واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: رضا ناجی بازيگر، بايد «بازيگر» باشد! شايد خودش هم روزي تصور نميكرد عكسش با جايزه خرسنقرهاي برلين در سراسر جهان مخابره شده و روي جلد روزنامههاي ايران قرار بگيرد. رضا ناجي با وجود 66 سال سن پديده سينماي ايران در اين روزها نام گرفته... شايد خودش هم روزي تصور نميكرد عكسش با جايزه خرسنقرهاي برلين در سراسر جهان مخابره شده و روي جلد روزنامههاي ايران قرار بگيرد. رضا ناجي با وجود 66 سال سن پديده سينماي ايران در اين روزها نام گرفته. او پس از دو ديپلم افتخاري كه در جشنواره فجر دريافت كرد به خاطر فيلم «آواز گنجشكها» در جشنواره برلين جايزه گرفت، رضا ناجي ساده و بيغلوغش بازي ميكند و شايد به همين دليل باشد كه نقشهايي اينچنين به او واگذار ميشود. با بازيگر محبوب «مجيد مجيدي» به بهانه اكران «آواز گنجشكها» گفتگويي انجام داديم، راستي شما اين فيلم را ديدهايد... اينگونه بازيگر شدم از دوران نوجواني به سينما علاقهمند بودم. در تبريز زندگي ميكردم و كار حرفهاي را هم با نمايشنامه «غلام يحيي» از سال 1342 آغاز كردم. آن موقع سرباز بودم و در پادگان اروميه نمايشنامه اجرا ميكردم. پس از اتمام دوران سربازي به تبريز برگشتم اما نمايش در حال ركود بود و به خاطر علاقهاي كه به تئاتر داشتم به تهران آمدم و مشغول كار مكانيكي شدم. در وقتهاي بيكاري دنبال استوديوها بودم اما پس از مدتي ديدم اين خواسته من نيست و من كارهاي كوچك را دوست ندارم. به همين خاطر نزد استاد عباس جوانمرد دوره بازيگري را پشتسر گذاشتم. به درخواست يكي از دوستانم به نيروي هوايي رفتم و از سال 50 تا 80 مسئول تئاتر آنجا بودم. سال 74 در پروژهاي در تبريز به نام «فرار از جهنم» يك نقش سه دقيقهاي را ايفا كردم. سال بعدش جرقهاي در زندگي بازيگري من بود. آقاي «مجيد مجيدي» دنبال يك بازيگر براي فيلم «بچههاي آسمان» بود كه از 2500 نفر تست گرفت و در تبريز بين 50،60 نفر، 10 نفر انتخاب شدند كه در نهايت ايشان من را انتخاب كردند و پس از آن در 16 فيلمسينمايي ديگر بازي كردم كه آخرين آن «آوازگنجشكها» بود. جوايز براي فيلمهاي «بچههاي آسمان» و «او» از جشنواره فيلم فجر ديپلم افتخار گرفتم و براي «باران» هم كانديداي دريافت سيمرغ بلورين در جشنواره نوزدهم فجر بودم. به خاطر فيلم «آواز گنجشكها» هم خرسنقرهاي جشنواره برلين را دريافت كردم. خرس نقرهاي را در خانه گذاشتم اما بگويم كه به خاطر جايزه كار نميكنم بلكه هدفم ماندگاري و كارهاي تاريخي است. حالا اگر چشم داوران هم مرا بگيرد و جايزه گرفتم چه بهتر... 15 كار سينمايي تاكنون 15 كار سينمايي انجام دادهام كه چهارتاي آن با مجيدمجيدي بوده است. در اين كارها بيشتر از همسرم به من كمك كرده است. الان هم مشغول بازي در فيلمي به اسم «زماني براي درنگ» ساخته «روحا... حجازي» هستم كه با حسين ياري همبازي هستم. بيوگرافي متولد 1321 در تبريز هستم. سه فرزند دارم دو دختر و يك پسر و يك نوه. در تبريز زندگي ميكنم. تهران را دوست دارم اما به خاطر ترافيك و شلوغي آنجا، دوست ندارم در آن زندگي كنم. تمام پنجم ديهاي زندگي من بهترين روز زندگيام است چراكه در اين روز به دنيا آمدهام. آواز گنجشكها آواز گنجشكها يك فيلم اجتماعي خانوادگي است كه من نقش «كريم» را در آن ايفا ميكنم. فكر كنم كريم را در همه جا ميبينم و در اجتماع ما هزاران كريم وجود دارد. همه كارهايم را دوست دارم همه كارهايم را دوست دارم. انسان بين فرزندانش فرق نميگذارد و بازيگر هم بين فيلمهايش. بعضي كارها زياد زحمت ميبرد و بعضي كمتر. البته مردم بيشتر «باران» و «آوازگنجشكها» را دوست دارند. پس از اتمام دوران سربازي به تبريز برگشتم اما نمايش در حال ركود بود و به خاطر علاقهاي كه به تئاتر داشتم به تهران آمدم و در وقتهاي بيكاري دنبال استوديوها بودم اما پس از مدتي ديدم اين خواسته من نيست و من كارهاي كوچك را دوست ندارم. به همين خاطر نزد استاد عباس جوانمرد دوره بازيگري را پشتسر گذاشتم. نابازيگر نداريم من با كارم نشان ميدهم كه چكاره هستم. سعي ميكنم كارم را درست انجام بدهم تا تماشاچي آن را باور كند به همين خاطر واژه «نابازيگر» را در مورد خودم قبول ندارم. اصلا اين واژه را بايد بگوييم «آماتور» من خودم با بازي در كنار بازيگران آماتوريسم مشكلي ندارم. بازي مهمتر از چهره يكي چشم آبي است و يكي چشم سياه اما بازيگر را بايد به خاطر قشنگ بازي كردن انتخاب كنند نه زيبا بودن. اين قضيه به او لطمه ميزند و خيلي زود اين دسته بازيگران محو ميشوند. بازيگر بايد واقعا بازيگر باشد تاماندگار شود بايد به خاطر بازي فلان بازيگر به سينما برويم نه چهره فلان بازيگر! جايگاه سينماي ايران جايگاه سينماي ايران در جهان الان زيرصفر است. فكر ميكنم جايزههايي كه در جشنوارههاي خارجي ميگيريم اتفاقي است. در واقع اين لغزندگي سينماي ايران است كه يك كار خوب در جشنواره برلين جايزه ميگيرد. در سينما ما گاهي يك جرقه زده ميشود اما باور كنيد سينماي ما را در دنيا زياد جدي نميگيرند. تلويزيون من نميگويم تلويزيون بد است يا برنامههايي كه پخش ميكند بد است اما فكر ميكنم مسئولان تلويزيون به فكر پركردن آنتن هستند و براي من كه به انجام دادن بهترين كار معتقدم تلويزيون جاي چندان مناسبي نيست. مرگ مرگ را مثل باز و بسته شدن چشم ميدانم. فعلا به مرگ فكر نميكنم اما دوست ندارم در شهر بميرم. دوست دارم جايي بميرم كه اصلا كسي مرا پيدا نكند. اگر يك روز به پايان عمرم مانده باشد فكر ميكنم كه واقعا چه خدمتي به مردم كردهام! خانواده همسرم خيلي به موفقيت من كمك كرد. فرزندانم هم كمك حالم بودند. اگر دلسوزيهاي همسرم نبود شايد موفق نميشدم. از او به خاطر حمايتهايش ممنونم. سبز رنگ سبز را خيلي دوست دارم به همين خاطر دوست دارم رنگ همه خانوادهها و زندگيها سبز باشد. سبزسبز!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]