واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تاملی پیرامون جلساتِ نیمۀ رمضانِ رهبری با شعرای فارسیزبان
دستِ بلندِ فرهنگیِ ایران در آن سویِ ماوراء النهر و شبهقاره
حالا شاید بشود در مورد جلسات نیمۀ رمضانِ شعرا در حسینیه امام خمینی(ره) هم گفت «سیدعلی خامنهای آن شاعرِ گمنامِ فارسیزبان را هم میبیند؛ جایی در منتها الیهِ شرقِ فلاتِ ایران در ماورءالنهر و شبهقاره!»
خبرگزاری فارس- محمدصادق علیزاده: چند سال قبل در دوره ارشد، واحدی درسی میگذراندیم در محضر یکی از بزرگان علوم انسانیِ این مرز و بوم که البته با وجود گرد و غبار کهنسالی، دل و روحیهای بُرنا دارد. استادِ با دانش، با اقتضایِ واحدِ درسی مزبور، هماره با لحنی نوستالوژیک از روزهای پر شکوه گذشتۀ فلات تمدنیِ ایران سخن میگفت و ایضا لابلای حرفهایش به ما - شاگردان و دانشجویانی که در نگاه او، مدیرانِ فردایِ فرهنگی مملکت بودیم و چه تصورِ دور از واقعیتی البته - با تاکیدی پدرانه گوشزد میکرد که افقِ نگاه سیاستگذار فرهنگی در این دیار، نه مرزهای سیاسیِ فعلیِ محدود به جغرافیا و ژئوپلتیکی به نام جمهوری اسلامی که باید ناظر به مرزهای تمدنیِ کهنِ فلات ایران باشد! این یعنی تاجیکستان و افغانستان و پاکستان و شبهقاره و حتی بخشهایی از بینالنهرین و عراق هم نه «برایِ ما» بلکه «خودِ ما» هستند!
سادهترش آنکه سیاستگذارِ فرهنگی در نهادهای فرهنگیِ جمهوری اسلامی باید نگاه فرهنگیاش را تا مرزهای آن سوی ماوراءالنهر و شبهقاره و حتی بینالنهرینی که در زمرۀ اردوگاه فرهنگ عربان محسوب میشود امتداد پیدا کند. فتوایی که برخاسته از معرفتی بومی بود و صدورِ این فتوا البته عجیب مینمود برای استادی که تا فیها خالدونِ تحصیلات و حتی بخشهایی از تدریسِ آکادمیکش را مغربزمین گذرانده بود... و ما دانشجویانِ صفر کیلومتری که هنوز استخوانمان لابلای ساختارهای پیچ در پیچِ فرهنگی مملکت خُرد نشده بود، تند و تند از صحبتهای استادِ با دانش یادداشت بر میداشتیم و همزمان داشتیم در ذهن ضرب و تقسیم میکردیم که برای پروژهای به چنین این عظمت باید چقدر نهاد و ساختار و کارمند و شعبه و رایزنی و سفرهای خارجی و داخلی و برنامهریزی دقیق و ریاضیوارانه را آورد پایِ کار تا خیلی شیک و مجلسی، دستِ بلندِ فرهنگیمان به آن سویِ ماوراءالنهر و شبهقاره برسد!
این روزها که دارم ابیات شعرای هندو و تاجیک و افغان و پاکستانی که در جلسۀ چهارشنبهشبِ شخصِ اولِ کشورِ اولِ منطقه را مرور میکنم و تصاویر اهدای کتابهایشان به آیتالله خامنهای را میبینم و عکسها و ابیات و اشعارِ این دیدار را در شبکههای اجتماعی موبایلی و نِت رصد میکنم، یادِ حرفهای چند سال قبل استادِ با دانش میافتم در کلاس سیاستگذاری فرهنگیاش که افقِ نگاه سیاستگذار فرهنگی در این دیار، نه در مرزهای سیاسیِ فعلیِ محدود به جغرافیا و ژئوپلتیکی به نام جمهوری اسلامی که باید ناظر به مرزهای تمدنیِ کهنِ فلات ایران باشد! ایضا تصوراتِ باطلِ خودم در همان کلاس سیاستگذاریِ فرهنگیِ دورۀ ارشد توی گوشم زنگ میخورد! حالا دیگر بعد از چند سال نفس و قلم و قدم زدن در حوزه فرهنگ و ساختارهای استخوانخِردکُنِ این دیار به این یقین رسیدهام که گاه کارهای خیلی بزرگ کردن، دفتر و دستک و سازمان و شعبه و سفرِ داخلی و خارجی و کارمند و حقوق ماهانه نمیخواهد، اندکی توجه میخواهد و البته افق که آدم بیافق هر قدر هم کار کند، دورِ خودش چرخیده!
جلسات نیمۀ رمضان رهبری با شعرا دارد آرام آرام دستِ بلندِ فرهنگیِ جمهوری اسلامی میشود در ماورءالنهر و شبه قاره! قدرتِ نرمی که اگر به همین منوال پیش رود، احیانا تا چند سال دیگر باید منتظر واکنشهای عصبیِ حسودان و عنودانی بود که از پا گرفتن مجددِ زبان و فرهنگِ فارسی در آن دیار احساس خطر میکنند! هرچند پیشلرزههای این واکنشها را در همین دو سه سال اخیر هم میتوان در رسانههایشان رصد کرد. آیتالله خامنهای با حسینیه و افطاری ساده و چایِ بعد از افطارش –آنهم در استکانهای سادۀ یکی دو دهه قبل- دارد در قامتِ یک اندیشکدۀ استراتژیک و چند سازمان و نهادِ فرهنگ با کارکردی بینالمللی عمل میکند! در مورد یکی از تصاویر معروف و با ابهت حضرت روحالله که چشم به دوردستها دوخته، از قول دانشجویِ مسلمانِ تانزانیایی نوشتهاند: «خمینی مرا هم میبیند! دانشجویی در سواحلِ دورِ شرق افریقا در زنگبار!» حالا شاید بشود در مورد جلسات نیمۀ رمضانِ شعرا در حسینیه امام خمینی(ره) هم گفت «سیدعلی خامنهای آن شاعرِ گمنامِ فارسیزبان را هم میبیند؛ جایی در منتها الیهِ شرقِ فلاتِ ایران در ماورءالنهر و شبهقاره!» انتهای پیام/و
94/04/12 - 13:56
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]