تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگر بنده «خدا» مى‏دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مى‏داشت كه تم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826611221




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

واژگان مضمون سازي در شعر سعدي(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واژگان مضمون سازي در شعر سعدي(1)
واژگان مضمون سازي در شعر سعدي(1)   نويسنده:روجا پورفرج بيگ زاده*     چکيده:   از ملاحظه مجموع واژگان به دست آمده در اين تحقيق، چنين استنباط مي شود که شيخ برخلاف اسلاف خود کمتر از لغات و ترکيبات دانشهايي چون نجوم، فلسفه، فقه، رياضي، آداب و رسوم ملّي و محلي استفاده کرده است. گذشته از قصايد عربي سعدي- که مورد نظر ما در اين پژوهش نبوده است- آن چه وي از واژگان، ترکيبات و اصطلاحات تازي در شعر مي آورد ثقيل و ناهموار نيست بلکه طرز کاربردشان به نحوي است که فقط املاي واژگان، تازي به نظر مي رسد و کلمات در جوار کلمات فارسي بوي و خوي واژگان دري دارند. اين قبيل واژگان در قصايد شيخ بيشتر به چشم مي خورد مثلاً کلمات علي الخصوص و علي الصباح در بيت هاي زيرين چنين حالتي دارند:   حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد علي الخصوص که پيرايه اي بر او بستند (غز 196) نشان بخت بلند است و طالع ميمون علي الصباح نظر بر جمال روز افزون (غز 385) آن چه که در بخش «واژگان نامأنوس» آورده ايم در مقايسه با ساير واژگان زودياب و لطيف و نرم خود سعدي بوده است و گرنه درمقابله با اشعار خاقاني و انوري که اصطلاحات و واژگان دشوارياب و مهجور بسيار دارد اينها را نبايد نامأنوس گفت. در کاربرد خود اين واژگان نامأنوس هم جاي تأمل است. واژگاني که در قصايد، قطعات و حتي بوستان سعدي از اين دست ديده مي شود مي توان براي استعمال آنها از طرف شاعر، محملي و توجيهي آورد، مثلاً در اين بيت: هميشه دست توقع گرفته دامن فضلش چو وامدار که در يابد آستين ضمين را (رقص5) که واژه نامأنوس «ضمين» را سعدي به ضرورت تأمين قافيه به کار گرفته است. اما واژه «بشن» که در غزل آمده، غريبه مي نمايد: اگر سروري به بالاي تو باشد نه چون بشن دلاراي تو باشد (ديوان/غز/149) و غريبه بودن اين کلمات هم در ميان کلمات هم معناي خود بدان دليل است که فقط يک بار در شعر سعدي آمده. در بقيه موارد، واژگان مضمون ساز در شعر شيخ – رحمة الله عليه- را اکثراً به کمک مفهوم کلي بيت مي توان دريافت و در کمتر موردي نياز به مراجعه به کتب لغت پيش مي آيد. واژه هاي کليدي: واژگان مذهبي، عرفاني، طبيعت، داستاني و تاريخي، مشاغل و حرف، اصطلاحات موسيقي، بازي ها، صنايع شعري، ترکيبات عربي، واژگان نامأنوس و اعلام و... آثار برجسته و شاخص ادبيّات هر کشوري که اصطلاحاً «شاهکار» ناميده مي شود از ديدگاه هاي گوناگون قابل بررسي و پژوهش است. زيرا پديد آوردندگان اين قبيل اثرها که نخبگان انديشه و ذوق مردم آن سرزمين محسوب مي شوند، آن چه پديد مي آوردند در لفظ و معني و به تعبيري از لحاظ ذهن و زبان، در حد اعلاي ارزش و زيبايي است و اگر هم در کارشان اندک ضعف و نقصي ديده شود، درخشش اثر چنان خيره کننده و جذاب مي نمايد که نارسايي هاي آن تحت الشعاع قرار مي گيرد. ناگفته پيداست که ابزار انتقال معني و انديشه، لفظ است و شاعران و نويسندگان از براي انتقال مفاهيم انديشيده شده در گفتار و نوشتار به دست مايه ي واژگان و الفاظ مناسب با معني و انديشه نياز دارند و سعي دارند از ميان واژگان مورد نياز، واژه اي را برگزينند که از هر جهت با محتوي و معني منظور مناسب و سازوار باشد و بتوان با آن مضمون آفريني ها يا به اصطلاح شعرا«مضمون بستن» موفق تر و در نتيجه کلام او دلنشين تر و مؤثرتر خواهد بود. منظور از واژگان مضمون ساز آن دسته از کلماتي است که به لحاظ بار معنايي، تصويري و خيال انگيز از سابقه ي ادبي بيشتري برخوردار باشند و شاعر بتواند به اتکاء پيشينه ي چنين واژگاني براي حمل معاني و احساسات و تصورات خود بهره گيرد يا به تعبيري ساده تر براي مظروف ذهني خويش ظرف مناسب را انتخاب کند؛ هر چند ممکن است گاه اين انديشه و احساس در ظرف هيچ واژه اي نگنجد و شاعر فرياد بر آورد و بگويد: حرف و گفت و صوت را بر هم زنم تا که بي اين هر سه با تو دم زنم و زماني در سيلان احساسات و عواطف، سد و بند فنون شعري را- که بخش مهم از ارزش و اعتبار هر شعري است- از پيش بردارد و بگويد: قافيه انديشم و دلدار من گويدم منديش جز ديدار من و يا: مفتعلن مفتعلن کشت مرا. با اين همه شاعران ممتاز زبان فارسي از به گزيني و انتخاب واژگان مناسب براي ساختن مضموني که در انديشه خود پرورده اند، غافل نبوده اند. يکي از شاعران طراز اول که در گزينش واژگان مضمون ساز در کار خود هنرمندي به خرج داده است شيخ شيراز سعدي- عليه الرحمه – است. براي تحقيق و بررسي اين امر مهم يعني واژگان مضمون ساز در شعر سعدي، بوستان، غزليات، قطعات، رباعيات و قصايد شيخ را مد نظر داشته ايم و اشعار متفرقه «گلستان» را که اغلب در بوستان و غزليات را تکرار شده است در نظر نگرفتيم. مثلاً سعدي در غزلي گفته است: ديدار مي نمايي و پرهيز مي کني بازار خويش و آتش ما تيز مي کني که در حکايت نهم از باب دوم گلستان نيز چنين تکرار شده است:«... مشاهده الابرار بين التجلي و الاستتار، مي نمايند و مي ربايند.» ديدار مي نمايي و پرهيز مي کني بازار خويش و آتش ما تيز مي کني يا جاي ديگر در گلستان(باب هشتم) مي آورد:«عقل در دست نفس چنان گرفتارست که مرد عاجز در دست زن گربز.» در خرمي بر سرايي ببند که بانگ زن از وي برآيد بلند که بيت بالا عيناً لفظ به لفظ در بوستان هم ديده مي شود. (1) و از اين نمونه ها بسيار است. اشعار هزليه را نيز نياورده ايم. سعدي براي انتقال تصورات، تخيّلات و انديشه هاي شاعرانه ي خود، محمل هاي گوناگون- به تناسب موضوع- انتخاب کرده است که از آن جمله واژگان مذهبي-عرفاني، واژگان مضمون ساز از طبيعت، واژگان داستاني و تاريخي، اصطلاحات موسيقي و بازي ها، واژگان مربوط به مشاغل و حِرَف، صنايع شعري، واژگاني که ترکيب عربي دارند، واژگان نامأنوس و اَعلام اشخاص- اماکن مورد بحث و پژوهش ماست. در بخش واژگان مذهبي و عرفاني؛ سعدي از آيات قرآني، احاديث نبوي و اشارات عرفاني بسيار سود جسته ات و از اين ره گذر نه تنها بر لطف معني افزوده بلکه کلام خويش را نيز به برکت آن ها مقدس مي سازد. استفاده از اين نوع واژگان متنوع است. گاهي واژه از نظر معني جنبه ي محوري و ذاتي دارد مثلاً در بيت: زهي رفيق که با چون تو سرو بالايي است که از خداي بر او نعمتي و آلايي است (غز89) واژه «آلا» با آنکه هم معني«نعمت» است اما محوريت و برجستگي بيشتري با خود دارد و ناظر است به آيه مبارکه «فباي آلاء ربکما تکذبان» (2) يا در بيت: بسا کس به روز آيت صلح خواند چو شب شد سپه بر سر خفته راند (بو65) که «آيت صلح» يادآور آيه ي شريفه ي «انما المؤنون اخوه فاصلحوا بين اخويکم» است.(3) جايي هم، جزئي از آيات قرآن کريم صورت واژة مرکب به خود گرفته و تضمين وار در شعر سعدي تجلي کرده است چون: صبحي که مشام جان عشاق خوشبوي کند اذا تنفس (4) (غز 530) که ناظر است به آية 18 از سورة تکوير و هم چنين: داني که در بيان اذا شمس کورت معني چه گفته اند بزرگان پارسا (قص 2) که اقتباسي است از آية نخست سوره مبارکه تکوير. بيت هاي فراواني هم در آثار سعدي هست که موضوعاً ريشه در آيات قرآني دارد و ممکن است در اين قبيل واژه ي محوري که دلالت بر مضمون کند نباشد و گاه باشد: نه ابليس در حق ما طعنه زد کز اينان نيايد به جز کار بد (بو 234) فغان از بديها که در نفس ماست که ترسم شود طعن ابليس راست (بو 234) که مستقيماً با داستان آفرينش و مضمون اعتراض فرشتگان ارتباط دارد و ناظر است بر «اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدماء» (5) چون ابليس هم در جمع فرشتگان معترض، حضور دارد، کلام او هم به حساب مي آيد. ابيات زيرين چنين موقعيت دارند: گلستان کند آتشي بر خليل گروهي بر آتش برد ز آب نيل (بو2) محقّق همان بيند اندر ابل که در خوبرويان چين و چگل (بو201) برخيز تا به عهد امانت وفا کنيم تقصيرهاي رفته به خدمت قضا کنيم (قص111) اين همه طوفان به سرم مي رود از جگر همچو تنور اي صنم (غز 338) قضا نقش يوسف جمالي نکرد که ماهي گورش چو يوسف نخورد (بو241) احاديث هم در مضمون سازي شعر سعدي نقشي مؤثر و کارساز دارند. در اين کار شيخ عليه الرحمه شيوه ها دارد. مثلاً در بيت: صاحبدل لا ينام قلبي مهمان ابيت عند ربي (6) (قص160) ملاحظه مي شود که فقط دو کلمه «صاحبدل» و «مهمان » بيرون از حديث است و در واقع مضمون محوري بيت را حديث در بر مي گيرد. در اين بيت «عزلولاک» ترکيبي است که با استفاده از حديث قدسي«لولاک لما خلقت الافلاک» ساخته اند. تو را عز لولاک تمکين بس است ثناي توطه و يسين بس است (بو6) در مقايسه با استفاده از آيات قرآن کريم در مضمون آفريني، روي هم رفته سعدي از احاديث کمتر بهره مي گيرد. بهره گرفتن از اشارات و اصطلاحات عرفاني، شگرد ديگر سعدي در مضمون آفريني است. بديهي است آوردن اين گونه واژگان به قصد معناي مقصودي که در عرفان مطرح مي شود نيست بلکه صرفاً زمينه و محملي از براي بيان ابلاغ مفاهيم و مضامين مورد نظر شاعر خواهد بود. نمونه را از باب آگاهي در اين جا به ذکر چند بيت بسنده مي کنيم: گرپير مناجاتست ور رند خراباتي هر کس قلمي رفته ست بر وي به سرانجامي (غز490) گر تو پري چهره نپوشي نقاب توبة صوفي به زبان آوري (غز 447) زاهد چو کرامات بت عارض او ديد از چله ميان بسته به زنار برآمد (غز157) سعدي حجاب نيست تو آيينه پاک دار زنگار خورده چون بنمايد جمال دوست (غز79) هرگز نبرده ام به خرابات عشق راه امروز آرزوي تو در داد ساغري (غز452) هر کو شراب عشق نخوردست و دُرد درد آنست کز حيات جهانبخش نصيب نيست (غز90) نگاهي اجمالي به اين بخش نشان مي دهد که واژگاني چون«بت» و ترکيبات آن، بهشت، توبه و ترکيباتش، حور، خرابات، خرقه، دوزخ، و جهنم، رند، زنار، سماع، صوفي، صومعا، طوبي، شب قدر، قيامت، کعبه، نفس، نماز، و داستان يوسف(ع) بيشتر مورد عنايت سعدي بوده است. عوامل طبيعي- ارضي و سمائي- ذهن فعال و انديشه حساس شيخ شيراز را در کار مضمون به خود معطوف داشته است و با عوامل و ابزاري چون آب، آتش، آفتاب، ابر، باد، باران، باغ، خار، خاک، درخت، دريا، صحرا، و پرندگاني چون بلبل، طاووس، کبوتر، پروانه، شاهباز، طوطي و گياهان، درختان و غيره به خلق ترکيبات بديع و دلپذير مي پردازد. تمام عوامل طبيعت که در مورد تشبيه و تشابه يا تمثيل يا نماد و رمز قرار گرفته اند ذهن آشنا و در ديد و دسترس اند و هيچ کدام نامأنوس و غريبه نيستند. کدام عنصر مي تواند چون "آب" براي تشبيه و تشابه "اشک" کارآمدتر باشد؟ به انتظار تو آبي که مي رود از چشم به آبِ چشم نماند که چشمه مي زايد (غز208) و کدام عامل و نيرو بهتر از "آب سخن" مي تواند کينه شوي گردد؟ بدين شيوه مرد سخنگوي چست به آب سخن کينه از دل بشست (بو128) يا "آب غيرت"در اين بيت: شستم به آب غيرت نقش و نگار ظاهر کاندر سراچه دل نقش نگار دارم (غز310) يا نقش آن براي تضاد آفريني در اين دو بيت: غرض زين حديث آن که گفتار نرم چو آب است بر آتش مرد گرم (بو141) نبيني که آتش زيان است و بس به آبي توان کشتنش در نفس (بو183)   پی نوشت ها :   *مربي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1- قيصري، ابراهيم (دکتر-)، قند مکرر: ص77 و 82 2- سوره الرحمن، آيه 15 3- سوره حجرات، آيه 10 4- والصبح اذا تنفس 5- سروه بقره، آيه 30 6- ناظر است به حديث ابيت عند ربي يطعمني و يسقني   منبع: پايگاه نور- ش18 ادامه دارد...  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1031]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن