تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله  عليه  و  آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798425854




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت‌الله قرهی اساس ضیافت‌الله چیست/ تفاوت ضیافت‌های مادی با ضیافت‌الله


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت‌الله قرهی
اساس ضیافت‌الله چیست/ تفاوت ضیافت‌های مادی با ضیافت‌الله
اساس ضیافت‌الله این است که هم میزبان با انسان صحبت کند؛ هم انسان‌ها با میزبان کریم صحبت کنند. چون مع‌الأسف ما یک عمر غافل بودیم، خودمان با خودمان حرف می‌زدیم.

خبرگزاری فارس: اساس ضیافت‌الله چیست/ تفاوت ضیافت‌های مادی با ضیافت‌الله



به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید: *اساس ضیافت الله چیست «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ وَ حُبِّی‏ لَکَ‏ شَفِیعِی‏ إِلَیْکَ» معمول در مهمانی‌ها این است که میزبان مراقب است که ببیند کمی و کاستی در پذیرائی برای مهمان نباشد. پروردگار عالم در این ضیافت با عظمتش همه مطالبش را یک جا در ماه مبارک رمضان هبه کرده است. در آن خطبه معروف به شعبانیّه نبیّ مکرّم نکاتی را بیان فرمودند که همان نکات دلالت بر این دارد که همه آنچه که ذوالجلال و الاکرام بناست در ضیافت معنوی، همان ضیافت لاهوتی به انسان‌ها مرحمت کند، مرحمت کرده است. یکی از آن مطالبی که عرض کردیم مرحمت می‌فرماید این است که انسان را به قرب خودش می‌رساند. نهایت ضیافت الله این است که انسان قدر خود را بداند. یک نکته بسیار مهمّی که در ضیافت الله هست این است که هم میزبان با میهمان سخن بگوید و هم میهمان با میزبان سخن بگوید. در مهمانی‌های خودمانی مادّی هم همین است. معمولاً بیان می‌کنیم  می‌خواهیم یک شبی دور هم باشیم. می‌گوییم آن سفره انداختن بهانه است که با هم گپی بزنیم، گفتگویی کنیم، شب‌نشینی‌ای داشته باشیم.  پروردگار عالم در این ماه مبارک رمضان فرمود: من به قرآن با شما صحبت می‌کنم، یک آیه، یک ختم قرآن است و شما به دعا با من سخن بگویید. یکی قرآن نازل است، یکی قرآن صاعد. من ناحیه الله نزول است؛ چون شأن ما، شأن اینکه کلام حضرت حق را بما هو کلام بفهمیم، نیست و از ناحیه ما صعود است. امّا چرا صعود است؟ این را عرض کنم و بگوییم دلیل اینکه این دعای ابوحمزه با عظمت است، چیست. دلیل این است که تمام این کلمات ادعیّه من ناحیه الله از لسان معصوم است. همان‌طور که آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی و بزرگان دیگر بیان می‌کنند، ما معتقدیم همین دعا هم باز من ناحیه الله است؛ یعنی خود خدا یاد می‌دهد منتها من لسان النبی، من لسان الولی. این صاعد است؛ چون در شأن ما نیست ما نمی‌فهمیم امّا اجازه تبیین آن را به ما دادند، کلماتی مافوق ماست امّا فرمودند: شما بگویید، از لسان شما باشد، از لسان انسان. لذا آنچه که در این دعا مهم است، صحبت و گفتگوی ما با ذوالجلال و الاکرام است و قرآن هم که گفتگوی ذوالجلال و الاکرام با ماست؛ یعنی در ضیافت الله، اس و اساس همین گفتگو است. این نکته بسیار مهمّی است. همه این مطالب، اینکه افطار کم می‌خورید، سحری کم می‌خورید، اصلاً اعلان اینکه سحری مستحب است، برای این است که سحر بلند شوید، همه گفتگو است. «نفسکم فیه تسبیح» حتّی نفس زدن هم گفتگو می‌شود. پس اسّ و اساس ضیافت الله این است که هم میزبان با انسان صحبت کند؛ آن میزبان کریم، و هم انسان‌ها با میزبان کریم صحبت کنند. چون مع‌الأسف ما یک عمر غافل بودیم، خودمان با خودمان حرف می‌زدیم. نکته‌ای بگویم که بسیار زیباست. محضر آیت‌الله العظمی بهاءالدینی بودیم، فرمودند: دیدید بعضی انسان‌ها خودشان با خودشان حرف می‌زنند، همه انسان‌ها در خلوت و وقتی تنها می‌شوند، خودشان با خودشان حرف می‌زنند. بعد فرمودند: «الّا الابرار»؛ آن‌ها با خدا حرف می‌زنند و خدا هم با آن‌ها حرف می‌زند. بعد یک جمله بسیار عجیبی را بیان فرمودند  که اصل این نکته این‌جاست، فرمودند: بشر دائم در حال تکلّم است؛ یک تکلّم لسانی است و یک تکلّم درونی. حتّی در نوم هم انسان در حال تکلّم است. اینکه خواب می‌بینیم، داریم برای فلانی حرف می‌زنیم، فلان جاییم، فلان کار را کردیم، یعنی انسان دائم در حال تکلّم است. فرمودند: علّت العللی که می‌گویند: « الانسان حیوان ناطق» که بعضب بیان کردند نطق عنوان عقل است، بله صحیح است، یک دلیل این است که ناطقیت، عقل است، امّا یک دلیل دیگر این است که ناطقیّت همان نطق است و انسان دائم در حال تکلّم است؛ یا با اغیار یا با نفس خود. – این نکته عجیبی در منطق است که جز اولیاء خدایی مثل ایشان، کم به آن دقّت کردند– بعضی این با نفس خود حرف زدن گاهی به لسانشان جاری می‌شود. طرف دارد راه می‌رود با خودش حرف می‌زند امّا بعضی به لسان جاری نمی‌کنند ولی در درون خودشان دارند با خودشان حرف می‌زنند. این‌ها نکات ریزی است. فرمودند: «الا الابرار». البته ابرار هم حرف می‌زنند، نه اینکه ابرار حرف نزنند؛ چون انسانند امّا آن‌ها با ذوالجلال و الاکرام سخن می‌گویند. پس خاصیّت انسان از باب ناطقیّت این است که دائم در حال گفتگو است؛ یا با اغیار سخن می‌گوید، یا با نفس خود و یا با پروردگار عالم. عزیز دلم! خصوصیّت این ضیافت الله این است که ما را بیرون بیاورد که دیگر ما هم از این‌جا به بعد عادت کنیم مثل ابرار الهی و اولیاء خدا با پروردگار عالم سخن بگوییم. ببینید این جورچین چقدر قشنگ است. پس همه در حال تکلّمند ولو به صورت ظاهر تکلّم نکنند. یا تکلّم با اغیار، یا تکلّم با نفس که گاهی تکلّم با نفس آن‌قدر اوج می‌گیرد که به زبان جاری می­شود و دیگر ناخودآگاه راه می‌رود و با خود حرف می‌زند و یا تکلّم با پروردگار عالم که یا مثلاً به ذکر سبحان الله مشغول است و یا گاهی این تکلّم در درون است. منظور از «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح‏» هم همین است. بله، آن حالت ظاهری «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح» که یعنی نفس نفس زدن در این ماه تسبیح است، هم هست، آن هم لطف خداست، منعی ندارد امّا حقیقت «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح» این است که انسان، در ضیافت الله به جایی می‌رسد که در درون دائم خودش با خودش حرف می‌زند و یک موقع هم این را به لسان جاری می‌کند که ذوالجلال و الاکرام آن را دوست دارد و آن به لسان دعاست؛ یعنی به ابزاری به نام دعا به لسان جاری شود. *تفاوت ضیافت‌های مادی با ضیافت الله این را چندین مرتبه بیان کردم آن مرد شریف، ملّای مازندرانی می‌گوید: محضر آیت الله مقدس اردبیلی، آن بالجد مقدّس، بودیم. یک مرتبه حین درس یک عدد گفت. مثلاً 825. کسی متوجّه نشد. ایشان بعد از درس می‌پرسد که آقا جریان چه بود؟ چون از درون فکرش مشغول شد که این چطور شد و چه بود و دیگر نتوانست مابقی درس را گوش بدهد. این هم یک نشانه این است که انسان از درون دارد خودش با خودش حرف می‌زند و دیگر حرف را گوش نمی‌دهد. «الانسان حیوان الناطق»، ناطقیّتش این است. البته عقل هم هست و آن به جای خود، نمی‌خواهیم آن را منکر شویم امّا این نطق، به قول آیت‌الله العظمی بهاءالدینی، این‌گونه هم هست. بعد از درس از آقا پرسید که آقا این چه بود؟ آقا فرمودند: چیزی نبود. گفت: آقا! اگر نگویید کراماتی که از شما دیدم، می‌گویم. آقا فرمودند: من به ذکر مشغول بودم، یک ذکر مخلوط است که باید تا این عدد بگویم و بعد بروم ذکر دیگری بگویم و دو مرتبه برگردم ذکر قبل را ادامه بدهم. مثلاً بدانم تا 824 گفتم و بعد ذکر دیگری که مثلاً صد تاست بگویم و بعد دو مرتبه برگردم از 825 شروع کنم – البته اعداد را از باب تمثیل محضر مبارکتان عرض کردم - لذا معلوم می‌شود که انسان از درون خودش هم می‌تواند با ذوالجلال و الاکرام سخن بگوید و هنر اولیاء خدا این است که حین سخن گفتن با مردم، در درون هم با خدا سخن می‌گویند. معمولاً این دو تا با هم جمع نمی‌شود و چنین چیزی محال است، به خصوص موقع درس که تمام اعضا و جوارح به استخدام فکر در‌می‌آید و باید تمرکز داشت. حالا انسان در تمام آن حالی که دارد درس می‌دهد و درسش هم مهم است، بداند دارد ذکر هم می‌گوید و این ذکرش این عدد است و بعد ذکر دیگری بگوید و دو مرتبه برگردد. پس اسّ و اساس در ضیافت الله همین صحبت کردن است. همان‌طور که در ضیافت‌های مادّی هم همین است. جلسه گذشته عرض کردم که تفاوت ضیافت‌های مادی با ضیافت الله این است که ضیافت‌های ما، همه مادی است، شربت و شیرینی و شام و این حرف‌ها، ولی در ضیافت الله برعکس است، آن‌جا همه مادیّات را می‌گیرند. امّا در باب هر دو یک نکته مهم است و آن اینکه در هر دو میزبان با مهمان سخن می‌گویند. شما مهمانی که دعوت می‌شوید و خانه اقوام و دوستان می‌روید، تا وارد شدید که نمی‌گویید سلام، حال شما خوب است؟ سفره را بینداز! فقط برای خوردن که نمی‌روید. خوردن بهانه است. یک ساعتی دور هم هستید و حرف می‌زنید. حالا هر کسی هر نوع صحبتی که با هم دارند، یکی علمی است، یکی عادی و ... امّا اصل این است که دور هم هستند و صحبت می‌کنند. میزبان و مهمان ساعتی را فارغ از مطالب دیگر با هم سخن می‌گویند. در ضیافت‌ الله هم همین حالت بین ما و ذوالجلال و الکرام هست. در ماه مبارک رمضان، ذوالجلال و الاکرام با ما سخن می‌گوید و ما هم با پروردگارعالم. فرمود یک آیه قرآن بخوانید، یک ختم است. تشویقیه می‌دهد که بیشتر بخوانید، نه اینکه یک آیه بخوانید و قطع کنید؛ چون تشویقیه است، انسان حریص می‌شود و بیشتر می‌خواند. بعد می‌فرماید: حالا این دعاها هم هست. قرآن صحبت از ناحیه خدا بود و این‌ها صحبت از طرف انسان. «یا علی و یا عظیم» بخوان، دعای روز اوّل، روز دوّم و ...، این‌ها از ناحیه ماست. لذا گفتگوست. پس عمده این است که به سخن گفتن با پروردگار عادت می‌کنیم. با همین مقدّمه پس دعا سخن گفتن انسان‌ها با پروردگار عالم بدون واسطه است و این نکته مهمّی است. لذا خطاب قرار دادن ذوالجلال و الاکرام، «یا ...»هایی که در ادعیه می‌گوییم و مسئلت‌هایی که می‌کنیم، «اللهم انی اسئلک»‌ها و امثال این‌ها، همه اعلان سخن گفتن بنده است با پروردگار عالم. مثلاً در این فراز که سال گذشته عرض کردیم، عرضه می‌داریم: «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ وَ حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إِلَیْک وَ أَنَا واثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدِلالَتِکَ وَ ساکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلى‏ شَفاعَتِکَ». در این فراز از دعا با پروردگار عالم این‌گونه سخن می‌گوییم که در این مهمانی که آمدم و توی میزبان کریم بزرگواری و عنایت کردی و من کوچکترین را دعوت کردی، در این مهمانی با عظمت خودت، در این ضیافت الله، معرفتم به تو ای مولای من «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ» بهترین دلیل و برهان است که من به سوی تو آمدم. همان‌ طور که در فرازهای قبل خواندیم و در دعای کمیل و ادعیّه دیگر هم هست، من متوجّه شدم که آنچه که هست تو هستی. یک نکته‌ای عرض کنم که از نکته من النکات و نکات نابیّه است. این را حتماً به ذهنتان بسپارید، خیلی قشنگ است. در تمام دعاها، ضمن اینکه هریک خودشان یک درخواست‌هایی دارند، یک هدف مشترک وجود دارد و آن این است که در همه دعاها اعلان عجز خودمان است و اینکه همه کاره تو هستی و درخواست از ناحیه بشر و عطا و عنایت من ناحیه الله است. این در همه دعاها هدف مشترک است، اگر می‌گویید نه، این را یادداشت کنید و بعد بروید در تمام دعاها ببینید. در همه دعاها اعلان عجز خودمان را برای پروردگار عالم می‌کنیم و درخواست از ما و عنایت و عطای از ذوالجلال و الاکرام است. به تعبیر دیگر - که این را هم باز به ذهن مبارکتان بسپارید – ما می‌دانیم که هرچه هست به ید قدرت توست، همین. «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ» اصلاً دلیل و برهان اینکه من به محضر مبارکت آمدم و عاجزانه درخواست می‌کنم این است که من یک معرفتی پیدا کردم، ولو این معرفت نسبی است، و متوجّه شدم که همه چیز در ید قدرت تو است. متوجّه شدم من میهمانم دائم تو هستم. لذا یک نکته بسیار مهم دیگری که می‌شود از دعاهای ماه مبارک رمضان و دیگر دعا‌ها به دست بیاوریم این است که هیچ موقع پروردگار عالم مهمان ما نیست. معمولاً در مهمانی‌های دنیا یک بار ما دعوت می‌کنیم و یک بار دعوت می­‌شویم امّا اینجا دائم ذوالجلال و الاکرام میزبان است و ما میهمان؛ چون هیچ موقع پروردگار عالم از ما مسئلت نمی‌کند، ما از پروردگار عالم مسئلت می‌کنیم، «اللهم انی اسئلک». البته یک جاهایی گفتند مثلاً عنوان «یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»، به خدا قرض بدهید و امثال این‌ها را که خیلی کوچک است و درخواستی هم نیست، بیان کردند امّا آن هم برای این است که ما را به آن بیندازند. آن‌جا هم عنوان ارشادی است. به تعبیری می‌خواهد تو را در یک وادی دیگری بیندازد. امّا درخواست، همیشه مِن ناحیه العبد و عطا، من ناحیه المولا است. «مولای یا مولای انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولا». در همه مطالب دیگر که امیرالمؤمنین در مناجات مسجد کوفه بیان می‌کنند، همین‌طور است. هیچ‌وقت برعکس نیست. در مهمانی‌های دنیوی طرفینی است؛ چون هر دو مخلوقیم، امّا در مهمانی ذوالجلال والاکرام او میزبان است و ما میهمان. پس دائم ما درخواست می‌کنیم. مثال می‌زنم شما در خانه خودت هستی به کسی نمی‌گویی آقا دستمال کاغذی هست یا نیست امّا وقتی در خانه کسی دعوتید نمی‌دانید که طرف دارد یا نه. نمی‌توانید بلند شوید بردارید، منزل خودتان که نیست. لذا درخواست می­‌کنید. مثلاً می‌گویید: ببخشید، دستمال هست؟ یا ببخشید می‌شود یک لیوان آب مرحمت کنید؟ خودتان بلند نمی‌شوید بروید آب بردارید در حالی که در منزل خودتان، خودتان می‌روید آب برمی‌دارید، اعلان دخواست نمی‌کنید امّا در منزل میزبان معلوم است، شما خودتان ورود پیدا نمی‌کنید. این‌ها نکات مهمّی است. حالا اینجا بحث این است: «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ» دلیل آنچه که من متوجّه شدم تو مولای من هستی و به سمت تو آمدم، این شناخت است که فهمیدم من عاجزم، فهمیدم اصلاً از من کاری برنمی‌آید، همه چیز از ناحیه توست، که اگر انسان فقط همین را بفهمد، بس است. در این زمینه، مطلبی هست که ما آن را نمی‌فهمیم، ولی از طرفی چون اولیاء خدا فرمودند، نمی‌شود بیان نکرد و از طرفی هم می‌ترسیم بیان کنیم و کسی تصوّر کند یعنی نعوذبالله نستجیربالله می‌گوییم گناه کنید که این‌طور نیست. ولی اولیاء خدا می‌گویند اگر کسی این را بفهمد که حین گناه هم همیشه یاد خدا باشد و توجّه داشته باشد که حتّی این قوّه‌ای را هم که من الان دارم برای گناه خرجش می‌کنم، خودم ندارم، این را هم پروردگار عالم داده و من مع‌الأسف دارم در گناه خرجش می‌کنم؛ آن انسان عاقبت به خیر است. عرض کردم این به این معنا نیست که گناه کنیم امّا انسان باید بداند که همه چیز اوست. ای مولا و آقای من! این معرفتم دلیل و برهان شده که به سوی تو بیایم، «دَلِیلِی عَلَیْکَ» که من را به سمت تو بکشد، فهمیدم که من هیچم. به تعبیر خیلی عامیانه همه این هارت و پورت‌هایی که می‌کنم، هیچ است. یک لحظه است، می‌توانی نفس را بگیری، ی هرچه که باشم. چون یک مواقعی می‌شود طرف ناگهانی می‌فهمد مثلاً تومور مغزی دارد، در حالی که خیلی هم جوان است، سی سالش است، بیست و هفت هشت سالش است. تعجّب می‌کنیم که یعنی چه، مگر می‌شود؟! بله، می‌شود، تا دیروز هم نمی‌دانست. یا خدای ناکرده سرطان دارد - که إن‌شاءالله خد  شفای همه را بدهد- هیچی نمی‌دانند.یا طرف ثروت آن چنانی دارد، شکست می‌خورد. همه این‌ها یعنی اینکه تو نبودی، ادّعا می‌کردی منم! لذا ما نعوذبالله حین گناه هم باید متوجّه این باشیم که این اعضاء و جوارحی هم که الان مع‌الأسف دارم از آن به جای اینکه بهره‌برداری بهینه کنم، در راه خطا بهره‌برداری می‌کنم، مِن ناحیه الله است و یک لحظه است که اگر نستجیربالله در بستر گناه، در عمل خطا جانم گرفته شود، بیچاره می‌شوم. بشر باید این را بداند، «مَعْرِفَتِی یَا مَوْلَایَ دَلِیلِی عَلَیْکَ وَ حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إِلَیْک». من روایاتی را آورده بودم، هم در باب معرفت و هم در باب اینکه گاهی می‌گویند معرفت با حبّ نمی‌خورد، پس چطور اینجا این‌گونه بیان می‌کند، منتها با این مقدّمه‌ای که بیان کردیم، دیگر فرصت نشد. إن‌شاءالله به شرط حیات بماند برای جلسه آینده. علی ای حال مطالب غوغاست، بسیار عجیب و عظیم است. خدایا! آن معرفت حقیقی را به ما مرحمت بفرما. انتهای پیام/

94/03/31 - 10:07





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن