واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «يادگاران متوسليان» سردار جاويد الاثر
زندگي يكي ديگر از ســـرداران رشيد هشت سال دفاع مقــدس، در قالب مجموعه خاطـــرات منتشـــر شد.
نویسنده : هادي عسگري
به گزارش«جوان» چند سالي است كه تلاش براي ثبت مكتوب خاطرات شهداي دفاع مقدس و به خصوص سرداران شهيد، جنبه جديتري به خود گرفته است. اين اقدام در راستاي حفظ و نشر فرهنگ شهادت و گسترش فرهنگ زندگي شهيدان در جامعه صورت ميگيرد و از طرفي عاملي براي ثبت تاريخ شفاهي دفاع مقدس است. اقدامي كه بايد سالهاي پيش از اين شروع ميشد اما هم اكنون نيز با تلاش نهادهاي دستاندركار اقدامات مؤثري در جمعآوري و نگارش خاطرات سرداران و شهداي دفاع مقدس، شده است. جديدترين اثري كه در اينباره تجديد چاپ شده، زندگي سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان است. چاپ جديدكتاب«يادگاران متوسليان» در سالگرد ربوده شدن حاج احمدمتوسليان و همراهانش توسط عناصروابسته به رژيمصهيونيستي در لبنان منتشر و راهي بازار نشر كشور شد. در معرفي اين كتاب ميخوانيم: اين قصه زندگي يك انسان است، نه همه زندگي، بلكه بخشهايي از زندگي او كه توسط ديگران ديده شده است و همين ديگران، در اين كتاب از او ميگويند، از «احمد متوسليان».
«كتاب متوسليان» مجموعه صد خاطره از اوست، از انساني كه به ويژگي انساني خويش، ويژگيهاي مختلفي از شخصيتش توسط خانواده و همرزمانش بيان شده است. انساني كه آرزوهايي داشته، درست مثل همه انسانهاي ديگر، اما اين آرزوها را به خاطر ديگران يا اهداف بزرگتر كنار گذاشته:«دلش ميخواست برود قم يا نجف درس طلبگي بخواند. حتي توي خانه صداش ميكردند: «آشيخ احمد» ولي نرفت. ميگفت كار بابا تو مغازه زياده.» مهربانيها و سختگيريهاي او در نهمين جلد از مجموعه يادگاران، در كنار هم روايت شده است: «هر روز توي مريوان، همه را راه ميانداخت؛ هر كس با سلاح سازماني خودش. از كوه ميرفتيم بالا. بعد بايد از آن بالا روي برفها سُر ميخورديم پايين. اين آموزشمان بود. پايين كه ميرسيديم، خرما گرفته بود دستش به تكتك بچهها تعارف ميكرد. خسته نباشيد ميگفت.»
متوسليان در دوره فرماندهي خود در لشكر 27 محمد رسولالله، گاه سختگيريهايي داشته: «يك بار رفتيم يكي از پايگاههاي مسير مريوان. توي ايست بازرسي هيچكس نبود. هرچه سر و صدا كرديم، كسي پيداش نشد. رفتم سنگر فرماندهيشان. فرمانده آمد بيرون، با زيرپوش و شلوار زير. تا آمدم بگويم «حاج احمد داره مياد» خودش رسيد. يكسيلي زد توي گوشش و بعد سينهخيز و كلاغپر. برگشتن سر راه، همانجا پياده شد. دست طرف را گرفت كشيد كناري. گوش ايستادم. من اگه زدم توي گوشت، تو ببخش. اون دنيا جلوي مارو نگير.» اما سختگيري تنها ويژگي متوسليان نيست، انعطاف از ديگر خصوصيات اوست: «زخمي شده بود. پايش را گچ گرفته بودند و توي بيمارستان مريوان بستري بود. بچهها لباسهايش را شسته بودند. خبردار كه شد، بلند شد برود لباسهاي آنها را بشويد، گفتم: برادر احمد، پات رو تازه گچ گرفتن. اگه گچ خيس بشه، پات عفونت ميكنه. گفت: هيچي نميشه. رفت توي حمام و لباس همه بچهها رو شست. نصف روز طول كشيد. گفتيم الان تمام گچ نم برداشته و بايد عوضش كرد. اما يك قطره آب هم روي گچ نريخته بود. ميگفت: مال بيتالمال بود، مواظب بودم خيس نشه.» كتاب «يادگاران متوسليان» توسط زهرا رجبي متين به رشته تحرير در آمده و تاكنون شش بار توسط نشر روايت فتح تجديد چاپ شده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]