تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833980413




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناجي چشم آبي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ناجي چشم آبي
ناجي چشم آبي   نويسنده:مهران آرين   «آمريكا منجي دنيا» شعاري است كه «24» به مغز مخاطب فرو مي‌كند.  

«همين حالا، تروريست‌ها دارن تلاش مي‌كنن كه يه نامزد رياست جمهوري‌رو ترور كنن.ك همسر و دخترم‌رو هم دزديدن...؛ احتمال داره همكارام در هر دو ماجرا دست داشته باشن. من مأمور فدرال، جك بائر هستم و امروز قراره طولاني‌ترين روز زندگي‌ام باشه». اين مونولوگ جك بائر كه در ابتداي هر اپيزود فصل اول مي‌آيد، خيلي خلاصه همه چيز را در خود دارد؛ ترور، رئيس‌جمهور، خانواده، خيانت و جايگاه قهرمان در اين ميان. آنچه آمريكاي سال2001 درگير آن بود اينجا فراهم آمده است؛ تقلاي «فرد» براي بقا در سيستمي فاسد كه عدم اطمينان و ترديد در آن موج مي‌زند. 24محصول مستقيم فضاي ترس و وحشت دوران پس از يازدهم سپتامبر (post9/11) است. واقعه يازدهم سپتامبر بلايي سر اعتماد به نفس آمريكا آورد كه همه ماجراهاي معاصر چون ترور كندي، جنگ ويتنام، واتر گيت، ميليتاريسم ريگان و شورش لس‌آنجلس نياورده بود. واكنش صنعت سرگرمي آمريكا به حوادث معاصر آن كشور، البته هميشه با تأخير همراه بوده است. انگار همه به زمان نياز دارند تا شگفتي اوليه جايش را به ايده، فيلمنامه و پروژه بدهد. اين است كه تازه يك دهه پس از جنگ ويتنام موج آثار ضدجنگ راهي پرده‌ها مي‌شوند يا 30سال بعد فيلمي عمري درباره ترور JFK ساخته مي‌شود. اما اين‌بار تقريباً همزمان با حملات يازدهم سپتامبر شاهد واكنش نه صنعت ديرهضم هاليوود كه تلويزيون آمريكا هستيم كه به يك نياز پاسخ مي‌گويد: «آمريكايي‌ها بايد با واهمه‌هاي خود رودررو شوند» اينجاست كه موجودات فضايي و بيگانه‌ها و روس‌ها و چيني‌ها جايشان را به بدمن‌هاي ديگري مي‌دهند يا دست كم شكلشان را عوض مي‌كنند.يكي از قهرمانان چند فصل نخستين24، ديويد پالمر، نخستين رئيس‌جمهور سياهپوست آمريكاست. هوشمندي سازندگان اثر در هيمنه تركتازي جورج‌بوش و نئومحافظه‌كارها براي ترسيم جلوه‌اي دموكراتيك از خود از همين انتخاب كليدي مي‌آيد. شخصيت به شدّت سمپاتيك، منطقي و آزادي خواه پالمر، هدف تروريست‌هاست كه عاملان آن نه آمريكايي‌هاي متعصب نژادپرست كه قصابان بالكانند؛ پاسخي ديگربه نياز روحي تماشاگر افسرده آمريكايي. خودي‌ها هرقدر كه مخالف و سرسخت باشند هيچ گاه منافع ملّي را فداي اميال فردي نمي‌كنند. درعوض، تروريست‌ها از آن سوي مرزها مي‌آيند و انتقامي خانوادگي را دنبال مي‌كنند. جك بائر در اين ميان قرباني‌اي بيش نيست. مأمور سابق عمليات سري‌اي كه تنها به وظيفه‌اش عمل كرده، حالا خانواده‌اش را (كه در كنار فردگرايي يكي از ارزش‌هاي فرهنگ آمريكايي است) در خطري مي‌بيند كه نتيجه مستقيم عملكرد شخص اوست و اين يعني دوراهي آشناي قهرمان نمونه‌اي كه بايد بين وظيفه و خانواده يكي را انتخاب كند يا هردو را دريابد و چالش هم از اينجا آغاز مي‌شود. رويكردهاي ملودراماتيك اثر در كنار وجوه حادثه‌اي و ماجراجويانة آن در هدف ابتدايي چنين مجموعه‌اي- جذب تماشاگر و خلق تعليق و انتظار براي تماشاي فرجام وقايع- به توفيق دست مي‌يابد. مخمصه‌اي كه جك بائر در آن گرفتار آمده براي هر تماشاگري در هرجاي دنيا همدلي برانگيز است. جان همسر و دخترش در خطر است. او را به دست داشتن در ترور پالمر متهم مي‌كنند و همزمان بايد به دنبال جاسوس داخل CTU باشد. نويسندگان به خوبي دريافته‌اند كه براي خروج از دايره صرفاً «آمريكايي» بودن بايد به درونمايه‌هاي جهاني بينديشند تاحدود تأثيرگذاري درام از مرزهاي متعارف فراتر رود. مرگ تري بائر در انتهاي فصل هم فرازي است بر استيصال قهرمان قرن بيست و يكمي ما. چنين قهرماني طبعاً ديگر نمي‌تواند همچون جيمز باند يا حتي نمونه خون دارتر- جان مك كلن «جان سخت»‌ها- بي هيچ آسيبي در انتها سرفراز بايستد. نشانه‌اي ديگر بر شخصيت پردازي هوشمندانه‌اي كه تماشاگرش را فراتر از محدوده‌هاي ايدئولوژيك با خود مي‌برد و حتي همدل مي‌كند. مرزهاي ترس و ترور در فصل دوم اما فراتر مي‌رود. پرده اول به كليشة آشناي تروريست‌هاي خاورميانه‌اي مي‌پردازد و پرده دوم به تلاش‌هاي جك و دوستانش براي جلوگيري از حملة نظامي آمريكا به كشورهايي كه ظن همكاري دولت‌هايشان با تروريست‌ها مي‌رود. از همين فصل تا فصل هفتم مجموعه شاهد حضور كم‌وبيش هميشگي عرب‌ها، خاورميانه‌اي‌ها و مسلمانان در ماجراهاي تروريستي هستيم اما در فصل دوم نكته مهم ديگري هم وجود دارد و آن جايگاه رئيس‌جمهور آمريكا به عنوان امپراتور ضمني دنياست. گويي همة دنيا، خودآگاه و ناخودآگاه او را به عنوان رهبر قبول دارند و كلام و تصميماتش براي هركسي در هرجايي وحي منزل است. حتي دشمنان هم از آن مرد پشت ديوارهاي سفيد حساب مي‌برند و براي جلب توجهش مسابقه مي‌دهند. آمريكايي‌ها البته هميشه نسبت به رئيس‌جمهور خود حساس بوده‌اند و فيلم‌ها و مجموعه‌هاي زيادي درباره توطئه‌ها و دسيسه‌هاي بدخواهان بشريت عليه رئيس‌جمهور آمريكا ساخته شده؛ گويي‌كه صرف ترور رئيس‌جمهور موجب هرج‌ومرج جهاني و بسا جنگ جهاني سوم خواهد بود! جالب اينجاست كه در فصل چهارم و پنجم، رئيس‌جمهور آمريكا فردي بي‌كفايت است كه مدام بحران مي‌آفريند و كشور را حتي تا مرز جنگي بي‌حاصل پيش مي‌برد. حقيقت اين است كه تا قبل از جورج بوش، رؤساي جمهور آمريكاي پس از جنگ دوم جهاني؛ حتي رونالد ريگان و جورج بوش پدر با سياست‌هاي نظامي‌گرايانه و توسعه‌طلبانه‌شان در مجموع تنها رئيس‌جمهور «آمريكا» بودند و مداخله‌هايشان به سبب اهرم‌هاي بين‌المللي‌اي چون سازمان ملل، دست به عصا و گاه‌به‌گاه بود. اين جورج‌بوش بود كه با بي‌اهميت قلمداد كردن اين اهرم‌ها، سر خود به افغانستان و عراق حمله كرد و رسوايي‌هاي گوانتانامو و ابوغريب در دوره او اتفاق افتاد. شايد به همين دليل بود كه حتي مردم غيرسياسي و سرخوش آمريكا نقش رئيس‌جمهور آمريكا را جدي گرفتند و از آن سو، مردم دنيا هم پي به حقيقتي بردند كه چه بخواهند و چه نه، شخصي با اين عنوان و مقام قرار است مستقيم و غيرمستقيم بر زندگي‌شان تأثير بگذارد. سازندگان24 براي هرچه واقعي‌تر كردن شخصيت رئيس‌جمهور و همذات‌پنداري بيشتر تماشاگر با او و تصميماتش از ترفندهاي ديگري هم استفاده كرده‌اند؛ مثل استفاده از خانواده رئيس‌جمهور كه هميشه يكي از پي‌رنگ‌هاي فيلمنامه است و در كنار روابط عاطفي مثل كارمندان CTU يا جك بائر و كيم و آدري رينز قرار است فضاي خشن، عصبي و مردانه‌اش را تلطيف كند. رابطة پيچيده ديويد پالمر و همسرش- شري- و برادرش- وين- ارتباط گسسته و منجمد چارلز لوگان با همسرش- مارتا- كه به ورطه نفرت مي‌رسد، انتقادهاي ساندرا پالمر از برادرش- وين پالمر- و دست آخر خانواده ازهم گسيخته و متلاشي شده اليسن تايلر، همگي بر تأثير و تأثر دنياي سياست در كاخ سفيد و زندگي خانوادگي تأكيد دارند و همراه كردن بيشتر مخاطب با شخصيتي به نام رئيس‌جمهور كه مسائل آنها درگير پيچيده‌ترين مسائل خانوادگي است. نويسندگان24 به عنوان پديدآورندگان اصلي اين مجموعه- كه كاملاً مستقل از تهيه‌كننده كارگردان، ستاره‌ها و ديگر عوامل اجرايي مي‌ايستند- هرچند ابتدا از جنايتكاران جنگي بالكان شروع كرده بودند اما خيلي زود به همان عبارت نخ‌نماي بوش يعني «محور شرارت» رسيدند. در فصل دوم، چهارم، پنجم و هفتم مسلمانان و خاورميانه‌اي‌ها، مستقيم و غيرمستقيم در حملات تروريستي و طراحي و اجرايشان دخيل و سهيمند. در فصل چهارم و ششم، اين حضور آن‌قدر پررنگ و ترسناك است كه ديگر اسامي عربي و چهره‌هاي كليشه‌اي مسلمانان براي حتي تماشاگر مسلماني كه دارد مجموعه را مي‌بيند، جلوه‌اي به شدت دافعه برانگيز مي‌يابد. بخصوص شخصيت فياد در فصل ششم كه شر مطلق است و منزجركننده. 24 البته در همين فصل، آلترناتيو او را هم رو كرده است؛ اسد، شخصيت خوش چهره‌تر و سمپاتيك سابقاً تندرو كه حالا پشيمان شده و مي‌خواهد با گفت‌وگو و مذاكره «مبارزه»اش را پيش ببرد. (حماس و فتح؟) و فياد حتي عليه او هم توطئه مي‌كند. در فصل چهارم خلاف ديگر فصول كه شاهد يك تهديد، چندين دشمن و چندين توطئه بوديم، تنها يك دشمن مي‌بينيم؛ حبيب مروان كه به عنوان مغز متفكر چندين حمله‌تروريستي- آدم‌ربايي از كار انداختن تأسيسات هسته‌اي، حمله به هواپيماي رئيس‌جمهور دزديدن يك موشك اتمي و تلاش براي منفجر كردنش- عمل مي‌كند. همين‌جا پاشنة‌آشيل هميشگي مجموعه هويداتر است: چگونه فردي باهويت اسلامي و خاورميانه‌اي مروان در فضاي پرسوءظن سال‌هاي اخير آمريكا توانسته تا اين حد در دستگاه‌ها و سازمان‌هاي امنيتي و هسته‌اي آمريكا نفوذ كند و اين همه حملة تروريستي را بدون كمترين مشكل و با همراهي انبوهي همكار و همدست اجراء كند. پارانوياي ترور، پس از حادثة وحشتناك يازدهم سپتامبر، رمز روان‌شناختي موفقيت 24 نه فقط در آمريكا كه در همه جاي جهان است و طبعاً باتوجه به سابقة ذهني بيننده، چه تروريستي بهتر از خاورميانه‌اي‌ها مي‌تواند اين عطش پارنويايي را فرو بنشاند؟ مهم نيست كه تروريست ما چون نيروهاي ماوراءالطبيعه اهريمني است و تا مقطعي قادر به انجام هركاري است. مروان و فياد تا جايي‌كه نويسندگان بخواهند مي‌توانند هرچه مي‌خواهند بكنند و از هر حادثه‌اي قسر در بروند و از نقطه‌اي به بعد- باز به خواست نويسنده و نه اقتضاي علّت و معلولي درام- همه چيز عليه‌شان تغيير مي‌كند و شكست مي‌خورند. اين ميزان اغراق و فراز و فرود تصنعي دراماتيك در ديگر فصل‌ها هم وجود دارد اما نه به اين شدّت. در فصل سوم كارتل‌هاي مواد مخدر مكزيك و يك كينه شخصي، در فصل پنجم، جدايي طلبان روسيه (چچن) و خود دولت و رئيس‌جمهور آمريكا و در فصل هفتم يك ديكتاتور آفريقايي و پيمانكاران نظامي، عاملان حملات تروريستي‌اند. تلاش سازندگان24 اين بوده كه هر فصل برگ ديگري از تروريست‌هاي بالقوه رو كنند. كساني‌كه به هر دليلي كينه‌اي از آمريكا و دولتمردانش به دل دارند ولي مردم را هدف قرار مي‌دهند. اما درعين‌حال پديدآورندگان مجموعه، سوپاپ‌هاي اطمينان را فراموش نكرده‌اند. در فصل دوم، مسلماني كه قرار است داماد خانواده آمريكايي شود بي‌دليل مورد سوءظن پدر و خواهر و همسرش قرار مي‌گيرد.در فصل چهارم نوجواني قرباني توطئه‌هاي پدر و مادرش از يك سو و بي‌رحمي مأموران امنيتي ازسوي ديگر مي‌شود و در فصل هفتم شاهد سوءظن بي‌مورد ديگري هستيم كه متوجه يك دانشجوي مسلمان است. در اين صحنه‌ها حس همدردي و همدلي تماشاگر نسبت به اين شخصيت‌ها برانگيخته مي‌شود. آنها- به زعم سازندگان24- قرباني‌هاي اجتناب‌ناپذير يك توطئه بسيار بزرگ‌ترند. حقيقت اين است كه در اين صحنه‌هاي مجزا، تماشاگر مي‌تواند براي اين شخصيت‌ها دل بسوزاند و از تعميم‌گرايي همه، دولت و مأمور و مردم بدش بيايد اما آنچه نهايتاً در ذهن مي‌ماند، تروريست‌هايي هستند كه عاملان اصلي اين تعميم‌گرايي‌اند و آنها هستند كه از ابتدا با شروع حملاتشان- كه هميشه ريشه‌اي ديني و مذهبي دارند- مردم را نسبت به همكيشان خود بدبين مي‌كنند. در صحنه‌اي از فصل چهارم، انگيزه يك جوان مسلمان براي همراهي با تروريست‌ها اين است كه مي‌خواهد از دوست آمريكايي‌اش كه نمي‌تواند اسمش- احمد- را درست تلفظ كند انتقام بگيرد! 24 در بعضي فصول و قسمت‌ها به «شكنجه» مي‌پردازد. نكته جالب و تأمل‌برانگيز همزماني ساخت و پخش اين صحنه‌ها با رسوايي زندان ابوغريب و فاش شدن استفاده گسترده از شكنجه در ديگر پايگاه‌هاي نظامي و سازمان‌هاي امنيتي بود. مأموران CTU در 24 هر زمان كه به دنبال اعترافي سريع هستند دست به شكنجه مظنونان مي‌زنند؛ حتي اگر مدرك موثقي مبني بر گناهكار بودن فرد نداشته باشند. اين حتي شامل شهروندان آمريكا و خود كاركنان و مأموران CTU هم مي‌شود. ماده‌اي تخيّلي هم به نام Hyoscine Pentothal هم وجود دارد كه آنچنان دردي پديد مي‌آورد كه مظنون با هر حد تحملي وادار به اعتراف مي‌شود. وفور اين صحنه‌ها در چند قسمت از فصل چهارم حتي صداي خود آمريكايي‌ها را درآورد. آنها مي‌گفتند مجموعه قصد دارد با نمايش عريان شكنجه و ضرب و شتم و ماحصل آنكه گرفتن اعتراف و بعد ناكام گذاشتن تروريست‌هاست، استفاده از شكنجه در شرايط اضطراري را توجيه كند. جالب اينكه دو شخصيت بي‌گناه- ساراگوين و بهروز آراز- هم مورد شكنجه قرار مي‌گيرند و باوجود اينكه چيزي براي اعتراف ندارند خود شكنجه باعث تبرئه آنها مي‌شود. جك بائر در ميان همة اين ماجراها نقشي كليدي دارد.به تدريج كه با او پيش مي رويم، آرمان غايي‌اش را در مي‌يابيم؛ دستيابي به هدف با هر وسيله. هدف، اينجا عبارت است از رفع شر تروريسم و تروريست‌ها يا هركسي كه مي‌خواهد به مردم آمريكا آسيب برساند و وسيله عبارت است از هر اقدامي كه بتواند او را قدمي به هدف نزديك‌تر كند. در اين فضا تركيبي از جيمز باند، جان مك كلن و مسيح آماده هر فداكاري است. 24 او را حامي واقعي مردم و منجي نهايي آنها معرفي مي‌كند؛ كسي كه قابل خريد و معامله نيست وتن به هيچ مصالحة ضدمردمي نمي‌دهد و حتي اگر رئيس‌جمهور هم بلغزد به خانه‌اش مي‌رود و جلوي چشمان حيرت‌زده ديگران او را شكنجه مي‌كند تا حرف بزند. آنچه در پايان براي مردم هراسان آمريكا قابل اتكاست، نه دولت رئيس‌جمهور، وزير دفاع، مأموران CTU يا امنيت داخلي يا SWAT، كه امثال جك بائرند. آنهايي كه تنها سلامت و امنيت «مردم/تماشاگران» 24 برايشان مهم است. جك معتقد به نتيجه‌گرايي (Consequentialsm) است. براي او اخلاق‌گرايي در مقايسه با آرمان، اهميت چنداني ندارد و تصميماتي هم كه در لحظات حساس مي‌گيرد بر اين پايه است. البته سازندگان24 اين هوشمندي را دارند كه رنج و درد حاصل اين وقايع و تصميمات- مثل شكنجه عزيزان و خيانت دوستان- را عيان كنند تا قهرمان به روباتي بي‌احساس تبديل نشود. در فصل چهارم، ايده «هدف وسيله را توجيه مي‌كند» جك بائر مانع از حملة هسته‌اي به خاك آمريكا مي‌شود اما اين عواقب را هم در پي دارد؛ بسياري از افراد بي‌گناه جانشان را ازدست مي‌دهند؛ مثل پل رينز و كنسول چيني. دينا آراز در عمليات CTU كه طعمه‌اش كرده‌اند كشته مي‌شود. آدري رينز با ديدن صحنة شكنجه پل رينز از او بدش مي‌ايد و مجبور مي‌شود به خاطر عواقب ماجراي كشته شدن كنسول چيني صحنة مرگ خودش را بازسازي كرده و با نام و هويتي جعلي فرار كند. در فصل پنجم، دولت به راحتي تسليم درخواست چيني‌ها مي‌شود و قهرماني را كه بارها كشور را از نابودي نجات داده تقديم آنها مي‌كند. در فصل هفتم دارند او را به هزار جرم محاكمه مي‌كنند كه باز تهديدي تروريستي پيش مي‌آيد و او باوجود همة اين تحقيرها و قدرناشناسي‌ها باز آماده جانفشاني است. شخصيت‌پردازي جك بائر بنابر همة اين شواهد از آرمان‌گرايي پديدآورندگان 24 مي‌آيد. گويي همة آمريكا خانواده اوست و مرگ همسر و قهر دختر در برابر امنيت مردم برايش اهميتي ندارد. انتخاب كيفر ساترلند براي اين نقش هم از طرز تلقي قرن بيست‌ويكمي و پسا يازدهم سپتامبري از قهرمان مردمي مي‌آيد. بازيگر جيمزباند را هم كه عوض مي‌كنند كسي را مي‌آورند كه به جاي اينكه صرفاً خوش‌قيافه و خوش‌تيپ باشد، محكم، خشن و آماده شكنجه شدن و شكنجه كردن باشد. نويسندگان و بعد خود كيفر ساترلند مي‌گذارد در لحظاتي حتي از جك بائر بدمان بيايد و خشونت ذاتي‌اش را پاي قساوت قلبي‌اش بگذاريم اما تصوير نهايي او در ذهن تماشاگر، قهرمان نمونه‌اي است كه هر ملّتي از خدا او را مي‌خواهد؛ كسي كه حفظشان كند و نجاتشان دهد؛ حتي اگر در پايان تنها و درمانده به طلوع خورشيدي بنگرد كه براي او طلوع نكرده است. منبع: نشريه همشهري جوان؛ ش245 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 568]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن