و نیست.
حال درماندگان کسی داند
که به احوال خویش درماند «کجای وسعتی از آفتاب گردان‌ها نشسته ای به تماشای ما پریشان‌ها» مخاطب آن قدر بزرگ به نظر می‌رسد و بزرگ می‌نمایاند که خواننده لاجرم دوست دارد به دنبال کشف آن باشد و این وقتی با تصاویر بکر درهم می‌آمیزد می‌شود تابلویی که حتما باید دید و شنید و لمس کرد. مرکز گریزی و چفت و بست تصاویر در حاشیه نگاری‌های خاص خود میراث شاعران پیشینی ست که دراین کار می‌بینم. «مشک بردوش سوی علقمه رفت تا که شق القمر نشان بدهد» دغدغه های خاص مذهبی‌اش دارد فراسویی را می‌آفریند که هم کیشانش آفریده اند و به کشفش رسیده‌اند و بسیاری ناگفته‌ها و ناخوانده‌ها را درقالب هنر و ادبیات این خاک به تصویر کشیده‌اند. رفتن‌هایی که معنای شکفتن را فوق درک بشر نشان می‌دهند. «می‌رود معنی شکفتن را فوق درک بشر نشان بدهد» «می‌خواستم که با تو بخوانم غزل نشد» **شعرهایی سهل و ممتنع سهل الممتنع بودن را در بطن خلق این اثر می‌توان یافت، سادگی و طراوتی که از آن صحبت شد. این قلم از آن دست قلم‌ها است که سازشی زیبا با این مهم دارد و می‌تواند راحت یک دوستیِ به اصطلاح مسالمت آمیز بین ردیف و قافیه و چیزی که باید بیافریند بر قرار کند. «پشت سرش خیام پیر آهسته آهسته ناگاه با زنبیلی از انگور می‌آید» یاد بیتی از خودم می‌افتم: ثابتم شد مستی خیام پر بیراه نیست حرف حق را از ازل انگورها فهمیده‌اند نمی‌شود تنها به سادگی و صداقت تایید شده قانع شد و به همین بسنده کرد و راحت گذشت –من که نمی‌توانم از «پشت سایه‌ها» بنویسم و از فلسفه درونی ان که چیزی فرا سوی سادگی‌های ملموس را می‌نمایاند غافل باشم.  «ازاین که پشت سرت حرف می‌زنند هنوز و میکشند به تنهایی‌ات سرک بنویس از این که فلسفه باغ را نمی‌فهمند و کرده‌اند به چشم بهار شک بنویس»   ذهنم دوباره معطوف ردیف می‌شود...تازه می‌بینمشان سردرگم-پیرمرد-رد شدیم-فکر می‌کنم-خوب است-هاتان-قتلگاه و ... از سنت‌های مرسوم ساده نگذشته، امروز را هم فراموش نکرده است شاید این نوع را خیلی دوست داشته باشم: «بوم سنگی صفحه ای شن با قلم موی کویر» «گنجشکی از شاخه پر زد نخلی سراسیمه خم شد هیچ اتفاقی نیفتاد یک شاعر از شهر کم شد» «کو کفش‌های من که به غیر از دریغ نیست موسیقی تمام غزلهای خسته‌ام» **غزل‌هایی برآمده از لطافت روح از لطافت روح بر می‌آید و با نابردباری در برابر ناراستی مستحکم می‌شود. جانش می‌شکفد و شور و معرفت به یک سان می‌بالد. برای چند سطر بالایم مثال واژهای دیگری می‌بینم: «مینیاتور-فورا-مترسک»...در کنار «غزل نامه، سلحشور، باده فروش، خلسه تاک‌ها و... » «تو اندوه غزلهای مرا می‌فهمی این خوب است نمی‌خواهم بگوید یک نفر در انجمن خوب است» رازهایی که در کالبد و روح آدمی به شگفتی تجربه شده‌اند اینک منجمد بر صفحات سپید لمس می‌شوند. که هر آفتابی خود باشد و هر کهکشانی سرشار آفتاب و منظومه ای که به ابراز خویش می‌رسد تا در رصد دور نشستگان خود جایی باشد برای پرواز پرندگان همسو که می‌دانند. از روزنه و زاویه‌ی تاریخی، روانشناسانه، ترجمه احوال، جامعه شناسانه، فرویدی یا اسطوره گرا، انحصاری، التقاطی، نسبی و...تمام این سرخط‌ها و تعاریفی که قدیما و جدیدا تمام منتقدان با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده‌اند و نوشته‌هایشان را در این راستا به انتها رسانده‌اند و گاه توضیحات درست و گاه نسبی داده‌اند عبور کردم و شاید بستم و گسستم که بنویسم شعر را خود شعر باید توضیح بدهد و میدهد. بسیار می‌توان نوشت سطرها و ورق‌ها و کتاب ها می‌توان پر کرد از تمام روزنه‌هایی که نام برده شد اما آیا این تمام داستان می‌توان باشد؟ یا اندر خم کوچه‌ی خواسته‌ها و رازها و احساسات خالق خواهد بود، زمانی که به درک واقعی و درست ان نرسیده باشیم؟ با کاستی‌ها و قوتش کار ندارم بحث من اصل مسئله است نه راههای رسیدن و حل مسئله. که مولانا گفت: سخن را چو بسیار آرایش کنند، هدف فراموش می‌شود.
 «حج قبول جز مگر از این مسیر هست جز اقتدا به آینه نص غدیر هست؟» گاهی وجه غافل گیر کننده شعر در نوعی قیاس ابتدایی و بدوی یعنی میزان بودن سبیل و تعادل دنیا نهفته است که ازجنبه و شکل ساختارگرایانه تعریف می‌شود. «به فال قهوه‌ات بنویس از آن چشم اهورایی به دفع چشم زخمی از حسودان چمن خوب است؟» «نهج البلاغه می‌شنوم، فتنه زادها تا صیحه می‌کشد شتر پا به ماهتان» مهندسی کلمات و ارتباط عمودی و افقی محکمی در کار حاکم است. به صفحه‌ی صد و یک مجموعه می‌رسم و این مسئله برایم آشکارتر می‌شود «از ربنای نیمه شبش یک غزل بخوان تا وا کنند باب ملاقات عشق را» **** «این بند آخر است که یک جور دیگرم نی نامه ای که شور بپا کرده در سرم» و براستی چه شامخ است انسان بودن در جهان انتزاعی کلمات انتهای پیام/و

94/05/07 - 09:51





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن